.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب
.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب

برای آقای ستاره پوش-26

هوالغریب...



سلام بر یگانه دلیل ِ چرخش های هر لحظه ای این کره ی خاکی


سلام بر یگانه آقای ستاره پوشم


سلام آقای باران ها این روزها


سلام مهدی جانم....


به همین سادگی شد 26 جمعه!! هنوز خودم هم باورم نمی شود که 26 جمعه است که هر جور که شده جمعه هایم را در این سرا نوشته ام حتی در شرایط هایی که واقعا سخت بودند ...


و حال در 26 امین جمعه که در شرایطی آمد که دقیقا دو روز ِ تمام آسمان بارید و بارید و من نگاه بودم بر آسمانی که اشک می ریزد...آسمانی که آنقدر اشک ریخت که امروز صبح دلش آبی ِ تر از تمام این پاییز ِ سرد و بی مهر شد...


و حال که می نویسم باز دلش را ابرهای سیاهی گرفته اند... اصلا این پاییز و حال و هوایش سرگذشت خود ِ من است مولایم...


این را درست وقتی فهمیدم که دیشب از میان تمام آن رویاها از خواب پریدم و درست یک ساعت تمام لرزیدم و آنقدر لرزیدم که لحظه های آخر فکر کردم شاید دارم می میرم ولی در میان همان لرزیدن ها خوابم برد...


خوابم برد و به آرامی جمعه از راه رسید...


آقای بارانی ام...

این روزها که دارند به سرعت برق و باد می گذرند ولی جــــــــــان می گیرند تا بگذرند تنها تسکین ِ دنیایم شده صداها...


من با صداها زنده مانده ام مهدی جانم...


با صدای تلاوت قرآن، با صدای باران، با صدای عشق....


من با چشمانم تنها زنده گی می کنم... من با گوش هایم دارم زندگی می کنم این روزها مهدی جانم...


زیرا دنیای این روزهایم دیدنی نیست...اصلا هم دیدنی نیست...


دنیای این روزهای دخترک قصه  را تنها باید شنید...اگر دنیایش را ببینی می مانی که چرا هنوز زنده است....


ولی کسی نمی داند که همین صداها برای دخترک آنقدر حرمت دارند که به او قوت می دهد که بایستد... بیاستد و دم نزند که این روزها زندگی اش اصلا دیدنی نیست....


یگانه امام ِ عصر ِ دنیایم....


نمی دانم این روزهای سرد ُ یخ زده تا کی ادامه پیدا خواهد کرد...  ولی من همین جا خواهم ماند...


آنقدر می مانم که یا خودم تمام شوم یا این روزهای سرد....

چون ایمان دارم که در ِ خانه ی بهترین ایستاده ام...


دستانم هنوز هم می لرزند ولی مانده ام مولایم...

سردم است ولی هنوز مانده ام...


آن دستان ِ همیشه گرم حال یخ زده است...


ولی دلم هنوز گرم است...گرم است مولایم...


من هنوز هستم آقای ستاره پوشم...


و حال که به آخر ِ حرف هایم رسیده ام آسمان باز هم قصد ِ باریدن کرده است... آسمان دارد بر تمام دخترک می بارد تا شاید دخترک یادش برود که دنیای این روزهایش اصلا دیدنی نیست...



آقای ستاره پوشم


                             یگانه آقای بارانم


                                                                  مهدی جانم


می شود اندکی، فقط اندکی نزدیک شود آمدنت ؟!



اَللّهُمَ عَجـِّل لِوَلیکَ الفَرَج

نظرات 8 + ارسال نظر
یک سبد سیب جمعه 15 آذر 1392 ساعت 20:40

یگانه دلیل ِ چرخش های هر لحظه ای این کره ی خاکی

آقای باران های این روزها

باران های این روزها


آسمانی که اشک می ریخت...

آسمانی که آنقدر اشک ریخت که امروز صبح دلش آبی ِ تر از تمام این پاییز ِ ...

خوشبحال آسمون خدا...

آسمون دل من دیگه با اشک ریختن هم صاف نمیشه...

پاییزی که سرگذشت توست...

پاییز پادشاه دل ها...

لرزیدن...

خیلی احساس بدی ِ خیلی درد ِ داره...

خوابت برد و به آرامی جمعه از راه رسید...

خوبه...

برا من جمعه از پنج شنبه شروع میشه...
پر از درد غم اشک...

دل گرفتگی...

جمعه ها همش همینه...

این روزها که دارند به سرعت برق و باد می گذرند ولی جــــــــــان می گیرند تا بگذرند

تنها تسکین ِ دنیایم شده صداها...


دنیای این روزهای دخترک قصه را تنها باید شنید...اگر دنیایش را ببینی می مانی که چرا هنوز زنده است....

صداهایی که قوت هستن برای ایستادن....

این روزها زندگی دخترک اصلا دیدنی نیست....

یگانه امام ِ عصر ِ...

نمی دانم این روزهای سرد ُ یخ زده تا کی ادامه پیدا خواهد کرد... ولی من همین جا خواهم ماند...

آنقدر می مانم که یا خودم تمام شوم یا این روزهای سرد....


چقدر درد ....

سردم است ولی هنوز مانده ام...
ولی دلم هنوز گرم است...گرم است مولایم...

برای اینکه دلگرم بمونی باید...

دلت به چی گرم بانو؟؟

برای موندن دلت به چی گرم بانو؟

من برای رفتن دلم گرفتن به زهرا(س)...

من برای رفتن دلم گرم به مهربان ارباب...

رفتن از این دنیا...

آسمان دارد بر تمام دخترک می بارد
تا شاید دخترک یادش برود که دنیای این روزهایش اصلا دیدنی نیست...

اما نه....

میشود نبودنت تمــــــــــــــــــام شود آقای ستاره پوش.مهدی جان(عج)....؟؟؟؟

می دونی من چقدر دلم واسه این مدل نظر دادنات تنگ شده بود لیلا؟!!
بارها بهت گفتم که بیا ولی گوش نمی دی که

ولی واقعا حس خوبی بهم می ده این نظرات...
راستش وقتی این نظرات رو می خونم حس می کنم بازم می تونم از بین همین جمله هایی که نوشتی از متنم بازم بنویسم...

دلم ...
گفتم توی متن...
من زنده ی صداهام لیلا...
اگه این صداها نباشن فاطمه برای همیشه می میره...
باور کن که می میره...

به امید ظهور حضرت صاحب الزمان...

اللهم عجل لولیک الفرج

+بازم ممنون واسه اومدنت

نگین شنبه 16 آذر 1392 ساعت 20:50 http://zem-zeme.blogsky.com



اللهم عجل لولیک الفرج



آمین

نازی شنبه 16 آذر 1392 ساعت 22:25

اللهم عجل لولیک الفرج
....

آمین...

فریناز یکشنبه 17 آذر 1392 ساعت 13:37

سلام

ببخشید دیر اومدم... ولی جمعه باور کن نصفشو خونده بودما بین کارام

چقدر خوبه صدای بارووووون
باروووووون


ایشالله تموم می شن
همه روزایی که سیاهن...
خاکستری شاید
نمی دونم اما سفید نیستن

ینی دل آدم حال نمی یاد تو این روزا

...

سلام

عب نداره فداتشم ...خب کار داشتی

اوهوم...محشره صدای بارون...
اونم برای منی که با همین صداها زنده ام...

ایشالله که تموم میشن..
اوهوم...خوب گفتی...دقیقا همینه...
دل آدم حال نمیاد

فریناز یکشنبه 17 آذر 1392 ساعت 13:38

راستی واتس آپ به سمانه گفتی عضو گروپت کنه؟
دارن اینجا بهتر کار می کنن
کلا این چند وقته عجیب پر بوده وقتامون با این گروپا

اوهوم...همون شبی که بهت گفتم باهام حرف زد شمارمو گف برمی داره که منو عضو کنه ...و خب وقتی هم که گروه منتقل شد منو عضو کرد...
اوهوم..اینجا بهتر دارن کار میکنن فداتشم
اوهوم...وقتامون رو دارن به نحو خوبی پر می کنن...
خداروشکر واقعا

ممنونم ازت

شاعر شنیدنی ست سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 11:33 http://kha2ne-sher.persianblog.ir/

همانگونه که در ظهور موثریم در غیبت مقصریم

دقیقا

مژگـــان شنبه 23 آذر 1392 ساعت 19:11 http://banoye-ordibehesht.blogsky.com/

اللهم عجل لولیک الفرج

آمین

شاهزاده ی شب پنج‌شنبه 5 دی 1392 ساعت 13:42 http://shahzadehsu.blogfa.com

چقدر حس خوبی داره وبت...

ممنونم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.