.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب
.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب

خدای من...

هوالغریب...


می خوام تنها از تو و برای تو بگویم معبودم...

برای تو که یگانه سنگ صبور منی...

برای تو که پناهِ تمام بی پناهی های ماهی کوچکت هستی...

برای تو که در تمام این روزهای تار و پر از سختی با بودنت نفـــــــــــــــس می شوی بر جان خسته ام...


خدای من...

نگاهم کن...

دستانم را ببین...

ببین که با لرزش تمام برای تو می نویسم...ببین که آن همه نوشتم و تنها همین چند جمله شد خلاصه اش که تمامی اش برایم دنیا دنیا حرف دارد...


دستانم خالیست...

خالی تر از همیشه...


خودت با لطف خدایی ات پرشان کن نه به قد لیاقت من...


چرا که اگر به لیاقت باشد باید خالی بماند...




**خدای من لیاقت رفتن پیدا نکردم اما لیاقتی بالاتر را قسمتم کردی...لیاقتی که سختی ها و حرف و حدیث های بیشتری را برایم داشته و دارد....خودت به جسم و جانم توان بده...توان بده که لایق مراقبت از او شوم این روزها که حال خوبی ندارد...



*خدای من در بین تمام نبودن ها برای بودنش دنیا دنیا شگر...شکر که دارمش...خدای من نگهش دار برایم...تنها خودت خوب می دانی که چقدر بودنش برایم حرمت دارد...به همین حرمت نگهش دار برایم...باشه خدای من؟!




+امروز با این آهنگ و بارون و راه پر از ترافیک دانشگاه گذشت....


گذشت...


                     گذشت...


                                                گذشت...

 

....

...


I am driftwood now
I am homeward bound
Pull me from the sea
Save what's left of me

'Cause I'm tired and worn

From the tides and storms
So forgive my wrongs





رادیو هفت


هوالغریب...




یه دفتر...

یه خودکار...


و یک عالمه حرف دل...

برای تو...



اما نمی خواهم بدانی که تمام این بی تابی برای توست...

چون تو عزیزترین من بودی و هستی...


امشب من این گونه دارد می گذرد...


و خدایی که شاهد است...

ایمان دارم به خدایی کردن هایش...



خدایا کمک کن...





*می ترسم یه روزی برسه که اونو نبینم

بمیرم تنها...




+رادیو هفت امشب....تیتراژ پایانی و آهنگ یکی هست با صدای مرتضی پاشایی...دلم لرزید...