.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب
.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب

یه سال با هم بودن ...

 

 

 

 

   

سلام... 

نمی دونم از کجا شروع کنم ... ولی بهتره از اول این قصه شروع کنم ... از اول قصه ی  این وب ... درست 28 مهر بود که همه چی شروع شد ... از روز اول هم قرار شد اینجا بشه یه پاتوق واسه گفتن حرف دل ... یادمه اینو تو آپ اول گفتم...  

خلاصه همه چی شروع شد ... 

 اینجا حرف دل زدم و شنیدم ... نمی دونم اونایی که به این وب اومدن چه لحظه هایی رو اینجا تجربه کردن ... اما در مورد خودم باید بگم که تک تک آپ ها اول دل خودمو لرزوند و بعد تو وب نوشته شد ... خلاصه اینجا شد یه فضای آزاد بی انتها واسه گفتن و شنیدن ... 

یه فضا که خوب یا بد شد سهم دل من و تنهایی ها ی من ... شد سهم من تا تو تنهایی هام بشه یه همدم ... بشه یه سنگ صبور همیشگی ... 

 سنگ صبوری که همیشه هست ... حالا دیگه این وب شده برام یه دوست ... دوست خیلی خوبیه ... ساکت و مظلوم ... به تک تک حرفام گوش می ده ... الان یه سال از اون روزا می گذره ... اینجا راحت حرفا مو می زنم ... چون خیالم راحته که اینجا کسی منو نمی شناسه ...  

می تونم راحت باشم ... خیالم راحته که اینجا فقط چند نفری هستند که منو می شناسن... یکی سیما که دختر عمومه و سها که از دبیرستان تا حالا تو مسیر دوستی باهام بوده ... خلاصه اینجا شد پاتوق دل من ... یه پاتوق که تو لحظه های بد و خوب این یه سال باهام بود ... 

 راستش رو بخوام بگم چند باری خواستم این وبو حذف کنم ...  ولی هر بار که خواستم این کارو کنم نتونستم ... شجاعت هم خوبه که من در این یه مورد نداشتم ... ولی از یه جهتی خوشحالم ... چون تو این یه سال خیلی چیزا یاد گرفتم ... با خیلی ها آشنا شدم .... 

 با کسانی که درسته هیچ کدوم رو نه دیدم و نه می شناسم اما گاهی لازم نیست آدما رو ببینیم ... چون دل آدماست که مهمه ...  

بگذریم ... 

 تو این یه سال هم اتفاقای خوب افتاد هم بد ... اتفاقای بد و که بهتره فراموش کنم ... چون غیر از حسرت هیچ چی نداره ...  

راستش خیلی حرف دارم بابت این وب ... حرفایی در مورد آدمای این وب ... در مورد تک تک اونایی که به این وب اومدن ... در مورد تک تک نظرا ... 

اما بهتره نا گفته بمونه ... بهتره نا گفته بمونه تا من خیلی چیزا یادم بمونه ... یادم بمونه کیا به این وب اومدن و با نظراشون چه لحظه هایی رو بهم هدیه دادن ... اون قدر اون لحطه ها خوب بودن که واسه همین ترجیح می دم نا گفته بمونه ...  

این حرفا هم بمونه واسه  من و دریا ... 

راستش من زیاد بلد نیستم با جمله های قشنگ از بقیه تشکر کنم ... یعنی زیاد هم خوشم نمیاد یه متن عاشقانه بزارم و بگم این تقدیم به همه ... ترجیح می دم احساسمو اون جور که هست بیان کنم  نه کم نه زیاد ... 

 بگذریم ... 

 تو این مدت چند نفری از اوایل کار وب همراه من بودن ... مثل آقا مجتبی از وبلاگ نیلوفر آبی ... که اون اوایل وبشون اسمش پرواز در تنهایی بود ...  

که فقط ایشون هنوزم بهم سر می زنن ... بقیه اون چند نفر یا وبشون بسته شده یا دیگه نمیان ... ولی همه شون تو فهرست پیوند ها هستن ... مثل وب اوینار ، خلوت من و...

و دوستانی که بعد اومدن و هنوزم میان ...  

اما از بقیه دوستانی که اسم وبشون تو پیوند ها هست فقط می تونم تشکر کنم که با حضورشون بهم امید دادن... مثل وب:  

 ستاره ی سها ( وب سها ) ،اقلیم اجابت (وب سیما ) ،اینجا دلم برای خدا تنگ می شود... ،شب . شعر . من . خدا . پروانه... ، یک فنجان چای داغ ، نفس عمیق ،خودم و خودت ،نیلوفر آبی ... ، بیب بکس ، سنگها همه صبورند... ، دلتنگ گل نرگس ، سینما فستیوال ، او عشق است ، حوض ماهی ، از من جدا مشو... ، از نو زنده شدم.... ، عشقی که تمام من بود... ،چرند و پرند های یه عاشق... ، موسیقی جاودان ، فقط می خواستم بگم دوستت دارم... ،راز جهانم را کشف کن ... ، آیینه ی من... ، یوزارسیف ،  مسکین شیرازی ، تلنگری بر روح... ، پسری از جنس خورشید ,دختری از جنس ماه ، سرنوشت عشق(مزاحم کوچولو) ، غوغای عشقــــــبازان... ، شبانه... ، یه جمله حرف حساب ، رفیق فابریک خدا... ، دلنوشته ها ، دیگه هیچی نگو!!!! ،کیانا ، انتظار سبز... ، روزمرگی... ، کلبه ی کوچیک دلم ، راه شب تو را می خواند ...  

 

 

 

یک روز زندگی   

دو روز مانده بود به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است
تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده، باقی نمانده بود
پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت
تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد
داد زد و بد و بیراه گفت
خدا سکوت کرد
آسمان و زمین را بهم ریخت
خدا سکوت کرد
جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت
خدا سکوت کرد
به پرو پای فرشته و آسمان پیچید
خدا سکوت کرد
کفر گفت و سجاده دور انداخت
خدا سکوت کرد
دلش گرفت و گریست و به سجاده افتاد
خدا سکوتش را شکست و گفت:
عزیزم، و اما یک روز دیگر هم رفت
تمام روز را به بد و بی راه و جار و جنجال از دست دادی
تنها یک روز دیگر باقی است
بیا و لا اقل این یک روز را زندگی کن
لا به لای هق هقش گفت اما یک روز...
با یک روز چه کار می توان کرد
خدا گفت:
آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند
گویی که هزار سال زیسته است
و آن که امروزش را در نمی یابد
هزار سال هم به کارش نمی آید
و آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت
و گفت:حالا برو و زندگی کن
او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می درخشید
اما می ترسید حرکت کند
می ترسید راه برود
می ترسید زندگی از لای انگشتانش بریزد
قدری ایستاد
بعد با خودش گفت
وقتی فردایی ندارم
نگه داشتن این زندگی چه فایده ای دارد
بگذار این مشت زندگی را مصرف کنم
آن وقت شروع به دویدن کرد
زندگی را به سر و صورتش پاشید
زندگی را نوشید
زندگی را بویید
و چنان به وجد آمد که دید می تواند تا ته دنیا بدود
می تواند بال بزند
می تواند پا روی خورشید بگذارد
می تواند...........
او در آن یک روز آسمان خراشی بنا نکرد
زمینی بنا نکرد
مقامی به دست نیاورد
اما.......
اما در همان یک روز
دست بر پوست درخت کشید
روی چمن خوابید
سرش را بالا گرفت و ابرها را دید
و به آنهایی که نمی شناختندش سلام کرد
و برای آنها که دوستش نداشتند
از ته دل دعا کرد
او در همان یک روز آشتی کرد و خندید
لذت برد و سر شار شد و بخشید
عاشق شد و عبور کرد و تمام شد
او همان یک روز زندگی کرد
اما فرشته ها در تقویم خدا نوشتند
امروز او در گذشت. " کسی که هزار سال زیسته بود "......

 

 

پ.ن 1: در ادامه باید بگم که این متن رو از جایی پیدا کردم... نمی دونم چه کسی این متن زیبا رو نوشته ...  

  

پ .ن 2: بازم از همه ی دوستانی که لطف می کنن به وب میان ممنونم ...  

  

پ. ن 3: گفتن این جمله هم شده یه عادت تو این یه سال ...   

پس  سبـــــــــــــــــــــــــز باشید ... 

 

  

 

 

  

نظرات 72 + ارسال نظر
مریم سه‌شنبه 7 مهر 1388 ساعت 18:36 http://shaparakha.blogsky.com

سلام تبریک می گم هم به خاطر تولد هم به خاطر وبلاگ خوبی که داری امیدوارم بتونیم از این به بعد دوستای خوبی با هم باشیم خوشحال می شم به من هم سر بزنی
منتظرتم

رسول سه‌شنبه 7 مهر 1388 ساعت 18:37 http://raspaint.blogsky.com

سلام دوست عزیز
با عینکی رنگی بیا و کارامو ببین
منتظرتم

رسول سه‌شنبه 7 مهر 1388 ساعت 19:44 http://raspaint.blogsky.com

سلام دوست من
بله کارای این حقیره
راستش من کلی کار آماده نمایش دارم اما سعی میکنم روزی یکیشو تو وب بذارم
قبلا هم تو بلگفا وب داشتم اما بستمش
کارامو ببینید

شاهرخ سه‌شنبه 7 مهر 1388 ساعت 21:16

بیا وقتی برای عشق هورا می کشد احساس

به روی اجتماع بغض حسرت گاز اشک آور بیاندازیم

بیا با خود بیاندیشیم اگر یک روز تمام جاده های عشق را بستند

اگر یکسال چندین فصل برف بی کسی آمد

اگر یک روز نرگس در کنار چشمه غیبش زد

اگر یک شب شقایق مرد

تکلیف دل ما چیست ؟

و من احساس سرخی می کنم چندیست

ومن از چند شب پیشتر خوابم نزول عشق را دیدم

چرا بعضی برای عشق دلهاشان نمی لرزد

چرا بعضی نمی دانند که این دنیا به تار موی یک عاشق نمی ارزد

چرا بعضی تمام فکرشان ذکراست

و در آن ذکر هم یاد خدا خالی است

و گویی میوه ی اخلاصشان کال است

چرا شغل شریف و رایج این عصر رجالی است

چرا در اقتصار راکد احساس این مکاره بازاران صداقت نیز دلالی است

کاش می شد لحظه ای پرواز کرد

حرفهای تازه را آغاز کرد

کاش می شد خالی از تشویش بود

برگ سبزی تحفه ی درویش بود

کاش تا دل می گرفت و می شکست

عشق می آمد کنارش می نشست

کاش با هر دل , دلی پیوند داشت

هر نگاهی یک سبد لبخند داشت

کاش لبخندها پایان نداشت

سفره ها تشویش آب ونان نداشت

کاش می شد ناز را دزدید و برد

بوسه رابا غنچه هایش چید و برد

کاش دیواری میان ما نبود

بلکه می شد آن طرف تر را سرود

کاش من هم یک قناری می شدم

درتب آواز جاری می شدم

آی مردم من غریبستانی ام

امتداد لحظه ای بارانیم

شهر من آن سو تر از پروازهاست

در حریم آبی افسانه هاست

شهر من بوی تغزل می دهد

هرکه می آید به او گل می دهد

دشتهای سبز , وسعتهای ناب

نسترن , نسرین , شقایق , آفتاب

باز این اطراف حالم را گرفت

لحظه ی پرواز بالم را گرفت

می روم آن سو تو را پیدا کنم

در دل آینه جایی باز کنم .

شاهرخ :-( سه‌شنبه 7 مهر 1388 ساعت 21:41

سلام...

مبارکه


حافظ:
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به‌خال‌هندوش‌بخشم،سمرقند و بخارا را


امیرنظام گروسی:
اگر آن کرد گروسی، به دست آرد دل ما را
بدو بخشم تن و جان و سر و پا را
جوانمردی به آن باشد که ملک خویشتن بخشی
نه چون حافظ که می‌بخشد سمرقند و بخارا را


دکتر انوشه (روانشناس معروف):
اگر آن مه‌رخ تهران به دست آرد دل ما را
به لبخند ترش بخشم تمام روح و معنا را
سر و دست و تن و پا به خاک گور می‌بخشند
نه آن مه‌لقای ما که شور افکنده دنیا را

سها چهارشنبه 8 مهر 1388 ساعت 08:25

مبارک مبارک تولدت مبارک بیا شما رو فوت که که حالا یک ساله شدی.
من اپم. از بابت دیروز معذرت می خوام. سرم شلوغه.

محمد حسین چهارشنبه 8 مهر 1388 ساعت 11:44 http://mha7274.blogfa.com

سلام ممنون که اومدی خبرم کردی
یک سالگی وبت رو تبریک میگم
موفق و پیروز باشید
همیشه سبز باشید

یکی از بنده هاش چهارشنبه 8 مهر 1388 ساعت 14:05

سلام عزیزم
خیلی قشنگ بود
با اینکه تو یونی خوندمش اشک تو چشام جمع شد
خیلی قشنگ بود گلکم
ممنون عزیز دلم
دعام کن
خب؟
حالم خیلی خوب نیست
دعام کن

علی چهارشنبه 8 مهر 1388 ساعت 15:16 http://delneveshteha-88.blogfa.com/

سلام عزیز
از انکه بهم سر زدی و جویای حالم شدی ممنونم
انشاالله همیشه سالم باشی
مرسی

محمد حسین چهارشنبه 8 مهر 1388 ساعت 17:33 http://mha7274.blogfa.com

سلام ممنون که خبرم کردی
واقعا وب زیبایی دارید
آدم مطالبش رو می خونه آرامش پیدا می کنه
موفق پیروز و سبز باشید

شاهرخ چهارشنبه 8 مهر 1388 ساعت 18:46

سلام...[گل]

غم عشقت به جانم حمله ور شد

دل افسرده ام افسرده تر شد

ز هجر روی مهتاب ده و چار

نمودم ناله مردم با خبر شد.

------------------------------------[گل]آپــــــــــــــــــــم[گل]-----------------------------
------------------------------------[گل]آپــــــــــــــــــــم[گل]-----------------------------
------------------------------------[گل]آپــــــــــــــــــــم[گل]-----------------------------
------------------------------------[گل]آپــــــــــــــــــــم[گل]-----------------------------
------------------------------------[گل]آپــــــــــــــــــــم[گل]-----------------------------

تک درخت پنج‌شنبه 9 مهر 1388 ساعت 11:34 http://www.sarbaz1369.blogfa.com

سلام
وبلاگت خیلی جالبه به من هم سربزن

مجتبا پنج‌شنبه 9 مهر 1388 ساعت 20:13 http://waterlily.mihanblog.com

سلام
راستش یکم هل شدم نمی دونم چی بگم ولی به هر حال خوشحالم که برگشتم و دوباره وبلاگ دوست داشتنیتونو دیدم...
مطلبتون رو که خوندم یاد اتفاقاتی که این یک ساله واسم افتاده می افتم... داستان آشنا شدن من با وبلاگ و وبلگ نویسی گفتن داره! اما اینجا جاش نیست.
یاد خاطراتم افتادم چه قدر زمان زود گذشت و تموم آدمارو و اتفاقاتو با خودش برد...
اما امکان نداره هیچ وقت فراموششون کنیم...
خوشحالم و خیلی خوشحالم که وبلاگت هنوز پا برجاست... تا به تکامل برسه مثله فکر آدم و چقدر خوبه همراه با هم باشه تفکراتمون و عقایدمون... و اونها رو به دیگران بگیم شاید گرهی رو از ذهنشون پاک کنه!!!
با وبلاگت نسبت به خیلی چیزها شناخت پیدا کردم... وبلاگت بهونه ای می شد برای بحث بین دوستان... چی بهتر از این...
فکر کنم دیگه حرف نزنم بهتر باشه وگرنه اگه جلوی خودمو نگیرم تا صبح می شینم نظر می ذارم D-:
امیدوارم همه ی وبلاگ نویسا روز به روز مطالب بهتری بذارن و منم سهم کوچکی داشته باشم در این زمینه!
ترم سه ی خوبی رو براتون آرزو می کنم ایشالا تو درساتون هم همینطور موفق باشین...
نیلوفری باشین مثله همیشه....!

شاهرخ پنج‌شنبه 9 مهر 1388 ساعت 23:39

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود

خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه
کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود

از هر کرانه تیر دعا کرده‌ام روان
باشد کز آن میانه یکی کارگر شود

ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو
لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود

از کیمیای مهر تو زر گشت روی من
آری به یمن لطف شما خاک زر شود

در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
یا رب مباد آن که گدا معتبر شود

بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی
مقبول طبع مردم صاحب نظر شود

این سرکشی که کنگره کاخ وصل راست
سرها بر آستانه او خاک در شود

شاهرخ جمعه 10 مهر 1388 ساعت 12:18

کسی بی خبر آمد
مرا دست خودم داد
کسی مثل خودم غم کسی مثل خودم شاد
کسی مثل پرستو در اندیشه ی پرواز
کسی بسته و آزاد اثیر قفسی باز
کسی خنده کسی غم کسی شادی و ماتم
کسی ساده کسی صاف کسی درهم و برهم
کسی پر ز ترانه کسی مثل خودم لال
کسی سرخ و رسیده کسی سبز و کسی کال
کسی مثل تو ای دوست مرا یک شبه رویاند
کسی مرثیه آورد برای دل من خواند
من از خواب پریدم شدم یک غزل زرد
و یک شاعر غمگین مرا زمزمه می کرد

شاهرخ جمعه 10 مهر 1388 ساعت 20:42

وقتی تو نیستی،خورشید تابناک،

شاید دگر درخشش خود را،

و کهکشان پیر گردش خود را

از یاد میبرد.و هر گیاه،از رویش نباتی خود،بیگانه می شود.

و آن پرنده ای،کز شاخه انار پریده،

پرواز را،هر چند پر گشوده،فراموش میکند

آن برگ زرد بید که با باد،تا سطح رود قصد سفر داشت .

قانون جذب و جاذبه را در بسیط خاک

مخدوش می کند .آنگاه،نیروی بس شگرف مبهم،

نامرئی، نور حیات را،

در هر چه هست و نیست،خاموش می کند.

وقتی تو با منی،گویی وجود من،

شکر آفرین نگاه تو را نوش می کند.

چشم تو آن شراب خلر شیرازست

که هر چه مرد را مدهوش می کند .

مزاحم کوچولو شنبه 11 مهر 1388 ساعت 03:06 http://mozahemkocholo.blogfa.com

سلام،
ای مهربانترین مهربانان
سبز باشی و پایدار

" مزاحم کوچولو " ، منتظر حظور سبز شما در آپ جدیدش است
به کلبه ام بیا
تا که عشقبازیم را ببینی
منتظرم ای پیام آور شادی

بای

سلاله شنبه 11 مهر 1388 ساعت 12:18 http://progeny-sky.blogfa.com/

سلام عزیزم
ذهن قشنگی داری
این مطلبی که نوشته بودی هم قشنگ بود مهم این بود که گشتی و زیباترین رو پیدا کردی ....
سبز سبز باشی همیشه و هر روز پر بار تر ...
دوست عزیزم ...

شاهرخ شنبه 11 مهر 1388 ساعت 20:16

در هوای دو گانگی ، تازگی چهره ها پژمرد

بیایید از سایه روشن برویم

بر لب شبنم بایستیم، در برگ فرود آییم

شب بوی ترانه ببوییم، چهرۀ خود گم کنیم

از روزن آن سوها بنگریم، در به نوازش خطر بگشاییم

خود روی دلهره پرپر کنیم

نیاویزیم ، نه به بند گریز، نه به دامان پناه

نشتابیم، نه به سوی روشن نزدیک، نه به سمت مبهم دور

عطش را بنشانیم، پس به چشمه رویم

نزدیک ما شب بی دردی است، دوری کنیم

کنار ما ریشۀ بی شوری است، بر کنیم

و نلرزیم، پا در لجن نهیم، مرداب را به تپش درآییم

آتش را بشوییم، نی زار همهمه را خاکستر کنیم

قطره را بشوییم، دریا را در نوسان آییم

بر خود خیمه زنیم، سایبان آرامش ما،ماییم

ما وزش صخره ایم، ما صخرۀ وزنده ایم

ما شب گامیم،ما گام شبانه ایم

پروازیم و چشم به راه پرنده ایم

بیایید از شوره زار خوب و بد برویم

چون جویبار، آیینۀ روان باشیم:به درخت، درخت را پاسخ دهیم

و دو کران خود را هر لحظه بیافرینیم،هر لحظه رها سازیم

برویم، برویم، و بیکرانی را زمزمه کنیم

داغلار شنبه 11 مهر 1388 ساعت 23:02

نه بابا

پوریا یکشنبه 12 مهر 1388 ساعت 00:16 http://gonahasli.blogfa.com

سلام فاطمه جون. مرسی که بهم سرزدی.
بعضی از پسا های وبت رو خوندم. مخصوصا اخریش.
تولد وبلاگت رو هم بهت تبریک میگم. می دونی من از وبلاگ نویس هایی که با ثبات هستن و قدیمی هستن. خیلی خوشم میاد. اکثرا هم با اینجور وب نویس هایی دوست هستم و تبادل لینک باهاشون میکنم.
از ادم هایی که یک روز می نویسیند و ۳ ماه میرن و دوباره ۱۰ روز میان و در کل این طورین خوشم نماید.
واست ارزوی موفقیت میکنم و اینکه همیشه شاد و سر حال باشی.
لز وبتم خوشم اومد.
اگه دوست داشتی که با هم تبادل لینک کنیم حتما خبرم کن. خوشحال میشم.
اگرم نه که بازم پیشم بیا. بازم میام پیشت.

سها یکشنبه 12 مهر 1388 ساعت 08:39

سلام.کم پیدایی؟ یادی از ما نمی کنی. عزیز اگه میگن سرم شلوغه بهانه است. بهانه ای که خدا برام جور کرده. نمی دونم چقدر خوب چقدر بد. اما خدا کنه که ختم بخیر بشه. یادم کن به یادتم.

یکی از بنده هاش یکشنبه 12 مهر 1388 ساعت 08:50

سلام عزیز دلم
تولد یک سالگی وبلاگت مبارک
من که خیلی وبتو دوست دارم
خیلی
هم وبتو هم خودتو
دیگه نمیدونم چی بگم
اصلن هر جا که از خدامون بگن قشنگه دیگه
نه؟
اینو یه دفعه دیگه هم گفته بودم
دفعه اولی که اومده بودم پیشت
یادته؟
تو هم تاییدش کرده بودی
دوستت دارم گلم
دوست ناز خودمی

علی-ش یکشنبه 12 مهر 1388 ساعت 16:53 http://lovewall.blogfa.com

سلام فاطمه جان
ممنون که اومدی
امیدوارم بتونم دوباره شروع کنم.

مریم یکشنبه 12 مهر 1388 ساعت 19:19 http://shaparakha.blogsky.com

سلام آپم با موضوع" بدون شرخ "و عکسهایی از:
1- عروس و دوماد خیلیییییی رمانتیک
2- تشعیع جنازه ی غم انگیز
3- عنده ترس
3- آخر شیطنت
و......
خوشحال می شم بیای و راجع به عکسها نظر بدی
منتظرتم

شاهرخ یکشنبه 12 مهر 1388 ساعت 20:25

سلام....

[گل][گل]من شاه دلم را به زمین انداختم[گل][گل]

[گل][گل]اما چه کنم که تک دلم دست تو بود[گل][گل]

اپــــــــــــــــم
اپـــــــــــــــــم
اپـــــــــــــــــــم[قلب]

[ بدون نام ] یکشنبه 12 مهر 1388 ساعت 23:13

مبارکه

سلام...
ممنون..
کاش اسمتو می گفتی...
سبز باشی...

پوریا دوشنبه 13 مهر 1388 ساعت 00:30 http://gonahasli.blogfa.com

بازم سلام. مرسی که اومدی. لطف کردی.
با نام وبت لینکت کردم. تو هم لطفا منو با نام گناه اصلی بلینک.
راستی اپ کردم. بیای خوشحالم میکنی. منتظرتم.

مرجان دوشنبه 13 مهر 1388 ساعت 10:36 http://coral-life.blogsky.com

سلام گلم
مرسی که همراهمی
مرسی که اومدی
راستی واسه چی میخواستی حذف کنی خانومی؟
حیف نیس وب به این قشنگی؟

رضا دوشنبه 13 مهر 1388 ساعت 12:21 http://nightway.iranblog.com

سلام .. ممنون که از وب راه شب دیدن می کنید .. امیدوارم همراه همیشگیش شید .. پست زیبا و طویلی بود .. موفق باشید .. منتظر نظرات گرمتون هستیم .. فعلا

شاهرخ دوشنبه 13 مهر 1388 ساعت 20:49

سلام...[گل][بوسه]

عاشق: گفته بودند عشق طوفان می کند هر چه می خواهد دلش ان می کند گفته بودند عشق درد بی دواست علت عاشق زعلت ها جداست آری اکنون آگه از آن می شوم زان همه جستن پشیمان می شوم چند روزی هست حالم دیدنی است حال من از این و آن پرسیدنی است
فرشته‌ها وجود دارند اما بعضی وقتها چون بال ندارند، ما بهشون میگیم: دوست!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 14 مهر 1388 ساعت 12:21 http://amir-hoshang.blogfa.com/

خسته نباشی خیلی ردیف شده بابا ایول دمت گرم

محمد حسین سه‌شنبه 14 مهر 1388 ساعت 16:16 http://mha7274.blogfa.com

سلام متن جدید گذاشتی خبرم کن
موفق و پیروز باشید

[ بدون نام ] سه‌شنبه 14 مهر 1388 ساعت 23:26

تلنگر چهارشنبه 15 مهر 1388 ساعت 17:04 http://www.molktamalakoot.blogfa.com

سلام تولد وبت مبارک واقعا باهات موافقم وبلاگ نویسی خیلی حس خوبی به آدم می ده وبلاگ قشنگی داری امیدوارم هم چنان به نوشتن ادامه بدی . موفق باشی .

سیامک سالکی چهارشنبه 15 مهر 1388 ساعت 18:12 http://tighoabrisham.blogsky.com

سلام، خوبی؟

تولد وبلاگت مبارک، انشاالله هم خودت هم وبلاگ هزار ساله بشین.

متن قشنگی بود، مرسی بابت نقل قولت.

فعلا.
موفق و شاد و سلامت باشی.

الهام چهارشنبه 15 مهر 1388 ساعت 19:51 http://www.earnest.blogfa.com

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
موفق باشی سرم شلوغه ببخش دیر میام

حسین چهارشنبه 15 مهر 1388 ساعت 20:22 http://www.baharbarani.blogfa.com

به نام او که هرچی دارم از اوست...
سلام دوست عزیز...
تبریک می گم بابت تولد وبت و خوشحالم که دوستان خوبی داری...
فاطمه جان من سرم خیلی شلوغه و تعداد دوستان وب زیاد همه ازم توقع دارن اما نمی رسم به همه سر بزنم و شرمنده همه هستم آخه درگیر درسا دانشگاهم من وب شما رو خیلی دوست و هروقت بیام تا آخر آپی که می کنی رو می خونم بخدا شرمنده کردی من لایق نیستم که اسم وبم من و بیاری آخه خیلی کم بهتون سر زدم و اگه هروقت آپ کنی خبرم کنی قول میدم به وب زیبات سر بزنم...
بازم ممنون...
موفق باشی و امروز بهتر از دیروز...
بر محمد و خاندانش صلوات...
به امید ظهور یاحق

مجتبا چهارشنبه 15 مهر 1388 ساعت 21:29 http://waterlily.mihanblog.com

سلام...
بعضی وقتا آدم دلش واسه خودشم تنگ می شه... بعضی وقتا به یاد خودت که می افتی می خوای منفجر بشی...
این روزها به شدت به دنبال هیچ می گردم...
کاش تموم بشه...
.....
نیلوفر باشی دوست خوبم...
قدر خودت رو بدون...

مجتبا چهارشنبه 15 مهر 1388 ساعت 23:11 http://waterlily.mihanblog.com

Im really stupid in my life...
:-(



Its not enough to say im beautiful
Its not enough to say i care
I was empty for so long
But then I heard your song
My jaded heart was filled with innocence forgotten
with

How was I to know
that an angel will come calling for me
How was I to know
heaven was so close
I can feel you arms all around me
I can fel your love surrounding
Heaven sent an angel into my life

Its not enough to say I think of you
Its not enough to say we'll learn
[ Tina Cousins Lyrics are found on www.songlyrics.com ]
How I pray that you would come
And melt me with your touch
Like the warmth of Spring after the Winter snow has fallen

How was I to know
that an angel will come calling for me
How was I to know
heaven was so close
I can feel you arms all around me
I can fel your love surrounding
Heaven sent an angel into my life

Angel, I hear you calling
Angel, I feel you near
Angel, I hear you calling
Angel

I can feel your love all around me
I can feel your love surrounding
Heaven sent an angel into my life

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 16 مهر 1388 ساعت 20:26

ای کـــــــــــــــــــــــــــــــــــاش ...

شاهرخ جمعه 17 مهر 1388 ساعت 09:48

سلام...[قلب شکسته]


ما فقیران قلبه مان بی کینه است

دوستی با هر که کردیم جای او در سینه است

[گل][گل][گل] اپــــــــم
[گل][گل][گل] اپــــــــم
[گل][گل][گل] اپــــــــم
[گل][گل][گل] اپــــــــم
[گل][گل][گل] اپــــــــم
[گل][گل][گل] اپــــــــم

رضا جمعه 17 مهر 1388 ساعت 14:37 http://nightway.iranblog.com

بازم سلام ... اومدم بگم updatam ... موفق باشید

علی۱ جمعه 17 مهر 1388 ساعت 14:43

سلام.بابت سر زدنتون به وبلاگم تشکر دارم.زیاد.راستش وقت ندارم ززیاد بیام و به همین دلیل نتونستم این مطلبتون رو بخونم ولی فکر کنم مثله بقیه نوشته هاتون زیباست.موفق باشید و سبز.یا علی

شاهرخ جمعه 17 مهر 1388 ساعت 16:09

به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم

یا اگر شادی زیبای تو را به غم غربت چشمان خودم می بندم .

من صبورم اما . . .

چقدر با همه ی عاشقیم محزونم !

و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ

مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم .

من صبورم اما . . .

بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم

بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب

و چراغی که تو را ، از شب متروک دلم دور کند. . . می ترسم .

من صبورم اما . . .

یوزارسیف جمعه 17 مهر 1388 ساعت 21:18 http://http://roshsa880.blogfa.com

سلام خواهرگلم
خوشحالم که یک سال درخدمت دوستایی مثل شما بودم وهستم امیدوارم این دوستی تااخرعمر پایانی نداشته باشه تا بتونم بیشترازبودن باشما لذت ببرم .
من برای خواهرگلم ارزوی خوشبختی وکامیابی دارم
بازم منتظرم فراموشم نکنید

یکی از بنده هاش شنبه 18 مهر 1388 ساعت 15:03

سلام عزیز دلم
خوبی گل من؟
چه خبرا؟
خوش میگذره؟
حال و هوای دلت چطوره؟
مرسی که میای پیشمون عزیز
مرسی که همراهم میمونی نازم
مرسی که تنهام نمیذاری
بازم مرسی
دوستت دارم

شاهرخ شنبه 18 مهر 1388 ساعت 21:31

عشق تنها برای یک بار می اید و برای تمام عمرش می اید عشق همان بود که به تو ورزیدم حقیقتا همان یک بار حقیقتا همان یک بار و از بس بدان اویختم تا همیشه همه ی زندگی ام با ان بیش خواهد رفت بس تا همیشه عا شقت می مانم

چه قدر دوست داشتم تمام دلتنگی های این روز ها را با کسی تقسیم می کردم ، و یا کسی بود برای گوش دادن و درد دل کردن ، بماند که آنقدر فاصله زیاد شده که هرچه فریاد می زنم گویا صدایم را نه تو می شنوی و نه هیچ کس دیگر

مسکین شیرازی شنبه 18 مهر 1388 ساعت 22:10 http://www.iri-shz.blogfa.com

سلام
بسیار زیبا مثل همیشه
ممنون به من سر زدی
راستی این قالبت آرامش بیشتری داره
موفق باشی
بازم پیش من بیا

رزمنده یکشنبه 19 مهر 1388 ساعت 13:07 http://ISLAMONLINE.BLOGFA.COM

بسیار زیبا ست.
دوست دارم با هم تبادل لینک کنیم .

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.