.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب
.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب

دریای فاطمه...

هوالغریب...



عاشق دریا که باشی حتی نام خانه ات می شود دریایی که تنهاست...


دریایی که تو به عشق آن روز 28 مهر سال 87 این خانه را ساختی...



و چقدر 28 مهر آن سال برای من روز عجیبی بود...دفتری داشتم که در اولین صفحه اش نوشته بودم مجموعه نامه هایم به دریا...


چند نامه ای در آن نوشته بودم...و همان دفتر شد علت ساختن دریای تنهای من...دریایی که تعبیرش برای من خدا بود..و خودم که ماهی کوچکی بودم که در این بی کرانی شنا می کنم...همه ی ما ماهی های کوچک دریای بی کران رحمت اوییم...


و این تعبیر برای من شده بود راز ساختن این آدرس...


من با دریا چقدر راز ها دارم...


رازهایی به قدر تمام زندگی ام...یادم است آخرین باری که دریا را دیدم همین شمال خودمان بود و ساحل محمود آباد...

ساحلی که پر است از سنگ و من بودم و تکه سنگی که روی آن نشسته بودم دور از همه ی خانواده و فامیل هایمان که با هم بودیم و نگاه کردن به غروب خورشید...


و آن شد آخرین دیدار من با دریا...درست 3سال پیش...


و حال بهانه ی تمام این حرف هایم برنامه ی امشب رادیو هفت شد که موضوع برنامه شان دریاست...


دریایی که اگر روزی خداوند به من دختری داد شاید نامش را دریا گذاشتم...


و او بشود دریای فاطمه...دریایی که ذره ذره اش وجود من است...


و این هم یکی از رازهای من با دریا بود که امروز برایتان گفتم...


در دل ِ فاطمه همیشه برای دریا به قدر بی نهایت حرف است...اما پر حرفی نمی کنم ...تنها دوست دارم بدانم رادیو هفت امشب چه تصویری از دریا را نشانمان می دهد...



دریا همیشه برای من بی کران است درست مثل وجود تو...وجود تویی که بند بند وجود فاطمه ای...

اغراق نکرده ام اگر بگویم که دریای منی بند بند وجود فاطمه ات...



تو تا همیشه دریای منی ای همیشه جاودانه در میان لحظه هایم



دریای فاطمه ات همیشه بمان...همیشه دریایش بمان...بگو باشه!!!





*ساحل زیبای محمود آباد و سه سال پیش که من بودم و این ساحل پر از سنگ...



+دریا سرنوشتم را به یاد آور
دنیا سرگذشتم را مکن باور

من غریبی قصه پردازم...


عجب تناقض دلنشینی دارد این آهنگ...

دریا با صدای نیما چهرازی

نظرات 12 + ارسال نظر
مژگان پنج‌شنبه 14 شهریور 1392 ساعت 12:57 http://banoye-ordibehesht.blogsky.com/

سلاممم
این واسه این بود که وقتی داشتم پستو میخوندم بدون اینکه بدونم این آهنگ پستته ، داشت تو سرم این آهنگ پخش میشد و تکرار میکردم!
(دیریست قلب من از عاشقی سیر است
خسته از صدای زنجیر است...)
البته من با صدای روزبه نعمت الهی شنیدم . دیشبم خواهرم چون این آهنگو دوست داره گذاشته بود!
این آهنگ برام خاطره رادیو و جمعه ها هفت تایی ها رو زنده میکنه!

و اینکه دریا همیشه آرامشبخشه!
مخصوصا برای شما که ازش دورین و وقتی میبینینش کلی ذوق میکنید.

ولی فاطمه قشنگی های دریا داره نابود میشه . وقتی بری کنار ساحل و یه عالمه زباله ببینی و بخوره تو ذوقت دیگه کم کم هوس دریا از دلت میره و جای اون تصویر قشنگ چیزایی میبینی که نباید....
بگذریم ...

من عاشق برنامه رادیو هفتم و همیشه میبینم . مخصوصا پنجشنبه ها که موضوع خاص داره و دو ساعته!
چقدر خوب که امشب میدونم تو هم نگاه میکنی!
از آشنایی باهات بی نهایت خوشحالم و این علاقه های مشترک فقط واسه دی ماهی ها نیستا!
به فریناز :* سلام برسون :*

سلام به روی ماهتون خانوم خانوما

چه باحال:دی

منم با صدای روزبه نعمت اللهی رو شنیدم ولی اون بازخوانی کرده این آهنگو...اصلش همینه...کلا آمار آهنگ خواستی از من بگیر:دی

پس توام اهل رادیو بودی!!!
چه باحال!!!
هفت تایی ها ورادیو جوان و اجرای فرزاد حسنی و گروهش...اون وقتا دم دمای کنکورم بود و رادیو جوان تنها و تنها همدم من بود...مخصوصا شب ها...

یادش بخیر...

آره...راس میگی...راستش این نابود شدن رو سال قبلش تو ساحل گیسوم دیدم...هر چیزی که فکرش رو بکنی تو ساحل بود...هر چیزی...

واقعا متاسفم برای افرادی که برای خودشون هم ارزش قائل نمیشن...و خب این برای شماها سخت تره...چون جلوی چشماتون نابود میشه...من مشابه این حرفو به فریناز هم گفتم در مورد سی و سه پل...برای اصفهانیا سخته چون جلوی چشماشون داره نابود میشه دریای شمال هم برای شما سخته چون جلوی چشمتون داره از بین میره....

منم رادیو هفت سه ساله که همدم شبای منه...هر وقت که بتونم می بینمش...مگر شبایی که نباشم و یا خواب باشم...اکثثر برنامه هاشو می بینم...

امشب هم خیلی مشتافم ببینمش...

منم از آشنایی باهات خوشحالم بانوی اردیبهشتی عزیز

اوهوم...علاقه های مشترک همیشه هستن بانو

ممنون که میای پیشم

دوست کوچک خدا پنج‌شنبه 14 شهریور 1392 ساعت 17:45 http://tanha-2st.blogfa.com

سلام عزیزم
خوبی؟
مگه میشه یادم بره؟
یادت بودم
اما ی جورایی روم نمیشد بیام پیشت
ممنون ک هنوز ب یادمی

سلام
شکر...تو چطوری؟

چرا آخه روت نمیشد بانو؟؟!!!

مگه چیزی شده بود؟!

تو از اون خیلی خیلی قدیمیای وبم بودی خب

مریم پنج‌شنبه 14 شهریور 1392 ساعت 18:09 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

دلت دریاییه فاطمه جانمـ
مراقب دلت باش

کاش که اینطور باشه بانو...

ممنون...

توام مراقب خودت و خوبی هات باش

فریناز پنج‌شنبه 14 شهریور 1392 ساعت 19:19

سلام سلام سلاااااااااااااام


اوهوم
عاشق دریا که باشی... حتی یه وقتایی اسمتم دریا می شه... دلتم حتی دریا می شه و ...

چقد منو بردی به سه چهارسال پیشم...




ولی دریات باید همیشه خدا باشه... و تو فقط ماهی کوشولوی خدات
اینو یادت نره هیچ وقت


ممنون که زودتر خبر دادی موضوع هفتو
اصن خیلی وقته نگا نکردم
فقط دعا کن امشب مهمونامون زود تشریف ببرن و بتونم بیام هفت


این آهنگه یه داغی داره یه جاش که منو به آتیش می کشید یه زمانی...
حالا ولی بیخیالم...

سلاااااااااااااااااااام
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااام به روی ماهت کربلایی من


خوووووووووووش اومدی

سه چهار سال پیش مگه چی بود بانو؟!

اوهوم...دریای من همیشه خداست...ولی این دریا با اون دریا فرق داره...
بخوای فرقشو رو برات میگم...

کاش که امشب بتونی بیای هفت...دوست دارم بیای و ببینی توام...

فک کنم بدونم از کدوم قسمت این آهنگ حرف می زنی ...
خووووب هم می دونم...
...
...

فریناز پنج‌شنبه 14 شهریور 1392 ساعت 19:20

چقدرم که پست

مام که همشو خووووووووندیم

ممنون واسه استقبال گرم و قشنگت

واقعا ممنونم و ایشالله که خیلی زود کربلایی میشی

اصا یه عالمه ممنون که خوندی همشو بانوی کربلاییم

خواهش می کنم....انجام وظیفه بود کربلایی من

من که کاری نکردم...

ممنونم...ایشالله که خودت هم دوباره خیلی زود کربلایی بشی بانو...چون می دونم که الان دلت چی می خواد قربونت برم الهی

فریناز پنج‌شنبه 14 شهریور 1392 ساعت 19:21

اصن بوس بوسیییییییییییییییییی

اصن هزار تا بوس بوسییییییییییییییییییییی

تازشم این شکل بوس خودمون ازین خیلی بهتره
کله صورت این شکله لباشه

آدم خندش میگیره


چقدر خوبه که هستی...

دلم برات یه ذره شده بود

محمدرضا پنج‌شنبه 14 شهریور 1392 ساعت 21:47

سلام.
دلت دریایی باشه همیشه ...
البته زلال و آرومش

سلام

ممنون...

ایشالله که دل خودت هم همین طور باشه آقای سبز آسمونی

یک سبد سیب پنج‌شنبه 14 شهریور 1392 ساعت 21:48 http://yeksabadsib.blog.ir

زیبا بود...

سلام فاطمه...

ممنون...


سلام لیلیا

یک سبد سیب پنج‌شنبه 14 شهریور 1392 ساعت 23:10

اینجایی بانو؟؟

خوبی؟

الان اومدم برای انتشار اقای ستاره پوش این هفته...

شکر...خوبم...تو چطوری؟

مژگان شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 09:58 http://banoye-ordibehesht.blogsky.com/


هفتایی ها ، هفت شنبه
آخ چقدر دلم واسه اون روزا تنگ شد!
جمعه ها صبح ساعت 9 تو رختخواب با چشمای نیمه باز رادیو گوش میدادم.
منم زمان کنکور بیشترین وقتی بود که رادیو گوش میدادم.
اصلا همون روزا بود که عاشق رادیو جوان شدم.
روی خط جوونی همه عصرای منو پر کرده بود.
عاشق لحظه های قبل و بعد اذان مغرب رادیو جوان بودم.
و حتی برنامه های آخر شبش (اینجا شب نیست)
الان ولی مجری های محبوبم نیستن و خیلی کمتر گوش میکنم.
دغدغه اون روزهام با الان فرق کرده ، اصلا اون موقع دغدغه نداشتم ، الان ولی ...
اینم تاوان بزرگ شدنه دیگه
الان دیگه خواهرم جایگزین من تو شنیدن رادیو شده
ولی هیچی اون موقع و رادیو جوان اون موقع نمیشه!
اندازه یه دنیا میتونم از خاطره های رادیو گوش دادنم اونم تو هر شرایطی بگم
اینو بگم و برم :
گاهی که تنها بودم و با دستگاه ضیط و پخش خونه رادیو گوش میدادم . یه نوار کاست داشتم و هر آهنگی که میزاشت و دوس داشتم ضبط میکردم توش. انقد جالب شده ، از هر آهنگی توش هست ، از راز مازیار عصری بگیر تا دکلمه های فرشید منافی مجری برنامه روی خط جوونی!
هنوزم دارمش . کلی برام خاطره داره...

:*

دونه درشت که خوده فرزاد حسنی بود
چقدم اون شخصیت بهش میومد

منم صبحای جمعه با ذوق گوش میدادمش حتی وقتایی که حالم اصلا خوب نبود...

این برنامه هایی که میگی رو همه رو گوش دادم و از طرفداراش بودم...کلا اون سال ها سالهای اوج و طلایی رادیو جوان بود که دیگه هیچ وقت تکرار نشد...

برنامه ی شب هاش همدم من بود...
و همین طور برنامه ی روی خط جوونی با اجرای فاطمه صداقتی...
چقدر صداش انرژی داشت....

الانم رادیو گوش میدم ولی خیلی کم...اونم بیشتر رادیو پیام یا رادیو آوا و خیلی کم رادیو جوان...

رادیو جوان ساعت 11 و نیم شب تا 12 شب یه برنامه داشت که اجرای نمایش بود...اون تیراژش چقده برای من خاطره انگیز بود...

اتفاقا ازین نوارهایی که میگی رو منم داشتم
برنامه های جمعه یا صدای فاطمه صداقتی..ولی دیگه ندارمش اون کاست رو...

فرشید منافی هم یه دوره ای زمان اوجش بود حیف که قدر خودش و صداش رو ندونست الان واسه رادیو فردا(صدای امریکا) برنامه میسازه و اصلا با اون فرشید منافی زمان رادیو جوان قابل مقایسه نیست...

من فقط چند نمونه از صداهایی که با کامپیوتر ضبط کرده بودم رو دارم..اگه یادت باشه فاطمه صداقتی آخر برنامه ی روی خط جوونی قصه می گفت
اون قصه ها رو دارم یکیشو...بی نظیر بود...

لحافا رو سر

قصه هاش مرتبط بود به ماجراهای روز ایران...اینی که من دارم مربوط میشه به اون زمانی که تازه بنزین سهمیه بندی شده بود...خیلی قدیمیه

بخوای واست آپلود می کنم

مژگان یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 10:37 http://banoye-ordibehesht.blogsky.com/

هنوز هم سرت را بالای ستاره می گیری
پشت این آسمان ، آسمانی دیگر است
پر از واژه و پری
(یادته؟ هر روز غروب ، روی خط جوونی)
چرا من فکر کردم مجری ای که با فرشید منافی بود خانم هاشمی بود پیر شدم رفت

اره یادمه . خوبم همه چیزو یادمه . رادیو جوان ، اوجش بود.
نمایش نامه های رادیوییش بی نظیر بود . مخصوصا خارجی هاش!
فرزاد ، دونه درشت ، قدیریان آلن و...
منافی رو هم خیلی زیاد اجراشو دوست داشتم.
یه بارم اتفاقی برنامه رادیو پس فردا رو شنیدم . نمیدونستم از ایران رفته . صداش برام یادآور کلی خاطره بود اما اجراش ...(حیف)

اگه برات زحمتی نیست خوشحال میشم یه خاطره رو برام زنده کنی!

فاطمه جونی ، الان یکی بیاد از اینجا رد شه ، میبینه مارو که هی میپریم دوتا پست پایین و یواشکی خاطره بازی میکنیم!
انقد دوست دارم اینکارو ، مخصوصا با کسی اهلش باشه ، تو هم مثل من سرت درد میکنه واسه اینکارا! وگرنه دیدی یه چیزی رو که تو خیلی دوست داری و حتا با تعریف کردنش اینجوری میشی ولی اون اینجوری یا شایدم نگات میکنه!
برم تا کسی نیومده :**

آره...خیلی خیلی خوب یادمه بانو...

خانوم هاشمی که مجری محبوب ما دهه شصتیا بود خانووووم
هرچند من 67 ام زیاد یادم نمیاد خانوم هاشمی رو ولی یه چیزایی یادمه...

اوهوم..نمایشنامه های خارجیش بی نظیر بود...
کلا از همون وقتا هم علافم دو چندان شد به رشته ی دانشگاهیم...

اوهوم...حیف که قدر خودش و صداش رو ندونست و رفت...
هنوزم اجرا میکنه رادیو پس فردا رو ...

چشم...
بفرما اینم لینکش که برات آپلود کردم:
http://s2.picofile.com/file/7927821177/89989.wav.html

خاطره بازی خصوصیت بارز دی ماهیایست

کلا خاطره بازی های این مدلی رو خیلی دوست دارم...خوشحالم که تو خودت هم اون دوران طلایی رو تجربه کردی و در این مورد پایه شدیم برای خاطره بازی

من هیچ کدوم این کاراررو نمی کنم
پا به پات هر چی که یادم بیاد میگم کلی هم ذوق می کنم

همچین فاطمه ی خاطره بازی یم من

ممنون که میای:*
:*

مژگان یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 16:20 http://banoye-ordibehesht.blogsky.com/

ممنوم فاطمه جونی
دان کردم دارم گوش میدم!

اردیبهشتی هام آدمای خاطره بازی ان ، حداقل من که اینجورم!
منم 66 ام
این آهنگی که متن صدای خانم صداقتی بود خیلی زیاد برام خاطره انگیزه!
:************ مرسی زیاد
خیلی ذوقناک شدم!

خواهش می کنم

قابلی نداشت...

شوخی بود بانو...خاطره باز بودن اصلا ربطی به ماه تولد آدما نداره...یه جور خصوصیته که ممکنه هر فردی داشته باشه اونو...

برای منم خیلی خاطره انگیزه...با این که بارها و بارها گوش دادمش...

خواهش می کنم بانو...کاری نکردم:***

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.