.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب
.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب

تو بالاتر از قله های زمینی!!!

هوالغریب....



همیشه آخرین لحظه ها تلخ اند... لحظه های دل کندن و خدا حافظی همیشه تلخ است... جنسش هم فرقی ندارد... فقط عمق آن فرق دارد... از خداحافظی آن روز در دل آن خیابان شلوغ بگیر که حتی جرئت نکنی آخرین نگاه را روانه ی چشم هاش کنی و هر بار یاداوری اش محال است تو را به اشک نشناند تا خداحافظی با ماه خدا... تنها عمق هاشان فرق دارد... خداحافظی هر چه که باشد سخت است و پر از اشک های پنهانی پشت عینک دودی!!! اصلا عینک های دودی بزرگ ترین لطف به چشم های انسان هاست!!! هر کس یک گوشه ی پنهانی برای اشک هایش دارد و من این گوشه های پنهانی را لحظه های عینک دودی نامیده ام!!!!


 ماه رمضان سال پیش من بودم و زخم معده ام و روزه هایی که نمی توانستم بگیرم... و ماه رمضان قبل تنها هفت روز توانستم روزه بگیرم... همین دیروز بود که به مادرم می گفتم:

می بینی مامان... پارسال که نمی تونستم روزه بگیرم چققققد ماه رمضون برام سخت گذشت و دیر... ولی امسال که خدا بهم توفیقشو داد چقد زود تموم شد...درسته چن باری کارم به دکتر کشید ولی خیلی هاشو گرفتم...


و بعدش سکوت کنم و گوش بدم به حرفای مامانم ولی توی دلم بگم خدایا دمت گرم... و بعد دوباره بگم خدایا چرا واقعا هر چیزی که خوبه انقد زود تموم میشه؟! مث همین ماه رمضونی که بی نهایت دوسش داشتم!!

و یا ماه رمضونی که پارسال وقتی نمی شد روزه بگیرم برام انقدر دردناک گذشت و دیر...


و باز برسم به این جمله که عمر خیلی از خوبی ها کمه!!! و بعد ی نفس عمیق بکشم به احترام تموم دردهایی که پشت این جمله مخفی کردم!!! و پشت تموم دردهایی که  من رو ساختن!!!


این منم!!!

خداحافظ ماه رمضان سال 94


                                                                                امضا

                                                                                     فاطمه



+ کی می دونه که من چقدر گریه کردم

فقط چشم تو اشک ِ چشمامو دیده!!!

( آهنگ پست قبل... خدا*** بهنام صفوی)


++ خدایا شکرت... نعمت شکر کردن رو از من نگیر...

خودت را می خواهم خدایم!

هوالغریب...



خدای خوب ِ من...


نه آنقدر خوبم که بدانم بنده ی محبوب ِ توام و نه آنقدر بد که رهایم کرده باشی به امان ِ خودت... مانده ام ... مانده ام بین حالی که گاهی رها ترینم می کند و گاهی در بند ترین!!!


نمی دانم خدایم... هنوز بی نهایت کوچکم!!! کوچکترین و دور ترین فاطمه ی دنیا...


اما می دانم که حواست به من هست... گاهی که دنیا فشار می اورد می روم یک گوشه ...سرد و تنها... اما تو که خودت می دانی ...می دانی که حتی آن وقت ها که غر می زنم هم مثل بچه ای شده ام که گریه هایش اگر محکم تر هم شود باز آغوش مادرش را رها نمی کند...


خدای خوبم....


در این شب ها دلم خودت را می خواهد... از خودت، خودت را خواسته ام


نگذار میان این روزها پیر شوم





+ روزایی که از زندگی سیر می شم
می شینم ی گوشه به یادت میفتم

تو می دونی که چی گذشته به حالم
من از حس و حالم به هیشکی نگفتم

  ( خدا *** بهنام صفوی)


+ روز به روز جلوی خودت قد میکشم ... بابت همه چیز شکر... خدایا شکرت

خلوت کرده ام با تو!!!

هوالغریب...




دلم به هوای تو خوش است...تو که این روزها در دل ِ شب ها چه عاشقانه می پرستمت و تمام آرامش ِ محشری که این روزها بر جان ِ خسته ام می ریزی!!!


دعاهایم را چهار قضبه می فرستم تا خودت...و خودم آرام می گیرم گوشه ای... از آرامش ِ این روزهایم در تعجبم!!! می دانم که رهایم نمی کنی!!! حتی اگر همه چیز در حال تکرار باشد و من به قدر تمام عمرم بترسم... حتی اگر شب ها به آغوشت پناه ببرم و اشک بریزم و شب ها خواب ِ دریایت را ببینم!!!


دلم به تو قرص است خدای من!!! مرا ببخش که گاهی بچه می شوم... بگذار به حساب قد کشیدن های دلم در عین پیر شدن هایش...


شب ها در دل شب من هستم و تو و اشک های یواشکی ام برای تو ....و یک عالمه عاشقانه ی دو نفره با تو که همه کسی برایم...



+ ی شب از همه چی به خدا گله کرد

یه دفه به خودش همه چی رو سپرد


دیگه گریه نکرد فقط حوصله کرد...



تا به کجا می برد این دل مرا؟!!!

هوالغریب...



از تماشای یک پرنده سرمست میشوم و به تو پل میزنم!!!


به تو میرسم حتی اگر مدت ها باشد که دیگر پلی در کار نباشد...


و سکوت به احترام تمام دردهای خفته در این چند خط !!!!



+ تا به کجا می برد این دل مرا

سوی فنا می برد این دل مرا


( دشت جنون *** علی زند وکیلی)


فقط مرا دعا کن

هوالغریب...



خدای من


آنقدر نام ِ غریبت را بالای تمام نوشته هایم نوشتم که ...


فقط تو را دارم...


خدای من...سنگ صبور ازلی من...


این روزها مدام لب هایم زمزمه می کند... خودت می دانی چه می گویم با تو...


این روزها دلم دعا می خواهد...دعایی که ...




+ کجا کجا صدا کنم رسد صدای ما

خدا خدا فقط به تو رسد دعای ما


مرا صدا کن

مرا دعا کن



( آهنگ وب رو از دست ندین دوستان *** هوس کرده ام تا پایان ماه خدای مهربانم بلند برایش این شعر را بخوانم و خالی کنم خودم را )