.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب
.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب

کوله پشتی سفر ...

  

سلام... 

 

نصمیم گرفنه بود که بره... می خواست همه چیزو بزاره و بره...همه چیزو همه کس رو می خواست تنها بزاره و بره...حنی خودش رو هم می خواست بزاره و بره...می خواست بره و بگرده تا خدا رو پیدا کنه... اما این میون یه صدایی ته قلبش اونو صدا می کرد...اما به صدا توجهی نکرد...  

 شنیده بود واسه پیدا کردن خدا باید کلی را بره و ریاضت بکشه تا شاید نشونی ازش پیدا کنه...

شنیده بود واسه پیدا کردنش باید کلی سختی بکشه... واسه همین گذاشت و رفت...  

 

فقط با خودش یه کوله برداشت تا اگه نشونی از خدا پیدا کرد توی کولش بزاره و با خودش داشته باشه.... سفرشو شروع کرد... اما هرچی بیشتر می رفت... نمی دونست باید دنبال چی بگرده... از آدما نشونی خدا رو می پرسید...بعضی ها می گفتند که نمی دونند...بعضی ها با حسرت سرشونو تکون می دادند و آهی می کشیدند و  می رفتند... 

 

 اما اون بازم رفت... اما هرچی بیشتر می رفنت...کمتر پیدا می کرد...

دیگه خسته شده بود...چون هر چی می گشت کمتر نشونی از خدا پیدا می کرد... با خودش گفت خدایا خسته شدم...پس تو کجایی؟ چرا نمی تونم پیدات کنم... 

از سفرش خسته شد...چون هر چی می رفت کمتر پیدا می کرد... تصمیم گرفت که برگرده...

وقتی برگشت خسته تر از همیشه گفت خدایا من پیدات نکردم.... کولم خالی خالیه...  

 

هیچی ندارم.... اما دوباره همون صدا گفت...من همیشه با توام... مثه نفس... مثه نفسی که همیشه باهات هست اما نمی تونی دنبالش بگردی ولی می دونی که هست...  

تازه همه چی رو فهمیده بود...  

از اون به بعد بیشتر از قبل قدر نفس هاشو می دونست... 

           بیشتر از قبل نفس عمیق می کشید...  

                          

                                                اون تاره فهمیده بود با هر نفس تازه شدن یعنی چی؟ 

 

  

 

 

پ.ن 1:  جان بی جمال جانان میل جهان ندارد         هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد

           با هیچکس نشانی زان دلستان ندیدم         یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد 

 

پ.ن 2 : این دو بیت از حضرت حافظ بود... راستی پاییز فصل قشنگ خدا رو  با تاخیر بهتون تبریک میگم... 

 

پ.ن3: سبـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــز باشید.....      

 

 
  
نظرات 70 + ارسال نظر
کیانا پنج‌شنبه 23 مهر 1388 ساعت 16:56 http://www.nazaninegheseham.blogfa.com

سلام دوست عزیزم

من آپ جدید گذاشتم...منتظر حضور شما هستم...

........ (''''(`-``'´´-´)'''')
..........).....--.......--....(
.........\.....(6..._...6).../
........./........(..0..)....;.\
........__.`.-._..'='..._.-.`.__
......\....'###.,.--.,.###.'.../
....../__))####'#'###(((_\
......#############
........############
.......\...#########.../
...__/...../..######\....\
(.(.(____)....`.#.´..(____).).)

در پناه حق

یوزارسیف پنج‌شنبه 23 مهر 1388 ساعت 17:53 http://roshsa880.blogfa.com

عشق درسیرت انسان بسی محموداست
عشق یک منصب ویک دولت نامحدوداست
مفتی عشق بنازم که چنین فرموده
به جزازعشق خداعشق دگرمردوداست
سلام دوست گلم
ممنون ازاینکه خبرم کردی
خوش باشی درژناه حق

میترا پنج‌شنبه 23 مهر 1388 ساعت 20:37 http://iceheart3.blogspot.com/


سلام وبلاگ قشنگی و پر محتوی داری حالا که آنلاینیم چرا کسب درآمد نکنیم؟
بدون حتی یک ریال سرمایه گذاری فقط از حضورتان در اینترنت کسب در آمد کنید حتی اگه وقتی براش نذاری هر ماه حداقل $20 می گیری

علی-ش پنج‌شنبه 23 مهر 1388 ساعت 21:26 http://lovewall.blogfa.com

سلام بر فاطمه
سلامی گه گرم کند دلت را در این هوای خنک پاییزی
بابت غیبت طولانی معذرت خواهی میکنم.
همه ما همین طوریم هر چه بیشتر دنبال گمگشته ای میگردیم کمتر نشانی از او پیدا میکنیم.
ما به دور ترین چیز ها نزدیکیم ولی باید لمسشون کنیم.
ممنون که بهم سر زدی.

رضا پنج‌شنبه 23 مهر 1388 ساعت 21:45 http://nightway.iranblog.com

منم دقیقا همین حضور رو بارها تجربه کردم .. باید بگم خیلی اوقات شده که با همون کوله ! دنبالش باشم ... ولی دنبال خدا بودن بی نتیجست .. باید دنبال خود بود تا به خدا رسید ...به هر حال ممنون از حضورتون .. به قول خودتون سبز باشید و موفق

مجتبا پنج‌شنبه 23 مهر 1388 ساعت 22:25 http://waterlily.mihanblog.com

سلام...
کاش قدر نفس هامونو بدونیم... کاش بیشتر از با هم بودن لذت می بردیم... کاش درک می کردیم... کاش درک می کردیم...
کاش این کاش ها کاش نبودند...
آهنگ وبلاگت زیباست... عمسایی که انتخاب کردی مثل همیشه دلربان...
ممنونم که می آی به نیلوفر آبی...
نیلوفر باشی...

تنها پنج‌شنبه 23 مهر 1388 ساعت 23:15 http://sedaghataramesh.blogfa.com/

دلم تنگ است دلم تنگ است

دلم اندازه حجم قفس تنگ است

سکوت از کوچه لبریز است

صدایم خیس و بارانی است...نمیــــــدانم چـــرا در قلـــــب من پاییـــــز طولانیســـــت؟

تنها پنج‌شنبه 23 مهر 1388 ساعت 23:17 http://sedaghataramesh.blogfa.com/

پرسید: بخاطره کی زنده هستی؟

با اینکه دلم می خواست با تمام وجود داد بزنم

بخاطره تو

بهش گفتم: بخاطره هیچ کس

پرسید:پس بخاطره چی زنده هستی؟

با اینکه دلم فریاد میزد بخاطره تو

با یک بغض سنگین گفتم :بخاطره هیچ چیز

ازش پرسیدم :تو بخاطره چی زنده هستی؟

در حالی که اشک در چشمانش جمع شده بود

گفت بخاطره کسی که بخاطره هیچ زنده است

الهام جمعه 24 مهر 1388 ساعت 00:11 http://www.earnest.blogfa.com

سلااااااااااااااااااااااااااام سبز باشی گلم بووووووووووووووووووووس

مجتبا جمعه 24 مهر 1388 ساعت 13:47 http://waterlily.mihanblog.com

سلام...
خواستم بگم که بیای به وبلاگم تا گزارش بازدیدمونو به طور خلاصه بخونیو نظرتو بگی...
خیلی کوتاهه ... و یه کم انتقادیه...
منتظرم...
نیلوفری باشی همیشه...

سلاله جمعه 24 مهر 1388 ساعت 15:36 http://progeny-sky.blogfa.com/

سلام
بی خبر اومدی خانم
مثل همیشه عالی بود
...
پاییز که می آد دلم خیلی می گیره

غزل جمعه 24 مهر 1388 ساعت 20:38

سلام فاطمه گلم مثل همیشه زیبا بود
آسمان با تمام شکوهش تقدیم شکوه بی همتایت

سلام...
ممنونم غزل جونم...
با این تند تند اومدنت به وب داری منو شرمنده می کنی...
شاید داری به جای تمام وقتایی که نبودی میای...
به هر حال ممنونم...
راستی از سها چه خبر؟

مزاحم کوچولو شنبه 25 مهر 1388 ساعت 00:34 http://mozahemkocholo.blogfa.com

سلام،
فاطمه جان شرمنده که مدتی از شما و وبلاگ زیباتان دور بودم
آپ زیبایی رو اجرا کردی
سها جون هم آپ زیبایی اجرا کرده
برات آرزوی سلامتی و موفقیت دارم
در پناه حق آسمونی باشی مهربون

بای

درون قلب من نام تو پیداست × زبانت چون گلی خوش رنگ و زیباست × مشو غمگین اگر از هم جداییم ×که بی مهری همیشه کار دنیاست .
سلام وب زیبایی داری خوشحال میشم به منم سر بزنی در ضمن من صبح ساعت ۸ تا ساعت ۲۱ همیشه آنلاینم منتظر قدوم سبز شما در وبم هستم

خورشید طلایی شنبه 25 مهر 1388 ساعت 09:59 http://www.zarmehr.iranblog.com

سلام ممنون که به من سر زدید من شما را لینک کردم اگر دوست داشتید منو با نام خورشید طلایی لینک کنید

غزل شنبه 25 مهر 1388 ساعت 11:43

خوتهش می کنم عزیز شاید ولی من تازه اهل وب شدم
از سها خبر خاصی ندارم وقت نکردم باهاش صحبت کنم
می ترسم از خرابی ایمان که می برد محراب ابروی تو حضور نماز من

یکی از بنده هاش شنبه 25 مهر 1388 ساعت 16:27

سلام عزیز دلم
خیلی قشنگ بود
خدا همیشه تو دلمونه
باید تو خودمون دنبالش بگردیم
نه تو دنیای اطرافمون
ممنون گلم
دوستت دارم
خیلی
فعلن گلم

رضا یکشنبه 26 مهر 1388 ساعت 02:15 http://reza-4242.blogsky.com

سلام دوست عزیز.

از سال 57 تا 88 قسمت دوم در کنارتان هستم.

هستی یکشنبه 26 مهر 1388 ساعت 10:15 http://www.heiranam.persianblog.ir

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس
کس به امید وفا ترک دل و دین مکناد
که چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس
به یکی جرعه که آزار کسش در پی نیست
زحمتی می کشم از مردم نادان که مپرس

وبلاگ زیبایی داری. به منم سر بزن.

معین یکشنبه 26 مهر 1388 ساعت 11:29 http://amir-hoshang.blogfa.com

صدای در در آرامشت اثر دارد

و زندگی که هزاران صدای در دارد

و خانواده که توی سر تو در زده است

سری که دردسری مثل یک پدر دارد

کسی که تخم تو را کاشت توی یک مادر

ز راز زیر پتو مادرت خبر دارد

پدر همیشه سرش توی کاسبی گرم است

دو تا ژیان قراضه که زیر سر دارد

به زندگی برادر حسودیت شده است

که دوست دختر باریک تر کمر دارد

برادری که تو را می جرد همین شب ها

دلش خوش است که این روزها پدر دارد

و خواهران تو این جنده های ادواری

سراغ سکس ن/رفتن ز درد بیکاری

که افتخار ندادند خواهرت باشند

چرا که شاعری و اعتیاد هم داری

و مادرت که خراب است و عشق میورزد

به چادرانه ترین سکس توی یک گاری

چقدر مسخره شد زندگیت وقتی که

تمام سهم تو از آب شد شب ادراری

تمام زندگیت شاش میشود در خواب

و خواب های تو تعبیر شاش تر دارد

ستاره دیده ای انگار خوابت آشفته است

ستاره دختر همسایه را که یادت هست؟

دو روز قبل تو کوچه ستاره بوست کرد

لبای خوشمزه اش طعم سیب تر داره

دو روز قبل تو عاشق شدی زالافی

نشسته ای و کسی را قصیده میبافی

تو ای ستاره ی شب های مارمولک ها

دلیل مسخره ی خنده ی عروسک ها

بدون عشق تو نقاشیم چه دلگیر است

غروب مزرعه با غربت مترسک ها

تو نیستی و چه با اقتدار میشینند
به روی صورت پرجوش لاغرم چک ها

تو نیستی و چقدر عاشقانه میلولند

درون جمجه ی ژل نخورده ام کک ها

و با دو بیت غزل میخوری لبانش را

اگر که حضرت معشوقه مفتخر دارد

دلت رسیده به تلفیق سکس با عرفان

که بایزید ابوالخیر هم حشر دارد

و فکر میکنی اش فکرهای پر صحنه

و فکر میکندت؟حال دردسر دارد؟

تمام زندگیت غرق عشق او شده است

تو ریده ای به جهانی که گاو نر دارد

تمام فکر تو در خانه ای که خالی نیست

تمام فکر ستاره پرنده پر دارد!

تو در تفاوت افکار در نمیمانی

همیشه رابطه ای با هنوز و هر دارد

همیشه لذت یک بحث پوچ فلسفی است

هنوز هم که هنوز است مثل هر دارد

قدم زنان به تو هی دور میشود گرچه

همیشه آخر هر مبتدا خبر دارد

دو روز بعد تو ماندی میان این همه درد

ستاره دختر همسایه رفت و شوهر کرد

تمام حادثه تکرار میشود هربار

پدر دوباره برای تو دردسر دارد

وخانواده تو را میبرد به سمت خودش

دوباره قصه ی سیگار هم ضرر دارد

صدای در که می اید تو میپری از خواب

و زندگی که هزاران صدای در دارد









این مثنوی است مولویت میشوم نرو

در سوگ عشق منزویت میشوم نرو

تهمینه رستم قویت میشوم نرو

قدری که مشود شویت میشوم نرو

تو افتخار خاطره های منی بمان

پشت تمام پنجره های منی بمان

خورشید داغ عشق تو را آسمان منم

منظومه ی خیال تو را کهکشان منم

شب گریه های پاک تو را قصه خوان منم

زاینده رود مست تو را اصفهان منم

تنها ستاره ی شب تاریک من تویی

یعنی که دوری از من و نزدیک من تویی

برگرد و باز پشت سرت را نگاه کن

چشمان خیس دربه درت را نگاه کن

بی خواب شام بی سحرت را نگاه کن

مرد همیشه دور و ورت را نگاه کن

مردی که در خیال تو پرواز میکند

بی اختیار موی تورا ناز میکند

این مرد روزهای زمستانی تو است

هم درد غربت شب بارانی تو است

هم راه لحظه های پریشانی تو است

هم صحبت دقایق حیرانی تو است

مردی که سال هاست به پایت نشسته است

دریابش ای عزیز که بدجور خسته است

بر صورتت نقابی از آتش کشیده ای

انگار حال و روز بدم را ندیده ای

من سایه ی توام که تو از من بریده ای

هرگز حدیث حاضر غایب شنیده ای؟

یعنی کنارمی و دلت جای دیگر است

درد نبودن تو از این زخم بهتر است

یک صبح زود رفتی و شب را گذاشتی

من را در اوج دلهره تنها گذاشتی

پشت سرت نگاه مرا جا گذاشتی

رفتی به جای عشق معما گذاشتی

سودی نداشت گریه ی رفتن به حال من

راحت برو سراغ خودت بی خیال من

علی یکشنبه 26 مهر 1388 ساعت 12:26 http://www.delneveshteha-88.blogfa.com

سلام
نمیدونم چی بگم
خیلی خوب بود
تو مشهد خیلی دعاتون کردم
موفق باشی

هما یکشنبه 26 مهر 1388 ساعت 15:13 http://sonnet.blogfa.com

سلام فاطمه جان
دلم تنگ شده بود کجا بودی ؟
حالا من بیوفام شما چی ؟

هما یکشنبه 26 مهر 1388 ساعت 15:17

راستی ولادت حضرت معصومه و روز دختران مبارک

شاهرخ یکشنبه 26 مهر 1388 ساعت 22:32

سالها پیش از این در بهاری زیبا در غروبی غمگین در سکوتی سنگین ما به هم

بر خوردیم
تو برای دل من آن غروب غمگین آن سکوت سنگین
من برای دل تو آن بهار زیبا
تو هزاران فتنه در نگاهت خفته من به دنبال نگاهت به بلا افتاده
روزها از پی هم , تو جدا از غم و فارغ از غم من و غم دست به هم از گذرگاه

زمان می گذریم
تو سراپا شادی غرق در نغمه این آزادی فارغ از سلسله بند نگاهت بودی
دل بیچاره من , در بهاری زیبا , در غروبی غمگین , در سکوتی سنگین
بی خبر گشت اسیر
من در اندیشه آن فصل بهار در زمستانی سرد , با دلی رفته ز دست زیر لب می گویم
کاش می شد به تو گفت : تو تنها نفس شعر من , تو تنها امید دل نا امید من
کاش می شد به تو گفت : تو بمان , دور مشو از بر من , تو بمان تا نمیرد دل من
حیف می دانم من تو همانگونه که بود آمدنت
در بهاری زیبا , در غروبی غمگین , در سکوتی سنگین
دل مجنون مرا زیر پا می نهی و می گذری

سها دوشنبه 27 مهر 1388 ساعت 00:06

رضا دوشنبه 27 مهر 1388 ساعت 00:08 http://nightway.iranblog.com

از آخرین باری که در ساحل دریا قدم زدم .. فهمیدم که دریا تنها نیست و ما تنهاییم ...ب روزم

شاهرخ دوشنبه 27 مهر 1388 ساعت 00:50

سلام...[گل]

خسته نباشید[گل]

شاد و خرم [گل]


اپـــــــــــــــــــم[گل]
اپـــــــــــــــــــم[گل]
اپـــــــــــــــــــم[گل]
اپـــــــــــــــــــم[گل]
اپـــــــــــــــــــم[گل]
اپـــــــــــــــــــم[گل]
اپـــــــــــــــــــم[گل]
اپـــــــــــــــــــم[گل]
اپـــــــــــــــــــم[گل]

بیا که داستان جالبی نوشتم[چشمک]

سیامک سالکی دوشنبه 27 مهر 1388 ساعت 03:13 http://tighoabrisham.blogsky.com

سلام، خوبی؟
یادداشت قشنگی بود، خوندنی و دلنشین.
موفق و شاد و سلامت باشی.

غزل دوشنبه 27 مهر 1388 ساعت 13:16

سلام کجایی مثل اینکه خیلی سرت شلوغه بایدم باشه چشمت روشن
موفق و پایدار باشی

شاهرخ سه‌شنبه 28 مهر 1388 ساعت 21:28

باز هم غروب خورشید فرا رسید

آسمان چه زود رنگ از رخسار داد

تاریکی و سیاهی بر آسمان گسترانیده شد

چه دلگیر است ظلمت و تاریکی

شب مظهر تاریکی

باز هم چشمهای منتظر

به انتظار نشسته ام برای روشنایی

برای ستاره ی رهایی دهنده

خداوندا دلم گرفته از از این و از آن

خداوندا درد این دل را کس نداند

کس نتواند محرم باشد جز تو

خداوندا به تو پناه برده ام

پناهگاه تنهایی های من باش

که جز تو پناهگاهی ندارم

مریم سه‌شنبه 28 مهر 1388 ساعت 23:22 http://shaparakha.blogsky.com

..♥#########♥
.....♥#############♥
...♥###############♥
..♥#################♥..................♥###♥
..♥##################♥..........♥#########♥
....♥#################♥......♥#############♥
.......♥################♥..♥###############♥
.........♥################♥################♥
...........♥###############################♥
..............♥############################♥
................♥#########################♥
..................♥######################♥
....................♥###################♥
......................♥#################♥
........................♥##############♥
...........................♥###########♥
.............................♥#########♥
...............................♥#######♥
.................................♥#####♥
...................................♥###♥
.....................................♥#♥
.......................................♥
.......................................♥
.....................................♥
...................................♥
.................................♥
..............................♥
............................♥
.........................♥
......................♥
..................♥آپــــــم
.............♥
.........♥
......♥
....♥
......♥......................♥...♥
..........♥.............♥............♥
..............♥.....♥...................♥
...................♥.....................♥آپـــــــــم
................♥......♥..............♥
..............♥.............♥....♥
.............♥
...........♥
..........♥
.........♥
.........♥
..........♥
..............♥
...................♥
..........................♥آپـــــــــــــم
...............................♥
.................................♥
.................................♥
..............................♥
.........................♥
..................♥
.............♥
.....♥آپــــــــــــم
...♥

[ بدون نام ] چهارشنبه 29 مهر 1388 ساعت 09:38

سلام
قشنگ بود

رضا چهارشنبه 29 مهر 1388 ساعت 19:55 http://reza-4242.blogsky.com

سلام. تجاوز به زنان در زندان زمان بازجویی زیر شکنجه.

محمد حسین چهارشنبه 29 مهر 1388 ساعت 21:23 http://mha7274.blogfa.com

سلام فاطمه خانم ببخشید اینقدر دیر اومدم
ممنون از اینکه خبرم کردی
متن بسیار زیبایی بود
موفق و پیروز باشید

مجتبا چهارشنبه 29 مهر 1388 ساعت 23:03 http://waterlily.mihanblog.com

سلام... خوبید؟
روزهای پاییزی قشنگی رو براتون آرزو می کنم...!
یه سوال لوگوی من در وبلاگتون و لوگوی شما در وبلاگ من توی سیستم شما کاملاً بالا می آد یا اینکه عکس ها ضربدر خورده هستن؟
می خوام بدونم اگه که ضربدر خورده هستن برم یه جای دیگه آپلودشون کنم تا این مشکل برطرف بشه...
این روزها به شدت به دعای افرادی مثل شما که دل بسیار پاکی دارین نیازمندم... پس توی دعاهاتون فراموشمون نکنین...
همیشه نیلوفری باشی...

علی پنج‌شنبه 30 مهر 1388 ساعت 19:37

مرسیتم
اره دارم میرم
من تو وب بلبلکم با وبت اشنا شدم

hamed پنج‌شنبه 30 مهر 1388 ساعت 19:50 http://www.giltblog.mihanblog.com


. . . . . . . . . .*. . . . . . . ** *
. . . . .. . . . . .*** . . * . . *****
. . . . . . . . . . .** . . **. . . . .*
. . . . . . . . . . ***.*. . *. . . . .*
. . . . . . . . . .****. . . .** . . . ******
. . . . . . . . . ***** . . . . . .**.*. . . . . **
. . . . . . . . .*****. . . . . **. . . . . . *.**
. . . . . . . .*****. . . . . .*. . . . . . *
. . . . . . . .******. . . . .*. . . . . *
. . . . . . . .******* . . .*. . . . .*
. . . . . . . . .*********. . . . . *
. . . . . . . . . .******* . ***
*******. . . . . . . . .**
.*******. . . . . . . . *
. ******. . . . . . . . * *
. .***. . *. . . . . . .**
. . . . . . .*. . . . . *
. . . . .****.*. . . .*
. . . *******. .*. .*
. . .*******. . . *.
. . .*****. . . . *
. . .**. . . . . .*
. . .*. . . . . . **.*
. . . . . . . . . **
. . . . . . . . .*
. . . . . . . . .*
. . . . . . . . .*
. . . . . . . . *
. . . . . . . . *
. . . . . . . . *
. . . . . . . . . .*. . . . . . . ** *
. . . . .. . . . . .*** . . * . . *****
. . . . . . . . . . .** . . **. . . . .*
. . . . . . . . . . ***.*. . *. . . . .*
. . . . . . . . . .****. . . .** . . . ******
. . . . . . . . . ***** . . . . . .**.*. . . . . **
. . . . . . . . .*****. . . . . **. . . . . . *.**
. . . . . . . .*****. . . . . .*. . . . . . *
. . . . . . . .******. . . . .*. . . . . *
. . . . . . . .******* . . .*. . . . .*
. . . . . . . . .*********. . . . . *
. . . . . . . . . .******* . ***
*******. . . . . . . . .**
.*******. . . . . . . . *
. ******. . . . . . . . * *
. .***. . *. . . . . . .**
. . . . . . .*. . . . . *
. . . . .****.*. . . .*
. . . *******. .*. .*
. . .*******. . . *.
. . .*****. . . . *
. . .**. . . . . .*
. . .*. . . . . . **.*
. . . . . . . . . **
. . . . . . . . .*
. . . . . . . . .*
. . . . . . . . .*
. . . . . . . . *
. . . . . . . . *
. . . . . . . . *
مطلب خوبی بود.
منم آپم...

علی پنج‌شنبه 30 مهر 1388 ساعت 20:20 http://p22s.blogfa.com

بلبلکم خیلی با مرامه
بازم مرسیتم
با دعای شما هر چه زودتر برگردم

رضا پنج‌شنبه 30 مهر 1388 ساعت 22:49 http://nightway.iranblog.com

ممنون که نوشته هامو می خونید .. تو زمونه ای که به این جور چیزا توجه نمیشه ... بازم ممنون ... و بازم میگم دریا تنها نیست .. این مایییییم که تنهایییییییم

پوریا جمعه 1 آبان 1388 ساعت 01:04 http://gonahasli.blogfa.com

سلام.
قشنگ بود.
راستی منم اپم.

شاهرخ جمعه 1 آبان 1388 ساعت 12:29 http://razemana.blogfa.com/

سلام...فاطمه

ممنونم که تنهام نمیزاری

شاد باشی
با تو ، تمام ابرهای معطل و بلا تکلیف ، می بارند ، تمام زمین های سترون شده ، جشن بلوغ می گیرند ، جشن طلوع گل غیرت و شروع شکفتن .
با تو ، ایثار شناسنامه می گیرد . ایمان هویت می یابد و عشق ؛ خانه ی گمشده اش را می یابد .
کربلا ، ای پایان آوارگی همه ی آبها ، ای انتهای سرگردانی قطره ها برای رسیدن به دریا .
خداوند تمام زیبایی های خود را در طرح بی بدیل تو ریخت تا هر کس هنر زیبایی

مجتبا جمعه 1 آبان 1388 ساعت 18:34 http://waterlily.mihanblog.com

دوباره سلام تا یادم نرفته بگم که امروز به طور اتفاقی چشمم به کتاب زیستی افتاد که واسه کنکور سراسری می خوندم... یعنی 2 سال و چند ماه پیش...
همینطور که ورق می زدم و یاد اون روزها و خاطره هاش می افتادم چشمم افتاد به نوشته هایی که شعر نبود اما شبیه شعر بود... خوندمشون و باور نمی کردم من اینهارو یه روزایی گفتمشون...
شاید دورانی که پشت کنکور بودم رو بشه به دوران شعر و شاعری تشبیه کرد آخه همش بدون اراده جمله هایی به ذهنم می اومد که توی همون کتابهای درسی می نوشتمشون. و الان اون کتابها معلوم نیست چی شدن و جمله هایی که می گفتم واسه همیشه نابود شدن... اما هنوز چند تایی زنده موندن...
می خوام لطف کنین و یه سر به وبلاگم بزنین و ببینین چیز به درد بخوری هست این نوشته ها؟
البته می دونم هزار تا عیب و ایراد ادبی داره اما هدفم شعر گفتن نبود فقط بیان احساس بود البته من آدم رمانتیکی نیستم اما بی احساس هم نیستم!
منتظرم!

شاهرخ شنبه 2 آبان 1388 ساعت 20:09

بی همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی‌شود

دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو بی‌تو به سر نمی‌شود

جان ز تو جوش می‌کند دل ز تو نوش می‌کند
عقل خروش می‌کند بی‌تو به سر نمی‌شود

خمر من و خمار من باغ من و بهار من
خواب من و قرار من بی‌تو به سر نمی‌شود

جاه و جلال من تویی ملکت و مال من تویی
آب زلال من تویی بی‌تو به سر نمی‌شود

گاه سوی وفا روی گاه سوی جفا روی
آن منی کجا روی بی‌تو به سر نمی‌شود

دل بنهند برکنی توبه کنند بشکنی
این همه خود تو می‌کنی بی‌تو به سر نمی‌شود

بی تو اگر به سر شدی زیر جهان زبر شدی
باغ ارم سقر شدی بی‌تو به سر نمی‌شود

گر تو سری قدم شوم ور تو کفی علم شوم
ور بروی عدم شوم بی‌تو به سر نمی‌شود

خواب مرا ببسته‌ای نقش مرا بشسته‌ای
وز همه‌ام گسسته‌ای بی‌تو به سر نمی‌شود

گر تو نباشی یار من گشت خراب کار من
مونس و غمگسار من بی‌تو به سر نمی‌شود

بی تو نه زندگی خوشم بی‌تو نه مردگی خوشم
سر ز غم تو چون کشم بی‌تو به سر نمی‌شود

هر چه بگویم ای سند نیست جدا ز نیک و بد
هم تو بگو به لطف خود بی‌تو به سر نمی‌شود

علی-ش شنبه 2 آبان 1388 ساعت 22:15 http://www.lovewall.blogfa.com

سلام فاطمه جان
امیدوارم که حالت خوب باشه.
راستش به نصیحتت گوش کردم یک هفته ای تونستم نماز بخونم.ولی میگن ترک عادت موجب مرضه نتونستم ادامه بدم.
خیلی حالم بهتر میشد وقتی نمازم و دعا های بعد از نماز رو میخوندم.
چه کار کنم.
غم عشقت ز گنج رایگان به وصال تو ز عمر جاودان به
کفی از خاک کویت در حقیقت خدا دونه که از ملک جهان به

علی۱ یکشنبه 3 آبان 1388 ساعت 11:27

سلام واقعا عذر میخوام نتوستم سر بزنم چون واقعا سرم شلوغ بود خیلی ببخشید.سبز هستید دعا کنید سبز باشیم.

شاهرخ یکشنبه 3 آبان 1388 ساعت 20:55

هنوز کاملا در قبر زندگی جابجا نشده بودم که یکباره احساس کردم
دستی آشنا و مضطرب سنگ قبرم را می کوبد
لحظه ای بعد روح سرگردانم با دیدگان اشک آلود از لابلای خاک قبرم
به کنارم آمد
بدون هیچ گفتگو دستم را گرفت و از زیذ خاک بیرونم کشید.
نگاهی به سنگ قبرم کرد و گفت:
ببین....این بشر دروغگو...حتی پس از مرگ تو هم... به حقیقت و آنچه
را که مربوط به توست پشت پا زده.
راست می گفت.
بروی سنگ قبرم نوشته بودند:
در سال هزار و سیصد و شصت و یک متولد و در سال هزار و سیصد و
هشتاد و سه مرد.
دروغ بود.
سال شصت و یک سالی بود که من مردم و زندگی من پس از سالها
مرگ تحمیلی در سال هشتاد و سه شروع شد.
سنگ قبرم را وارونه کردم تا حقیقت را بنویسم.
روحم این بار با خنده گفت:
فراموش کن این مسخره بازیها را.
به کسی چه مربوط که تو کی آمدی و کی رفتی...برو بخواب.
راست می گفت.
من هم خنده کنان رفتم و خوابیدم.
چه خوابی...چه خواب خوبی.
کاش همه می فهمیدند.
کاش همه می فهمیدند

رزمنده دوشنبه 4 آبان 1388 ساعت 11:02 http://islamonline.blogfa.com

دست مریزاد.

مرجان دوشنبه 4 آبان 1388 ساعت 11:11 http://www.coral-life.blogsky.com

سلام
واقعا پاییز محشره
این دفه ولی نمیشه گفت سبز باشید!
باید گفت سفید باشید به رنگ زمستون!

معین دوشنبه 4 آبان 1388 ساعت 11:38 http://amir-hoshang.blogfa.com

سلام اپم !

یکی از بنده هاش دوشنبه 4 آبان 1388 ساعت 13:23

سلام عزیز جونم
خوبی گل نازم؟
دلم برات تنگ شده بود
چشم گل نازم
تو هم برام دعا کن
خب؟
برا دل بیچارم دعا کن
دعا کن بی خدا نشه
دوستت دارم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.