.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب
.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب

معجزه

هوالغریب...



لرزیدن ِ دل

دعایی به رنگ ِ آسمان


قلقلک ِ شیرین ِ دل در دل ِ غروب ها

و سحرهایی که عجیب حقیر می شوند واژه ها برای توصیفش



مهمانی خدا آمده است دلکم...


از این سفره ها معجزه دور نیست... دعا کن 





+من از عشق ِ بارون به دریا زدم

نظرات 10 + ارسال نظر

خدایا آنقدر خرابم که هیچ مرهمی آرامم نمیکند.مرا در آغوش خود بگیر،دلم آرامشی خدایی میخواهد…

راستش هر بار که اومدم وبتون هیچ وقت نتونستم درک کنم...
هیچ وقتا...
حتی اون وقتایی که تو خصوصی نامه می زاشتین...


ی جای کار بدجووووور می لنگه...

رهــ گذر یکشنبه 15 تیر 1393 ساعت 22:37

چرا عوض کردی آهنگتُ دوسش داشتم حالا چی کار کنم؟!

مث ِ این که تو می خوای هر سال از عشق ِ بارون به دریا بزنی! یه بار که غرق شدی بعدش...

راستش عوضش کردم ولی خیلی زود پشیمون شدم...و دوباره آهنگ قبلیم رو گذاشتم...چون خودم خیلی دوسش دارم...

اوهوم...من عاشق دریام ...
غرق شدن اگه پای دریا وسط باشه قشنگه
من که دوس دارم

نازی دوشنبه 16 تیر 1393 ساعت 01:17


این واسه نظر بالایی بود :دی


اینم واسه خودت با اون دل قشنگت

بعله...
دست بالایی هم درد نکنه

لطف داری بهم مهرناز جان

این گلام واسه تو

نازنین دوشنبه 16 تیر 1393 ساعت 01:21

دعا میکنم چون دلم روشنِ.... : )

قبول باشه همزاد خانوم

ان شاالله همه جاجت روا بشن...

قبول حق باشه

فریناز سه‌شنبه 17 تیر 1393 ساعت 00:05 http://delhayebarany.blogsky.com

میگم خب چرا ماهیو اسیر تنگ می بینی همش؟

من بودم عکس ماهی تو دریا رو میذاشتم

شاید تو دل معجزه داریم زندگی می کنیم و خودمون خبر نداریم...
باور کن

نمی دونم...شاید چون واقعا توی تنگه...

ماهی جاش تو دریاست...

شادم اینطور باشه که تو می گی...

ممنون واسه همه چی

فریناز سه‌شنبه 17 تیر 1393 ساعت 00:08 http://delhayebarany.blogsky.com

اووووم

یادم میاد یه بار
چقدر طولانی اومده بودی استقبال ماه رمضون

اوهوم...

فکر نمی کردم یادت باشه...

خودمم یادمه خوب

ممنون

نگین سه‌شنبه 17 تیر 1393 ساعت 03:38

فاطمه داشتم به این فکر میکردم که امسال بعد دو سه سال اولین سالیه که اون آهنگ هر جای دنیایی روی وبم نیست و چقدر دلم میخواست الان از وبم پخش میشد...ماه رمضون خوبی داشته باشی

اتفاقا سالای قبل ِ وبتو ندیده بودم ولی پارسال رو خوب یادمه نگین و اون آهنگ محشر که همه ی منو می لرزونه...

ممنون خانوم...
ان شالله که توام ماه ِ رمضون ِ فوق العاده ای رو تجربه کنی

نازی پنج‌شنبه 19 تیر 1393 ساعت 18:26

با عرض سلام و خسته نباشید
فقط اومدیم یه سر بزنیمو بریم
احوال شما چطوره همسایه؟
دختر خانومتون خوبن؟
درسشون تموم شد؟

عاغا پسر ما هم خوبن درسشونم تموم شده

فکر بد ممنوع

پسر من هنوز قصد ادامه تحصیل داره

دیوونه هم خودتی اصنشم

ی چی می گم نخندی بهما!!!

ولی دلم لک زده بود برای ی ذره دیووونه بازی...

من ته این خل بازیا بودم...
اصا نظرتو دیدم رفتم تا تمووووووم دیووونه بازیام که این روزا هییییچ خبری ازشون نیست


دختر مام دست بوستونن...
درس دختر مام تموم شده دیگه کم کم باید شوهرش بدم بره سراغ زندگیش

تازشم دختر منم قصد ادامه تحصیل داره ها...
شمام فکر بد نکنی ها

الانم نشسته داره درس می خونه...

ی ساعت دیگه درسش تموم میشه...

گفتم در جریان باشید که اگر خواستید بیاید بدونید کی بیاین

تا ی ساعت دیگه درسش تمومه بچم

دیوووووونه بازی دووووس دارم...

رهــ گذر پنج‌شنبه 19 تیر 1393 ساعت 18:52

وای خدا نازی دیوونه شد بالاخره

مام زدیم رو دستش

شما که در جریانی

فریناز جمعه 20 تیر 1393 ساعت 13:00

نازی
دختر منم حالش خوبه ها
مشکلیم با ادامه تحصیل پسر شما نداره
حالا گفتم گفته باشم

راس می گه نازی

ی دختر گلی داره که نگوووووو...

اصا به مامانش نرفته...
حیف که من پسر ندارم وگرنه نمیزاشتم کسی نگاه ِ چپ کنه به دختر ِ فریناز...

من که اصا عاشقشم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.