.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب
.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب

روز عـــشـــــــــقِ تـــــــــو

هوالغریب...



تولد یعنی معنا یافتن و رنگارنگ شدن دنیا با آمدن تو...


دنیایی که با همین شروع شدن ها رنگ و بوی تازه ای از جنس عشق می گیرد و  زیبا میشود...


تولد شور است...شورِ جوانه زدن و بالنده شدن در دستان روزگار و رنگ و بوی عشق گرفتن و عاشق شدن در دنیایی که به یقین نیرویی به نام عشق است که دنیا را به کام آدمیانش شیرین می کند...


و چه زیبا میشود وقتی این گونه نگاهش کنی...آن وقت قدری غصه ها کم رنگ می شوند...


اما چه حکایت غریبی دارد آغاز شدن...


آغاز شدنی که هیچ چیزش اختیاری نیست اما قشنگ است...به دنیای گردی دعوت می شوی که در آن خیلی چیزها هست برای یاد گرفتن...هم خوبی هم بدی...


همه ی ما محکومیم به شروعی که اختیاری بابتش نداشته ایم...شروعی که بسته به نگاه هر کداممان می تواند بهترین یا بدترین شود...


و حال می رسم به شروعِ تو...


به تو...


به تو...
....
....
...


چه خوب است که سهم تو در میان این همه بدی خوبی های این دنیا بوده است....


چه خوب است که دنیا با گردی اش نتوانسته خوبی و مهربانی را از تو بگیرد...


و چقدر با ارزش است که آرامش عنصر جدا نشدنی وجود توست...


و چقدر ارزش دارد که این دنیا با وجود تمام بازی هایی که می دانی و می دانم برایت داشته است هیچ گاه نتوانسته است مهربانی را از تو بگیرد...


و چقدر آدم های دنیای واقعی تو خوشیخت هستند که تو را دیده اند و تو را دارند...


آرامشی که به یقین از زاد روزت که روز عشق است با خود به این دنیای پر از زشتی به ارمغان آورده ای...


و حال با وجود تمام کاستی های خودم و این قلم ناتوانم ساده می گوبم که:



                          بانوی آرامش روزهای نا آرام من .... لمس بودنت مبارک...



خوش آمدی به دنیای گردالی عجیب غریبمان...






**چه قدر خوب که تولد فریناز رسید و من یه بهونه ی خوب و قشنگ واسه شکستن این سکوت پیدا کردم وگرنه معلوم نبود تا کی این سکوت ادامه پیدا می گرد...



                             تولدت مبارک فرینــــــــــــــــــــــــــــــــاز خانومی...






+ زمستون فصل تولد تــــــــــــــــــــــــــــــــــــو ....
....

آهنگه قشنگیه...دوسش دارم...


   

نظرات 25 + ارسال نظر
خوده خودم یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 00:11

تولدت مبارک

نازنین یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 02:50

واااااااای فاطمه تو که از همه مون جلو زدی

پس من آخرین نفر بودم

تولدش مباااااااااارک




چشمام دیگه نمی بینه وگرنه اینجا رو میترکوندم انشاله فرداشب اگه عمری بود میام میترکونم

دیگه ماییم دیگه

نه عزیزم...این چه حرفیه...تو همزاد منی...


منم تبریک میگم بهش...

تو هم چشم درد همزاد جونم؟
امیدوارم چشم دردت از خستگی باشه و زودی هم خوبه خوب بشه...

منتظرم خانومی...

فریناز یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 06:02

فریناز یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 06:06 http://delhayebarany.blogsky.com

ببخشید جیغ زدم سره صبی

خدا را شکر خودت بیداری وگرنه جارو بارون میشدما

اصن پاشو ببینم چه معنی داره روزه تولده من خواب باشی

عب نداره...
شوما راحت باش...

والا با این جیغ شما اصا گذاشتی من بخوابم؟

خوش اومدی فریناز خانومی

تولدتم مبارک گل زیبا...

فریناز یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 06:18 http://delhayebarany.blogsky.com



چقد خوب بود

خودت می دونی چیو می گم



الان من خجالت کشیدم

اوهوم...خوب میدونم

فریناز یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 07:36

چقد خوشحالم که سکوتتو شکستی

دیگه سکوت نکن
باشه؟
بم قول بده



من عاااااشق این آهنگم

اصن حال کن یه بار یه آهنگو شنیده بودما:دی

اینقدرم خوشگل باهاش می رقصم که حد نداره

یادمه کنکور داشتم میذاشتم این آهنگو می رقصیدم شاد می شدم دوباره بقیه درسمو می خوندم

یعنی حال کن یه همچین فرینازی بودم منا
یه فشم به اوشون بده از طرفه من


بازم ممنون گل خانومی

دیگه تولد فریناز خانوم بود اصا میشه سکوت کرد؟

وا....چه حرفا میزنه ها


چه جالب...
اصا من مطمئن بودم که نشنیدی این آهنگو...از بس تو آهنگ تو باحالی...

تازه باهاش میرقصه حتا...

میگم بیا وسط تو ...منم که رقص نورم کلن

خب دوستان دس بزنید که فریناز قراره برقصه برامون...


یادمه من کنکور داشتم شجریان میزاشتم گریه می کردم
اصا حال کن فقط:دی


قابل شوما رو نداش آباجی...

فریناز یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 12:13

اصن حال کنا!

روز ِ عشق ِ ایرانی متولد شدیما

اصن خیلی باحالم منا

خودم یه پا ولنتااااااااااااااینم

دیر بیای کیکا تموم شده ها

کلن بچه با عشقی هستی...
حال کردم باهات...

ولی میگم آباجی بزار بقیه تعریف کنن...

میدونین اگه کیکارو تنها تنها بخوریدا...

گفته باشم

نگین یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 14:08 http://zem-zeme.blogsky.com

تولدش مبارک باشه..

بعله...
مبارک باشه...

ممنونم ازت نگین خانومی

سیما یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 19:12

تولدت مبارک فریناز جووووووووووووووووووووون
امیدوارم به همه همه همه آرزوهات برسی ...

تا کیک ندی از هدیه خبری نیست عزیزم

به به
خوش اومدی سیما خانوم...
منم امیدوارم به همه ی آرزوهاش برسه...

کیک؟

چه توقعا داریا

به زور کیک میگیریم ازش...موافقی؟

لیلیا یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 21:37 http://yeksabadsib.blogfa.com

خوش اومدی به وب خودت!

سلام فاطمه بی وفا! احوالت!؟

کار دیگه نداری دست تو چش جغد فاطمه میکنی فریناز وااالااااا

سلامت باشی..

سلام لیلیا خانومی...من بی وفا نیسنم..اتفاقا وبت میام ولی معمولا ساکنم همیشه...همه ی پستاتم خوندم تا حالا...

خوبم الان...دیشب مرگو دیدم با چشمام ولی باز برگشتم....


تولدش بود گفتیم بزاریم دلش شاد شه فریناز خانوم
البته فقط یه بار بهش این اجازه رو میدما وگرنه منم دس می کنم تو چشم خودش...

delak یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 23:09 http://delak.blogsky.com

سلام فاطمه عزیز سلام
سکوت تنهاچیزی بود که تا حال داشتم روزه سکوت من امشب با تولد یکی شکست . مبارک باشد .
فکر کنم منو کلا فراموش کردی نه؟.خب معلومه نیستم تو خونت اصلا اثری از من کجا مونده که اینجا هم بمونه.حق داری.
گه گاهی میزنم بوسه بر عکس یار
وقت کردی قدم بزار روچشام.

سلااااام...

وای من اصا دهنم وا موند از تعجب...

اتفاقا تا آدرس وبتونو باز کردم همه چی یادم اومد...شما جز اولین نفرایی بودین که اومدین سنگ صبور من...فک کنم پست اول یا دوم بود که اومدین...
الان که آدرسو باز کردم و عنوان وبتون رو دیدم یادم اومد همه چی...

من بعد تغییر آدرسم تموم لینکای قبلی وبم رو پاک کردم...

مرسی که اومدین بعد این همه مدت...
یا بهتره بگم چند سال...

خدمت میرسم...

نازنین یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 23:09

ما اومدییییییییییییییییم

سلااااااااااام بر همگی
مخصوصا به همزاد جونیِ خودم

حال شما احوال شما

خوش اومدی همزادم...

سلام به روی ماه شما

خوبیم همزاد خانومی

نازنین یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 23:13

ای بابا ما هرجا میریم هیشکی نیس

کجایی همزاد خانووووم این فرینازم که نیس
نگین و گلیم نبودن

من موندم تکُ تهنا :(
این از عواقب دیر رسیدنِ

میگم بیا بریم از فریناز به زور شام بگیریم
من هنوز شام نخوردم تازه ناهارم نخورم حساااابی گرسنه ام

بابت دیشب واقعا شرمنده

اصلا توانایی نت اومدن رو نداشتم...
دیشب حالم بده شده بود و دکتر بودم...تا نزدیکه مرگ رفتما ولی برگشتم...
اصا دیدمش نازنین...با همین جفت چشمای خودم...
ولی برگشتم...چقد با درد جون دادن سخت بود...ولی اون لحظه که مرگو میدم شاید باورت نشه ولی درد نداشتم...عین اینایی شده بودم که قبل مرگشون دیگه درد نمیکشن...

خلاصه که در نهایت خوب تموم شد...خیلی خیلی خوب تموم شد دیشب...

ولی خب عوضش فریناز هنوز کوشولو تازه یه روزش شده ...

موافقم اساااااااسی...
حتی با زدن هم موافقم
الان بیاد بخونه منو تو رو میکشه
ولی خب باید شام بده دیگه...چه معنی داره آدم تولدش باشه و شام نده؟

نازنین خانوم خوبی خودت؟
خوبی همزاد خانومی؟

خانم معلم دوشنبه 30 بهمن 1391 ساعت 20:15 http://www.khanommoallem.bloqfa.com

سلام...
فریناز خانم تولدتون مبارک ک ک ک ک...
چه خوب که تو دنیا اومدی این خانوم سکوتشو شکست...
ولی حسودیم شد حسابی ی ی ...
خوش به حالت ت ت ت ت.....
ایشالله صد سال با عزت و زیبایی زندگی کنی هممون بیایم همینجا تولد 100 سالگیتو جشن بگیریم م م م ...

سلام خانوم معلم عزیز...
منم تولدشو تبریک میگم...ایشالله صد ساله شه اون وقت ما که نیستیم ولی به بچم میگم بیاد واسش تولد بگیره
شما تولدتون کیه?!
ممنونم که اومدین خانوم معلم عزیز...

محمدرضا دوشنبه 30 بهمن 1391 ساعت 20:19

سلام.سوت شکستنی است...
..
ماهم می تبریکیم تولد دوست عزیز شمارو هرچند طی طوماری به خودش تبریکیده بودیم.
راستی مگه شهرک جهادتون مسجد چهارده معصوم یادواره شهدا نیست؟پاشو برو دیگه!

سلام
احیانا منظورتون سکوته دیگه?

منم تبریک میگم بهشون...طومار بلند بالای شما رو هم خوندیم و کلی نیشمون باز تر شد...

شما آماره مراسمای شهره مارو دارین?
اتفاقا مسجده اونجارو دوس دارم.ی سال اعتکاف بودم اونجا.و همچنین دوران بچگیم ازون مسجد و شهرک خاطره دارم...
این مراسمی هم ک گفتین نمیدونم کی بوده که بخوام برم...شما انگار بهتر آمارشو دارین...

فریناز دوشنبه 30 بهمن 1391 ساعت 22:26 http://delhayebarany.blogsky.com

ممنون ِ همگی

برای تبریکای قشنگتون


سیما جون کادو یادت نره ها

قابل شمارو نداشت...

سیما جون بیا کادو فرینازو بده...بدو دختر خوب...
بدو تا قبل رفتنت به راهیان نور باید کادوشونو بدیا وگرنه این فرینازی که من میشناسم محالس بزارد شوما بری

نازی دوشنبه 30 بهمن 1391 ساعت 23:47

اصن هرجا میرم تولده
ولی کیفشو من کردم جا همگیتونم خالی
ولی یه چیز بگم؟
سکوت خیلی هم چیز خوبیه...
اصن به آدم قدرت فکر و انتخاب میده...من که سکوتو خیلی دوست دارم...
از اون جایی که همزادیم طبیعیه باهم تفاهم داشته باشیم خو

اوهوم...خوش بحالتون که کیفشو بردین
جای مام که اصا خالی نبود
فخر فروشی نکن تازشم
امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه مهرناز خانومی...

به نظر منم سکوت خیلی خوبه...دوسش دارم آرامشی که بهم میدرو...ولی خب سکوت هم تا یه حدیش خوبه و کمک کننده....از یه حدی بگذره مخرب میشه...

مرسی که اومدی...

فریناز سه‌شنبه 1 اسفند 1391 ساعت 00:27 http://delhayebarany.blogsky.com

چقد آهنگتو دوس دارم

خوشحالم که خوب شدی

چه کابوسی بود دیشب...

همیشه خوب باش قربونت برم

منم دوسش دارم آهنگمو...خیلی...خیلی...خیلی...
ممنون بانو

امیدوارم توام همیشه خوب باشی عزیزه دلم...

نازنین سه‌شنبه 1 اسفند 1391 ساعت 02:04

چرا فاطمه؟؟؟؟؟؟؟
الان خوبی؟

وای خدا نکنه مرگ
دردِ معده خیلی وحشتناکِ
دکتر نگفت علتشُ
خدا رو شکر! شکر که به خیر گذشتِ

الان من امروز رو دورِ گریه ام دوباره اشکام سرازیر شدن

مراقب خودت باش فاطمه جون
خیلی..
خیلی خیلی

باشه؟!

امان از معده درد...امان...
کاش هیچ کس دردشو تجربه نکنه...
واقعا مردمو زنده شدم...حتی همین حالام درد دارم یکم...
نکنه توام معده درد داری همزاد جونی?
واسه تشخیص قطعی علتش گفته که باید برم آندوسکپی که نرفتم...


خدا نکنه رو دوره گریه باشی خانومی...
توام مواظب خودت خیلی خیلی باش...
این چند وقت حس میکنم ک نازنین سابق نیستی..

خانم معلم سه‌شنبه 1 اسفند 1391 ساعت 19:52 http://www.khanommoallem.bloqfa.com

سلام....
یه چی بگم شوکه شی ی ی ی
تولدم امروز بود د د د د د
کادو گرفتم.... لواشک برام خریدن ن ن ن...
خودممم واسه خودم کادو خریدم م مم ...
تولدم مبارک ک ک ....

سلام...

وااای خدای من...

چه باحال

تولدتون مبارک خانوم معلم

آخ جون ...لواشک...آخ که من چقد عاشق لواشکم...چقد

حیف که الان سوزش معده دارم وگرنه میخوردم لواشک...

تولدتون مبارک...

امیدوارم به بهترین ها برسید

فریناز سه‌شنبه 1 اسفند 1391 ساعت 20:17 http://delhayebarany.blogsky.com

تو که ج دادی دختر خوب

امروز چطوری؟ خوبی؟


خااااااااااااانوم معلم تولدتون مبااااااااااارکا باشه


خااااااااااااااااااانوم معلم تولدتون مبارکاااااااااااااااا باشه


الان یکیش از طرف من بود یکیشم از طرف صاحب وبلاگ

شیرینی

خبم...شما خبی؟

بهترم...شکر خانومی

دستت درد نکنه از طرف منم تبریک گفتی خانومی...


شیرینی میدن ایشون؟

اگه جایی شیرنی میدن خبر کن بریم...دوس داریم شیرینی خب

وااااالاااااا

خانم معلم سه‌شنبه 1 اسفند 1391 ساعت 22:59 http://www.khanommoallem.bloqfa.com

میسی میسی میسی میسی....
اون جمله آخری به چه زبونی بود اصنم؟؟

خواهش می کنیم بانو

خب به زبون خودمون بود دیگه...مگه چیه؟

فریناز چهارشنبه 2 اسفند 1391 ساعت 08:27 http://delhayebarany.blogsky.com



ترجیحا شیرینی لواشکی باشه
ولی تو حق نداری بخوریا

فقط من می خورم برات تعریف می کنم چه مزه ای میده

خانوم معلم میسی یعنی چی اونوخ؟

ببین هر کاری میخوای بکنی بکن ولی سره لواشک با من شوخی نکنا

من عااااااشق لواشکم...

میگم حالا نمیشه تو یه کوشولو از لواشکاتو به منم بدی?
نگا من چه بچه ی خوبی ام...

دیگه از خانوم معلم پرسیدی وگرنه خودم بهت جواب میدادم میسی یعنی چی

خانم معلم چهارشنبه 2 اسفند 1391 ساعت 22:10 http://www.khanommoallem.bloqfa.com

فریناز شنبه 5 اسفند 1391 ساعت 15:12

اگه دختره خیلی خوبی باشی چرا بهت میدم همشو اصن

ولی خب برات بده

منم لواشک نمی خورم اصن

چه فریناز مهربونی!انقد مهربون بودی یعنی

اصا من عاشق اون مرامتم...
اصا اشک شوق جمع شد تو چشام....

نگا....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.