.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب
.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب

آخرین انتظار سال 93!

هوالغریب...



آمده ام...در واپسین ثانیه ها آمده ام... آمده ام...


سلام مولای ستاره پوشم...


سلام مهدی جان


سلام آقای باران


امروز از نیمه های شب باران آمد... به یاد کتاب دبستانم افتادم... باران آمد ولی آن مرد در باران نیامد... نیامدی مهدی جانم... نیامدی آقای من...


در این لحظه ها و ساعت های اخر ِ امسال من هستم و یک باران ِ بی امان و دختری که این روزها دارد می جنگد...


می لرزد ولی مدام زیر لب می خواند: رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقده من لسانی...


می خواند و این آیه ها معجزه گر شده اند...


دنیا هر چه میگذرد سخت تر می شود بی شما مهدی جانم...


باید باشید آقای من... این جمعه هم گذشت و من میان تمام پیام هایی که این روزها به دستم می رسد گم میشوم... سال 93 خوشبخت بود چون ماه دوازدهمش را دید ولی ما محرومیم از ماه دوازدهممان...


و این قصه ی امروز و امسال نیست... ما 1141 سال است محرومیم... و این عدد تمام وجودم را می لرزاند که این همه سال چطور آمده اند و هنوز دنیا 313 آدم به خود ندیده است... بَدا به حال ما اشرف های مخلوقات... بدا به حال ما که آنقدر آدم نبودیم...


این جمعه هم گذشت.... قسمت نشد ... قسمت نشد مثل دو شب پیش پس از یک روز ِ سخت پناه ببرم به پشت بام خانه مان و روی زمین بنشینم و زل بزنم به جمکران خانه مان و ضجه بزنم... آنقدر بلند بلند که بیحال بیفتم و زل بزنم به آسمان و ساعت ها دراز بکشم و زمان از دستم برود...


این روزهای پایانی زمان از دستم در رفته است... آنقدر که تنها می دانم الان روز است و الان شب...


بمیرم برای دلتان مهدی جان... که ما به روی خودمان اسم شیعه می گذاریم... که من روی خودم اسم فاطمه را حمل می کنم... و دلم روزی هزار بار بمیرد که یادت باشد تو فاطمه ای... حرمت ِ مادرت را نگه دار...


آقای درد دل های دخترانه ام...

آقای ستاره پوشم...


میان التماس های هر روزه ام تنها خودتان می دانید که چه خواسته ام...می دانم در حد این حرف ها نیستم... اما به حرمت مادرتان دستم را بگیرید که این روزها از قد ِ من زیاد است...


دستم را بگیرید آقای من...

دستم را بگیرید که این روزها اضطرار را به معنای واقعی اش نفس می کشم...


تمام جوانی هایم به فدایتان مهدی جان...

این اشک ها گواهند ... گواهند که با تمام وجودم نوشتم که چه چیز را فدایتان کردم...


کمکم کنید مهدی جان...

دلم بیداری میخواهد از تمام کابوس ها...


میشود بیدار شوم آقای من؟!




+ هوای حسین ، هوای حرم
هوای شب ِ جمعه زد به سرم...

+ بگذار از مهربان ارباب هیچ نگویم... گمان نمی کنم تاب بیاورم... ارباب خوبم... به حرمت ِ شش گوشه ات دست این کمترین را بگیرید که عجیب وا مانده شده ام...

چشمانم از شش گوشه ات نور می گیرد... مبادا از من رو بگیری اربابم... که همان لحظه تمام می شوم...

هوایت به سرم زده است... اما چه کنم که تنها پناهم عکس ِ اتاقم است... از دوری ات خسته شده ام اربابم... چند سال شد...

من دلم برای ضریحت تنگ شده اربابم!!!!

نظرات 6 + ارسال نظر
رهــ گذر جمعه 29 اسفند 1393 ساعت 11:51

اللهم عجل لولیک الفرج
سلام

آمین

سلام از ماست

شهاب جمعه 29 اسفند 1393 ساعت 13:12 http://twelfh-imam.blogfa.com

مهدی یاوران عزیز لحظات منتهی به تحویل سال

بهترین فرصت است همه با هم از خداوندمتعال ملتمسانه بخواهیم

در فرج حضرت که همانا فرج خود ماست تعجیل فرمایند.

وعده ما لحظه تحویل سال با قرائت دعای فرج(عظم البلا) و

خواندن نماز امام زمان(عج)این فرصت طلایی را از دست ندهیم.

اللهم عجل لولیک الفرج

مژگان چهارشنبه 5 فروردین 1394 ساعت 14:13

اللهم عجل لولیک الفرج

انشالله زیارت شش گوشه نصیبت بشه بزودی و نایب الزیاره ما بشی عزیزم

آمین...

ممنونم مژگان

ان شالله قسمت خودتون هم بشه عزیرم... قسمت تموم اونایی که دوست دارن برن

نگین پنج‌شنبه 6 فروردین 1394 ساعت 00:53

انشالا امسال میطلبه و میری


سلام

سالِ نوت مبارک دختر دریا

ممنونم نگین...
ان شالله قسمت همه بشه...

سلام..

تو کجایی دختر؟!
وبت چی شده؟
بی خبر میزاری میری؟
خب آدم از کجا پیدات کنه؟
الان من کجا بیام پیدات کنم؟

الانم امیدوارم بیای و بخونی اینارو

سال نوی توام مبارک باشه نگین...

فریناز شنبه 15 فروردین 1394 ساعت 11:38

نظراتی که اونجا گذاشتم ثبت نشده الان که میبینم

آخه من اونجام وب می خوندم:دی


ایشالله که خیلی زود قسمتت بشه و راهی بشی

اوهوم...
انگار هیچی ثبت نشده..
فدای سرت...مهم هم همون خوندنت بوده...


ممنون...ان شالله همه بتونن و برن

رهــ گذر یکشنبه 16 فروردین 1394 ساعت 13:46

خوب شروع شد؟!

واقعا بگو

وافعیت تلخه...

ولی بخوام دروعش رو بگم باید بگم که محشر و عالی شروع شد...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.