.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب
.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب

برای آقای ستاره پوش-39

هوالغریب...



سلام یگانه مولای ستاره پوشم


سلام آقای باران


سلام مهدی جانم...



سلامی به لطافت باران های گاه به گاه این روزها... سلامی به رنگ و بوی هوایی که این روزها عجیب بوی پاییز گرفته...غروب هایش درست بوی پاییز می دهد...


پاییز در دل ِ بهار...


بارانی که چند روز است گاهی می بارد و روز ِ شهادت مادرتان هم از صبح بارید و بارید و آسمان هم در عزای مادرتان گریه کرد ... و من که تمام و کمال خودم را وقف کرده بودم برای خدمت به مادرتان و نذری هر ساله مان...


و چقدر محشر که گاهی می شود درد داشت ولی پاک ماند و خدمت کرد...و این شاید همان نشانی بود که به دنبالش بودم...همان نشان که مادرتان بگوید که هوایم را دارد...و این نشان همانی بود که مرا با وجود تمام دردها نگه می داشت ولی انگار تمام قد وقف شده بودم و خدمت می کردم... چه محشر!!!


چقدر حالم خـــوب می شود ...حالم خوب می شود وقتی گاهی آرامشی از جنس خنکای نسیم های شبانه در دل ِ شب های گرم و تب دار تابستان به سراغم می آید و آدمی جانش تازه می شود...


مهدی جانم...

در شب ِ شام غریبان مادرتان، در همان بلندی و در همان ارتفاع ِ ناب که دیگر برایم ناب ترین ارتفاع شده است و در کنار شهیدان گمنامی که گواه شده اند مادرتان را صدا زدم... در روز شهادتشان و در تمام لحظه به لحظه های روز شهادتشان با تمام وجودم صدایشان زدم...صدا زدم ... به همان شیوه ای که همیشه صدایشان می زنم...


                                                                                                                     فاطمه ی خـــدا...


در کنار همان پوستری که هنوز هم همانجا بود...در گوشه ی همان حرم... صدایشان زدم... با چادری که این روزها وقتی سرم می کنم یک جور عجیبی می شود دلم، صدایشان زدم... 


آدمی می میرد و زنده می شود وقتی فکر می کند که چقدر فاطمه ی خدا این روزها غریب مانده است مهدی جانم...


آدم دلش جــــان می دهد وقتی می بیند و می شنود که چقدر تلاش می شود که فاطمه ی خدا شناخته نشود...

آدم دلش جان می دهد مهدی جانم...


و روز ِ شهادت مادرتان من بودم و همان گوشه ی ناب ِ امامزاده و همان ارتفاع و سردی هوا و خواسته ای پنهانی از مادرتان ...

خواسته ای که برای اولین بار از ایشان خواستم و با همان لقبی که همیشه صدایشان می زدم صدایشان زدم و از مادرتان کمک خواستم...


کمک خواستم تا شاید روزی شرمنده ی صاحب نامم نشوم که چرا فاطمه بودم و هیچ گاه تلاش نکردم که فاطمه شوم...


و این خواسته ی پنهانی ِ دلم در میان سردی ِ عجیب هوا که عجیب دستم را یخ زده بود رازی بود بین خدا و فاطمه ی خدا و کوچکترین و کمترین ِ فاطمه ی دنیای ِ بزرگ خدا...


یک راز ِ کبود...


یک راز به کبودی ِ تمام ابرهای کبود ِ این روزها...


و یک خواهش و تمنا که دلم این روزها عجیب در هوای ِ حرم مهربان ترین ارباب عجیب می سوزد...


کاش که تمام شود تمام این دوری دو ساله از حرم ِ مهربان ترین ارباب...


مهدی جانم...

حال ِ دلم این روزها یک جور ِ عجیبی آرام است... یک جور ِ عجیب و بهاری...


دلم یک جور عجیبی بهاری شده... بک جوری که متفاوت تر از تمام بهارهای عمرم است...یک جور ِ عجیبی بهاری اش کرد مهدی جانم...


دلم هوایی شده مهدی جانم...

دلم عجیب هوایی شش گوشه شده است...همان شش گوشه ای که نمی دانم کی چشمانم به طلوعش خواهد نشست!!!


دلم کربلا می خواهد مهدی جانم...


یعنی می شود دوباره حرم ِ ارباب باشد و نبودن ِ تمام این دوری ها؟!!





+ هر گاه دلتنگ بهشت می شد فاطمه اش را بو می کرد... فاطمه ای که برای خدا باشد باید بوی بهشت ِ خدا بدهد...
فاطمه تا ابد فاطمه است...

نظرات 7 + ارسال نظر
ღ مهــــرناز ღ جمعه 15 فروردین 1393 ساعت 12:39

امیدوارم همیشه آروم و بهاری بمونی عزیزم
و در آخر به همه آرزو های نابت برسی
خصوصا شش گوشه ی ارباب

اللهم عجل لولیک الفرج

ممنونم...همین طور خودت مهرناز جان
ایشالله تموم عاشقانش به شش گوشه ی ارباب برسن


آمین

حنان جمعه 15 فروردین 1393 ساعت 14:42 http://hannan0.blogfa.com

سلام ممنون سر زدی
ان شا الله امسال هر کی دلش می خواد کربلایی شه
با افتخار لینک شدی

سلام...

ادب حکم می کرد بازدید شما رو پس بدم

ایشالله

ممنونم دوست عزیز

فریناز جمعه 15 فروردین 1393 ساعت 23:44 http://delhayebarany.blogsky.com

فاطمه تا ابد فاطمه است...

باران
شهادت
بلندی ناب
محشر
بهشت
دلتنگ
آرام

فاطمه
فاطمه
فاطمه

کربلا
شش گوشه
کنج
سقای کرب و بلا...
نذری
وقف
پوستر
چادر
چادر
چادر

شمعدانی ها
امام زاده
کمک
مادر
و
و
و
و
....


چقدر حرف داشت و خوب بود... عالی ینی حتی بهتر از خوب ِ خوب!

اللهم عجل لولیک الفرج

اوهوم...
تا ابد فاطمه فاطمه است... واقعا دکتر شریعتی گل گفتن...

اوهوم...خیلی حرف داشت...خیلی خیلی هم داشت...
تمووومش رو خوب فهمیدی مطمئنم...

آمین

میهمان یکشنبه 17 فروردین 1393 ساعت 11:38 http://mihman.blog.ir

یابن الحسن
حاصل عمر اگر نیم نگاهی باشد
بهر آن نیم نگاه با دل زار آمده ام
سلام
انشاء الله کربلایی بشید
یا علی

سلام...

انشالله قسمت تموم عاشقانش بشه...

علی یارتون

نازنین یکشنبه 17 فروردین 1393 ساعت 23:19

چقدر خوبِ که شایسته اسمِ قشنگت هستی
قدرشُ! قدرتُ بدون : )

اینجا هم هوا عجیبِ
بارونُ برف! امشبم که عجیب بادِ و طوفان!


***اللهم عجل لولیک الفرج***

نمی دونم شایسته باشم یا نه...
امیدوارم که بتونم..

خودت هم باید قدر ِ خودت رو بدونی همزاد خانوووم
قبلا هم بهت گفته بودما

هوای بهار ِ دیگه...
اعتمادی بهش نیست


آمــــــــــین

نگین دوشنبه 18 فروردین 1393 ساعت 11:15

مژگان چهارشنبه 20 فروردین 1393 ساعت 19:19 http://www.banoye-ordibehesht.blogsky.com/

...

آمین

اللهم عجل لولیک الفرج

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.