.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب
.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب

ماه و نگاه های من!!

هوالغریب...


تمام شدن کلاس ها بعد از یک روز که پر بود از درد های عجیب غریب...و شب هنگام که کلاسم با آن پسر های سرتق تمام شد حس ِ آزادی داشتم... بعد از چند ساعت ایستادن و پشت هم از خارجکی ها گفتن و حرف زدن با دخترکی که ذوق بورسیه شدنش برای کانادا را داشت و داشت برای پرواز چهار شنبه اش تا میتوانست به قول خودش مرا تخلیه اطلاعاتی می کرد آزادی می چسبید آن هم وقتی ماه گردی ِ خودش را به رخ تو می کشد و تو تا نگاهت می رود به آسمان به یاد ماه ِ نجیب ِ خودت نگاهش می کنی...


همان ماهی که آن شب وقتی بود دیگر نگاهم پی ِ ماه آسمان نمی رفت...و او این را هیچ گاه ندانست که چرا دیگر نگاهم پی ِ ماه نمی رود...


و کسی چه می داند که سطر به سطر این نوشته ها چیست...


و بعد زدن به دل ِ خیابان های شلوغ و ترافیک و زل زدن به ماه ...


ماهی ِ که این روزها بیشتر از همه ی چیزهای اطرافم از من نگاه می گیرد   


                                                  نگـــــــــــــاه


 



+ دلم یک نردبان می خواهد... یک نردبان ِ بلند... به بلندای ماه

کاش یک نردبان ِ بلند بود...

آه از نفس ِ پاک تو .... همان نفس هایی که در دل ِ شب آرامش ِ محض می شوند ... تنها همین!!


+ اتاقم عطرتو داره...
...

نظرات 16 + ارسال نظر
joseph دوشنبه 14 مهر 1393 ساعت 21:19 http://thelife7.blogsky.com

. . . . . . . . . .*. . . . . . . ** *
. . . . .. . . . . .*** . . * . . *****
. . . . . . . . . . .** . . **. . . . .*
. . . . . . . . . . ***.*. . *. . . . .*
. . . . . . . . . .****. . . .** . . . ******
. . . . . . . . . ***** . . . . . .**.*. . . . . **
. . . . . . . . .*****. . . . . **. . . . . . *.**
. . . . . . . .*****. . . . . .*. . . . . . *
. . . . . . . .******. . . . .*. . . . . *
. . . . . . . .******* . . .*. . . . .*
. . . . . . . . .*********. . . . . *
. . . . . . . . . .******* . ***
*******. . . . . . . . .**
.*******. . . . . . . . *
. ******. . . . . . . . * *
. .***. . *. . . . . . .**
. . . . . . .*. . . . . *
. . . . .****.*. . . .*
. . . *******. .*. .*
. . .*******. . . *.
. . .*****. . . . *
. . .**. . . . . .*
. . .*. . . . . . **.*
. . . . . . . . . **
. . . . . . . . .*
. . . . . . . . .*
. . . . . . . . .*
. . . . . . . . *
. . . . . . . . *
. . . . . . . . *
امیدوارم همیشه همینطور زیبا بنویسید

ممنون

امیدوارم شمام همیشه ازین گلای خوشگل بزارین

نازی دوشنبه 14 مهر 1393 ساعت 23:23

و کسی چه می داند سطر به سطر این نوشته ها چیست...

کسی نمی داند...

نمی داند که سطر به سطر این نوشته ها چیست...

نازنین دوشنبه 14 مهر 1393 ساعت 23:29

ماه...
دلم میخواد پله های اون نردبونُ یکی یکی بالا برم....

منم دلم میخواد...
اصا بدجور آدمو به هوس میندازه این عکس....

دل من و سنگ صبورم واسه نازنین خانوم گل تنگ شده بود

مژگان سه‌شنبه 15 مهر 1393 ساعت 16:18 http://banoye-ordibehesht.blogsky.com/

من عاشق عکست شدم!
کاش یه نردبونی بود واقعا آدم عین کارتونا میزاشت و باهاش میرفت رو ابرا ، نزدیک ماه میشد

ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﻧﺮﺩﺑﺎﻥ ﺑﺎﻻ ﻣﯾریم ﺗﺎ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ
ﺑﺮﺳﯿﻢ
ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﺪﺍ ﻫﻤﯿﻦ ﭘﺎﯾﯿﻦ ، ﻧﺮﺩﺑﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ
ﺩﺍﺷﺘﻪ که ما زمین نخوریم!
من خودم گاهی یادم میره که خدا پایین نردبونو محکم نگه داشته تا من بالا برم ، تا بزرگ شم ، موفق تر شم!
گاهی خدا انقد به ما نزدیکه و ما جایی دورتر دنبالش میگردیم!
البته پستت در مورد نردبون نبودا ، این عکس حواس آدمو پرت میکنه
این پست عجیب عطر دلتنگی داره...

خب اصا مال شما !!

اوهوم...کاش بود...
اوهوم..اگه نگهش نداشته بود که هیچ وقت ی ماهی نمی تونست عاشق ماه بشه...

اوهوم...خیییییییییییییلی هم داره...
و بازم شکر که دوستای اینجا منو میفهمن...این نعمت خیلی خوبیه

مژگان سه‌شنبه 15 مهر 1393 ساعت 16:26 http://banoye-ordibehesht.blogsky.com/

به دنباله اسمت باید متخصص در انتخاب عکس رو هم اضافه کنم!
تو گوگل پارتی داری فاطمه؟ والا این جور عکسا قشنگو ک تو پستات میزاری به ما نشون نمیده!

تعریف میکنم چون جنبه منبت بالاست دیگه
اینم بوس بودا

ازونجایی که من خیلی جمبه منبم بالاس باید عرض کنم که گوگل اصا مال خودمه
خلاصه رو همین حساب این عکسارو بهم نشون میده

بعله...
من که گفتم اصا جمبه منبم بالاس
انقدم خود دارم که نگو... الان گوگل مال ِ منه...ولی بهتون میگم؟
نه بهتون میگم؟

همچین آدمی هستم من

بعله...اینم جواب بوستون

مژگان چهارشنبه 16 مهر 1393 ساعت 12:45 http://banoye-ordibehesht.blogsky.com/

مرسی که نگفتی بهمون که دلمون نسوزه

خواهش می کنم...دیگه فروتن بودن هم بخشی از خصوصیت های منه

+ یعنی بی جمبه تر از منم هست عایا؟

نازی چهارشنبه 16 مهر 1393 ساعت 18:02


































گوهر جون به این میگه ستون فقرات :دی
این ستون فقرات تقدیم تو باد

دم ِ گوهر جون هم گررررررررررم...

میگم این گوهر جون یعنی اگه شرایط اینو داشت که دستش به من برسه رسما من کشته شده بودم

اینو مطمئنم ها...

یعنی قشنگ منو میکشتا...اون از نن جون گلی ...و حالا هم گوهر جون

اصا به من چه خو
بهش میاد.مگه نه؟

نازی چهارشنبه 16 مهر 1393 ساعت 18:04

چرا اینجوری شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بذار یه بار دیگه بذارم ببینم
























خیلی هم خوب شد..

کلی هم شیک و مجلسی شد

دستت درد نکنه مهرناز

کلی چسبید

نازی چهارشنبه 16 مهر 1393 ساعت 18:06


.....
..........
...............
....................
...............
..........
.....

.....
..........
...............
....................
...............
..........
.....

.....
..........
...............
....................
...............
..........
.....

.....
..........
...............
....................
...............
..........
.....



اصا عالی بودا....

عاااااااااااالی


دم همه ی دی ماهی ها گررررررررررررررررررررررررررررم

نازی چهارشنبه 16 مهر 1393 ساعت 18:07

خب درست شد دیگه
میا رفع زحمت کنیم
اون قبلیام باس این مدلی میشد که نشد

خب خدارو شکر...

خیلی خوشحال شدیم مهرناز خانووووووم

عب نداره...اتفاقا خعلی هم خوب شدن...من که دوس داشتم ی عالمه

رهــ گذر جمعه 18 مهر 1393 ساعت 20:05

هر سال زمستون یه سال به تنهاییت اضافه میشه! به همین راحتی، هیچوقتم متوقف نخواهد شد، حتی! شاید طولانی تر بشه
نمی دونم تو چه پایانی براش در نظر داری، ولی واسه خودم هر پاییز یه نقطه ی عطف واسه شروع یه تنهایی ِ جدید ِ
نکته ی مثبتش این ِ که یه سال از انتظار کم میشه
انتظار نه به اون مفهومی که الان استفاده می کنن

به طور قطع هر کس پایان های خوبی رو برای هر چیزی در نظر می گیره و من هم پایان ِ خوبی رو براش در نظر گرفتم...

اوهوم...دقیقا...
ی سال کم میشه از این انتظار...

بازم تو خیلی خوب خوندی

رهــ گذر جمعه 18 مهر 1393 ساعت 20:06

نام کوچکت:)


اللهم عجل لولیک الفرج...

اوهوم...

نام کوچک...

آمین

نازنین جمعه 18 مهر 1393 ساعت 23:11

این پست آخرت چقدر خوب بود فاطمه

راستی امروز جمعه بود
اللهم عجل لولیک الفرج

قابل شما رو نداشت همزاد خانوم...
اصا مال ِ خودت

دارم فک می کنم از نزدیک دیدن همزاد باید جالب باشه ها

اوهوم...جمعه بود و این جمعه اینجا ثبت نشد...
اما ی جای دیگه ثبت شد... ی جا نزدیکی های ِ خودت...

آمین

فریناز یکشنبه 20 مهر 1393 ساعت 09:48

فقط می تونم بگم خدا رو شکر

واسه همه چی


و کسانی هم هستند که میدانند سطر به سطر و اینا را

اوهوم...
خوب می دونم چرا گفتی خداروشکر

اوهوم...هستند...

فریناز یکشنبه 20 مهر 1393 ساعت 09:49

می گم از این نردبونه نری بالا به جایی وصل نیس پرت می شی پایینا


الان پیشگیری قبل از درمان کردما

اصن خدایی به اینش فکر کرده بودی

شایدم این نردبونه به ی جاهایی وصله که با چشم دیده نمیشه

ازون اتصالا که از هزار تا وصل کردن هایی که با چشم دیده میشن محکم ترن!!!

توام تاحالا به اینش فکر کرده بودی؟

فریناز دوشنبه 21 مهر 1393 ساعت 10:28

آره میخواستم بسنجمت ببینم چقده باهوشی

پس از امتحانتون سر بلند بیرون اومدیما

مام که اصا نخبه ... تازه دانشگامونم بهمون لوح میده

اووووووووو...اصا یکی بیاد جم کنه این همه ناز و ادایِ منو

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.