ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
سلام...
نصمیم گرفنه بود که بره... می خواست همه چیزو بزاره و بره...همه چیزو همه کس رو می خواست تنها بزاره و بره...حنی خودش رو هم می خواست بزاره و بره...می خواست بره و بگرده تا خدا رو پیدا کنه... اما این میون یه صدایی ته قلبش اونو صدا می کرد...اما به صدا توجهی نکرد...
شنیده بود واسه پیدا کردن خدا باید کلی را بره و ریاضت بکشه تا شاید نشونی ازش پیدا کنه...
شنیده بود واسه پیدا کردنش باید کلی سختی بکشه... واسه همین گذاشت و رفت...
فقط با خودش یه کوله برداشت تا اگه نشونی از خدا پیدا کرد توی کولش بزاره و با خودش داشته باشه.... سفرشو شروع کرد... اما هرچی بیشتر می رفت... نمی دونست باید دنبال چی بگرده... از آدما نشونی خدا رو می پرسید...بعضی ها می گفتند که نمی دونند...بعضی ها با حسرت سرشونو تکون می دادند و آهی می کشیدند و می رفتند...
اما اون بازم رفت... اما هرچی بیشتر می رفنت...کمتر پیدا می کرد...
دیگه خسته شده بود...چون هر چی می گشت کمتر نشونی از خدا پیدا می کرد... با خودش گفت خدایا خسته شدم...پس تو کجایی؟ چرا نمی تونم پیدات کنم...
از سفرش خسته شد...چون هر چی می رفت کمتر پیدا می کرد... تصمیم گرفت که برگرده...
وقتی برگشت خسته تر از همیشه گفت خدایا من پیدات نکردم.... کولم خالی خالیه...
هیچی ندارم.... اما دوباره همون صدا گفت...من همیشه با توام... مثه نفس... مثه نفسی که همیشه باهات هست اما نمی تونی دنبالش بگردی ولی می دونی که هست...
تازه همه چی رو فهمیده بود...
از اون به بعد بیشتر از قبل قدر نفس هاشو می دونست...
بیشتر از قبل نفس عمیق می کشید...
اون تاره فهمیده بود با هر نفس تازه شدن یعنی چی؟
پ.ن 1: جان بی جمال جانان میل جهان ندارد هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد
با هیچکس نشانی زان دلستان ندیدم یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد
پ.ن 2 : این دو بیت از حضرت حافظ بود... راستی پاییز فصل قشنگ خدا رو با تاخیر بهتون تبریک میگم...
پ.ن3: سبـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــز باشید.....
سلام فاطمه جان.
ممنون که به من سر زدی. ممنون بخاطر کاری که منم باید انجام میدادم و فراموش کردم. یعنی سر زدن به دوستان!
موفق باشید
AHHP
سلام فاطمه جون خوبی عزیز. فردا میام خونه
فاطمه اگه بدونی چی کار کردم از طرف تمام پسر های کلاس تهدید شدم به مرگ با طناب دار.
امشب جشن تربیت بدنی بود و دوست ما که دانشجوی این رشته گفت حتما بیاین جشن منم اصلا حالم خوب نبود و بعد از ظهرم کلاس نرفتم ولی چون فاطی اصرار کرد گفتیم بریم. ساعت ۶ بهد از ظهر آماده شدیم بریم خلاصه رفتیم بعد از سخنرانی و اهدای جوائز نوبت رسید به مسابقه اونم چی گزارشگری فوتبال. اول پسرا مسابقه دادن بعر مجری اصرار کرد که دختر ها هم بیان. من و سحر و مینا و یسری هم اتاقی های جدید کنار هم نشسته بودیم حمزه و علی هم که همکلاسی هام هستن پیش ما بودن داشتن از مراسم فیلم برداری می کردن منم جو گرفت هی گفتم برم برم یهو از سر جام بلند شدم دردم یادم رفت اگه بدونی رفتم بالای سن گزارشگری فوتبال اونم بین پسر های ما و پسر های سحر اینا خلاصه یکدونه بازی تخیلی رو گزارش کردم آبروی پسر هامون بردم به حسینم گل زد. دیگه تو دانشگاه معروف شدم جایزه هم توپ والیبال بهم دادن که بچه ها روش یادگاری نوشتن. فکر کن معاون دانشگاه. اساتید تربیت بدنی. تو ردیف اول هی به کارم می خندید ن.
نمی دونم حماقت کردم یا شجاعت ولی جات خالی بود چون کلی خندیدیم
دوست دارم شبت بخیر
سلام....
خوشحالم که بهت خوش گذشته...
امیدوارم همیشه بخندی...باز چشم منو دور دیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مدرسه رو که یادته؟؟؟؟؟
به نظر من که شجاعت بوده...
راستی نمی دونم وقت میشه باهات حرف بزنم یا نه....
ولی سعی می کنم بهت زنگ بزنم...چون دارم میرم مشهد...
سبز باشی...
سلام دوست عزیز......
من برگشتم...خیلی دلم تنگ شده بود واسه شما دوستان عزیز.........
میخوام شروع کنم به خوندن همه مطالبیو که تا الا نوشتیدو نخوندم تو این مدت......
موفق باشید..........
جست و جوی خدا، پروازی از یکتایی به یکتایی است.
سلام...[گل]
بعد از کلی نگرانی[گریه]امروز مادر دوستم مرخص شد[لبخند]
[گل][گل] اپ کردم بیا [گل][گل]
[گل][گل] اپ کردم بیا [گل][گل]
[گل][گل] اپ کردم بیا [گل][گل]
[گل][گل] اپ کردم بیا [گل][گل]
[گل][گل] اپ کردم بیا [گل][گل]
[گل][گل] اپ کردم بیا [گل][گل]
[گل][گل] اپ کردم بیا [گل][گل]
[گل][گل] اپ کردم بیا [گل][گل]
.......
....ღ♥ღ
..ღ♥ღ
..ღღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღ
...ღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღღ
.......................ღ♥ღ
...........ღ♥ღ...ღ♥ღ
...........ღ♥ღ
...........ღ♥ღ.........ღ♥ღ.....ღ♥ღ
...........ღ..ღ♥ღ.......ღ♥ღ.....ღ♥ღ
...........ღ......ღ♥ღ.....ღ♥ღ.....ღ♥ღ
...........ღ♥ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ♥ღ♥ ......ღ♥ღ
...........ღ♥ღღ♥ღ♥ღ♥ღღ♥ღღ♥........ღ♥ღ
....................................................ღ♥ღ
..........................@@..@@.............ღ♥ღ
..........................@@..@@.............ღ♥ღ
..............................@@................ღ♥ღ
..............................@@...............ღ♥ღ
................................................ღ♥ღ
زود بیای
سلام
خدا کنه که کوله بار شناخت و معرفت هیچ کدوممون خالی نباشه وتوفیق نزدیکی به خدا رو داشته باشیم
خوب نوشته بودید
سبز باشید
به روزم
هر کجا محرم شدی از خیانت بازدار
ای بسا محرم که با یک نکته مجرم میشود
-------------------------------------------
هر که باشد نظرش در پی ناموس کسی
پی ناموس وی افتد نظر پر حوسی
-------------------------------------------
یا رب روا مدار که گدا معتبر شود
گر معتبر شود ز خدا بی خبر شود
-------------------------------------------
جوهر نمای جوهر ذاتی خویش باش
خاکش بسر آنکه زنده بنام پدر بود
-------------------------------------------
نمک در کام من شیرین تر از خواب سحر گردد
جگرها خون شود تا یک پسر مثل پدر گردد
السلام ای حضرت سلطان عشق
یا علی موسی الرضا ای جان عشق
السلام ای بهر عاشق سرنوشت
السلام ای تربت باغ بهشت
ولادت باسعادت سلطان امیروولی نعمت ایرانیان حضرت رضا (ع)مبارک باد.
چه دیر می آپین !
با "یاد دکتر شریعتی" ب روزم
سلام...
منتظر حضور دوبارتون هستم...
و منتظر مطالب تازه...
نیلوفری باشی...
اگر ما (( بی دل و جان )) هستیم ؛ دست کم نسبت به زندگی چنین نیستیم ؛
××××××××[گل] آپــــــــــــــــــــم [گل] ×××××××
××××××××[گل] آپــــــــــــــــــــم [گل] ×××××××
××××××××[گل] آپــــــــــــــــــــم [گل] ×××××××
××××××××[گل] آپــــــــــــــــــــم [گل] ×××××××
××××××××[گل] آپــــــــــــــــــــم [گل] ×××××××
××××××××[گل] آپــــــــــــــــــــم [گل] ×××××××
××××××××[گل] آپــــــــــــــــــــم [گل] ×××××××
××××××××[گل] آپــــــــــــــــــــم [گل] ×××××××
سلام،
ای مهربانترین مهربانان
سبز باشی و پایدار
شرمنده که مدتی نبودم.
" مزاحم کوچولو " ، منتظر حظور سبز شما در آپ جدیدش است
به کلبه ام بیا
تا که عشقبازیم را ببینی
منتظرم ای پیام آور شادی
بای
عشق خاطره ایست به انتظار حدوث و تجدد نشسته
چرا که انان اکنون هر دو خفته اند
در این سوی بستر مردی و
زنی در انسوی
تند بادی بر درگاه و
تند باری بر بام
مردی و زنی خفته
در انتظار تکرار و حدوث
عشقی
خسته
سلام
اپم.......................
سلام
[گل][گل][بوسه]سلام شاد باشید [بوسه][گل][گل]
در بارگه عشق میکنم از تو شکایت[قلب]
[گل][بوسه][خجالت][نیشخند] اپـــــــــــــــــــــم [چشمک]
[گل][بوسه][خجالت][نیشخند] اپـــــــــــــــــــــم [چشمک]
[گل][بوسه][خجالت][نیشخند] اپـــــــــــــــــــــم [چشمک]
[گل][بوسه][خجالت][نیشخند] اپـــــــــــــــــــــم [چشمک]
[گل][بوسه][خجالت][نیشخند] اپـــــــــــــــــــــم [چشمک]
[گل][بوسه][خجالت][نیشخند] اپـــــــــــــــــــــم [چشمک]
[گل][بوسه][خجالت][نیشخند] اپـــــــــــــــــــــم [چشمک]
[گل][بوسه][خجالت][نیشخند] اپـــــــــــــــــــــم [چشمک]
[گل][بوسه][خجالت][نیشخند] اپـــــــــــــــــــــم [چشمک]
[گل][بوسه][خجالت][نیشخند] اپـــــــــــــــــــــم [چشمک]
[گل][بوسه][خجالت][نیشخند] اپـــــــــــــــــــــم [چشمک]
[گل][بوسه][خجالت][نیشخند] اپـــــــــــــــــــــم [چشمک]
سلام،
ای مهربانترین مهربانان
سبز باشی و پایدار
" مزاحم کوچولو " ، منتظر حضور سبز شما در آپ جدیدش است
به کلبه ام بیا
تا که عشقبازیم را ببینی
منتظرم ای پیام آور شادی
بای
سلام خوبی من اپم منتظرم بیاااااااا
سلام عزیز دلم
خوبی گلم؟
کجایی ؟
کم پیدایی
عکسهایی که توی وبلاگ استفاده می کنی خیلی قشنگه امیدوارم که از این قشنگتر هم بشه
وبت چقدر***********************************زشت بود
بیا حال کن البته با نظرwww.h-rahimi.blogsky.com
سلام..
ممنون از حضورت...
ممنون که خیلی مستقیم نظرتون رو گفتید...
سبز باشید...