.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب
.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب

فرهاد شده ام!!!

هوالغریب...



در دنیا بعضی چیزها حل نمی شوند... قدیم تر ها فکر می کردم تمام مشکلات زندگی حکایت یک نبات را دارد... یا بزرگ و یا کوچک... زمان می برد تا هضم شود و تو لذت ببری از شیرینی هایش... تنها شیرینی برایم معنا داشت!!!


اما فراموش کرده بودم که بعضی چیزها از جنس ِ سنگ اند!!!! هضم بشو نیستند!!!


هزار سال هم که بگذرد باز سفت و محکم سر ِ جایشان ایستاده اند و هضم نمی شوند...


باید با تیشه به جانشان بیفتی!!!!


بزنی... محکم... تمام عقده هایت را خالی کنی بر سرشان!!! فریاد بزنی و با هر فریاد محکم تر ضربه بزنی!!! از همان لحظه ها که به آن جنون می گویند!!!


فرهاد تنها در قصه مرد است!!!


برای فرهاد بودن نیازی به مرد بودن نیست... 


اگر بگویم فرهاد بودن را یاد می گیرم باورت می شود؟!


برای کوه کندن ها حاضر شده ام... برای افتادن به جان ِ این سنگ ها!!!


و بی خیال ِ دستانی شده ام که می گویند باید نرم و ظریف باشد!!!!


برای کوه کندن باید دستانی داشت پر از پینه!!! این خاصیت ِ تیشه است !!!!


و در آن ته های دلم به یاد دخترانگی هایی می افتم که حتی روزی اینجا هم نوشتم که آن ها را خوابانده ام...




+ ندارم بغضی از تقدیر
ازین دوران دور و دیر
خدا می داند



چقدر این آهنگ رها می کند جان ِ خسته ام را


+ اینجا تنها جایییست که می توانم درد و دل هایم را، دلتنگی هایم را بیاورم... در میان تمام شلوغی هایم، در میان تمام محکم بودن هایم دلم به سنگ صبورم خوش است که می توانم برایش خودم باشم و هیچ گاه هم تنها نمانم!!!


برای خدایم میخواهم خودم باشم...


نظرات 4 + ارسال نظر
مهندس جنین شنبه 2 خرداد 1394 ساعت 19:58 http://jenin.blogsky.com

سلام فاطمه خانم! احتمال میدم مشی فکریتون با من متفاوت باشه اما خب! دعوتتون می کنم که وبلاگمو ببینین شاید خوشتون بیاد :-)

سلام آقای مهندس
آره... مشی فکری خیلی متفاوت بود... ولی خیلی نکات در وبتون وجود داشت که منو به فکر می برد... بعضی چیزا معلوم بود که با فکر نوشته شدن!!!

ولی در کل خط فکری کاملا فرق داشت جناب مهندس

فریناز شنبه 2 خرداد 1394 ساعت 20:14 http://arameshepenhan.blogsky.com

http://almatavakollll.blogfa.com/post/1789

اینجا رو بخون

امروز خوندم

ببین چقدر خوب نوشته

باورت میشه وقتی میخوندمش با خودم میگفتم ما کی درد دل کردیم و ایشون نوشتن...
خیلی بهم چسبید... و برام چقدر جالب بود که من آخر پستم توشتم چرا اینجا واسم عزیزه...و بعد دیدم ایشون هم از همین موضوع نوشتن!!!

ممنون فداتشم...
خوندنش خیلی بهم چسبید...

فریناز شنبه 2 خرداد 1394 ساعت 20:18 http://arameshepenhan.blogsky.com

چارتاره؟

آره فداتشم... چارتاره...

اصا خوشحال شدم دیدم تو یکی رو شناختی... که البته حدس می زنم بخاطر کنسرت اخیر باشه

نازی یکشنبه 3 خرداد 1394 ساعت 01:07

چقدر حرف پشت این پستت نشسته...
شایدم
چقدر درد
پشت این همه حرف نشسته...
....
...
مواظب دلت باش همزادم

هر جفتش هست مهرناز...


توام مراقب خودت و خوبی هات باش عزیزم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.