.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب
.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب

بانوی آب و آیینه

هوالغریب....


چقدر نوشتن سخت شده است...پر از بغض شده ام...مثل هوای همین روزها...پر از بغضی بارانی...


می بارم و کمک می کنم برای نذری فردا...می بارم و نگاهم روبه آسمان است و با صاحب اسمم حرف میزنم...بانویی که بی نهایت برایم عزیز است و همیشه شکر کرده ام که نامم فاطمه است...


آسمان چقدر پر از بغض شده ای...آسمان هم داغدار و گریان داغ یاس کبود است...


آخ که چقدر پر از حرف شده ام...دلم گوشه ای خلوت می خواهد و اشک و سبک شدن دل و دعاهایی یواشکی...


چندین شب است که هیئت دیوار به دیوار خانه مان مراسم دارد و من هر شب گوشه ی اتاقم همراه با آن ها در گوشه ای خلوت با صاحب اسمم خلوت می کنم...


تمام وجود  خسته ام را وقف تو کرده ام بانوی آب و آیینه...تمام وجودم را پیشکش تو کرده ام...


فاطمه جانم...پناهم باش...

پناه تمام این لحظه های پر از بغض...







*التماس دعای فراوون دوستان...


در حق هم دعا کنیم...