.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب
.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب

دوری!!

هوالغریب....



میگویمش انگار هر چه پر رنگ و ریا تر و پر دروغ تر باشی زندگی روی زیباتری از خودش را نشانت می دهد.درست است؟


لبخند تلخی می زند و می گوید این روزها هر چه بیشتر سعی کنی دور بمانی تنها تر میشوی...بس نیست این همه تنهایی ات؟


نگاهش می کنم و می گویم تنهایی سخت است...قبول...هر لحظه زندگی با تمام زشتی ها و زیبایی هایش تنهایی ام را به رخ لحظه هایم می کشد...تنهاییِ دستانم را به رخم می کشد اما...


...


اما می گویم و نفس عمیقی می کشم و می گویم: خدایم بزرگ است...هوایم را دارد...


دیگر ادامه نمی دهم...حرف هایم را بین همان نفس عمیق و خدایم مخفی می کنم...

+این روزها تمام حرف هایم شده راز...شده ام همان فاطمه ی چند سال پیش که اینجا نوشتم چه خوب که سه نقطه ها هستند برای تمام  حرف هایی که از بیانشان مانده ام...


**  تو نه هستی و  نه نیستی....دیگه خسته م از خیالات... 



* این عکس هم از خودمه که از پشت بومه خونمون گرفتمش...جایی که اسمشو گذاشتم پشت بوم تنهایی!


یکی از عادت های من اینه که تاجایی که میشه غروب خورشیدو نگاه کنم...و این عکس هم تو یکی از همین روزها گرفته شده...

نظرات 40 + ارسال نظر
ابوعدنان دوشنبه 25 دی 1391 ساعت 22:16 http://abooadnan.blogsky.com

وقتی به تنهایی فکر می کنم تمام تنم می لرزد

خدا هم هستا...
درسته قبول دارم تنهایی آدمو پیر میکنه...حتی مثه من موهاشو سفید می کنه ولی خدا هست هنوز...
خدا هست هنوز جناب...

خوده خودم دوشنبه 25 دی 1391 ساعت 22:17

....

...

نگین دوشنبه 25 دی 1391 ساعت 22:50

و این سه نقطه گاهی تمام حرف هایمان میشود..
تمام تمامشان!
جتی نگفته ها!
حتی راز ها!

حتی ...

+ سبک نوشتنت مثل فرینازه تقریبا...


موفق باشی

اصا حال کردم با نظرت اساسی...

در مورد این آپ که این سه نقطه ها تموم تموم حرفای منو گرفتن...

اون حتی رو هم موافقم باهات...

+فریناز خیلی بهتر و ادبی تر از من می نویسه نگین جان...من همین جوری دوره هم یه چیزی می نویسم...

توام موفق باشی...

محمدرضا سه‌شنبه 26 دی 1391 ساعت 08:43 http://mamreza.blogsky.com

سلام.
عجب عکس زیبا و عجب متن زیبایی
چه سری چه مخی عجب پایی
دوربینت حرفه ای و قشنگ
نیست بالاتر از بالا پشت بوم شما جای پلنگ
گر دلرحم بودی و خوش قلب
دوربینتو می دادی ملت برن عکس بگیرن...
راستی عکسه خیلی قشنگه ها.غروبو دوست دارم.
تازشم اصا بالاپشتبومتون خیلی نزدیکه آسمونه ها.راحت میتونی ماهو ببغلی...

سلام.

اصا خدایی با این سر درد وحشتناک الانم تا نظرتو دیدم کلی خندیدم...
خدا دلتو شاد کنه
یاده اون شعره افتادم...

زاغکی قالب پنیری دید
به دهان برگرفت و زود پرید..
..

اصا حال کن که از حفظم...

دوربین ما در اختیاره...هر کس خواس میدیم بهش...

من یه همچین آدمی بودم کسی خبر نداشت


امان از غروب و از این عکسا که هر کدوم برام دنیا دنیا دنیا حرفن آقا محمد رضا...

آره...پشت بوم ما زیادی بالاس تو ساختمونای اطراف...
ما ماهو روشم می بوسیم حتا چه برسه به بغلیدن

الهه سه‌شنبه 26 دی 1391 ساعت 17:21

سلام عکست خیلی عالیهولی آدمو یاد غروب جمعه میندازه عجیب...هی............

به به

میگم خدایی اصا خوشحال میشما داری تن تن میای پیشما


مرسی...پشت بوم خونه مارو که دیدی خودت...همون جاست...کنار حوض مخصوص بابای گرام

غروب جمعه...
بله...خیلی...

توام اهل سه نقطه ای الی جون؟
به سیمام بگم بیاد جو حسابی خونوادگی شه اصا حالشو ببریم
وااالااااا

جغدک جون کجایی؟

بدو بیا که الی اومده از زنجون...

اما هیجی نیورده نامرد...

خسیس تره این حرفاس این الی

لیلیا سه‌شنبه 26 دی 1391 ساعت 18:59

سلام..

قشنگه..خیلی..غروب اما ...

دوربینتم خوبه...ذوق و استعدادتم خوبه ...دیدتم خوبه..

ای بابا ...خوشبحالت...اصن.

سلام...
مرسی لیلیا...غروب خیلی خیلی قشنگه...
اینارو با منی؟

خوشبحال شما اصا

لیلیا سه‌شنبه 26 دی 1391 ساعت 19:07

چقدر دوسش دارم این آسمون رو...با پرنده هاش...

منم خیلی دوسش دارم...
پس واجب شد اون یکی عکسشم بزارم...

فریناز سه‌شنبه 26 دی 1391 ساعت 21:55

چقدددددددددد آسمونتون پرنده می پره
چقدرم میشه ماهو گرفت بغلش کرد بوسیدش گذاشتش تو آسمون

چقدرم خوشگله
آدم یاده دوری میوفته
یاده غروب...
یاده...

کاش یاده طلوع بیفتیم
اصن بیا یاده سی و سه پل بیفتیم
باشه؟

آسمون ماس دیگه...غروبا همیشه پره کلاغ میشه...منم که عاشق کلاغ...

یاده طلوع رو موافقم ولی راستشو بخوای دوس ندارم یاده سی و سه پل بیفتم...چون داغ دلم تازه میشه وقتی عکساشو تو نت می بینم که هم سی و سه پل هم پل خواجو ترک برداشته...جدیدا پل خواجو ترک برداشته..خبرش جز خبرای اول اکثر سایتای خبری بود این چن وقته...

آخه یکی نیست بهشون بگه بابا این پل ها بخاطر آهکی بودنشون باید تو آب باشن تا سره پا بمونن

واقعا که متاسفم براشون که بخاطر منافع خودشون آثار باستانی مملکتو داغون می کنن بره...

واسه همینم دوس دارم از سی وسه پل همون تصور قشنگو داشته باشم...همون تصوری که چن سال پیش دیدمش و پر از آب بود و قشنگ..جوری که وقتی کنارش بودی حس غروز می کردی...
حس غروزی که باعث میشه اصفهان زنده به همون زاینده رود باشه...

باور کن اگه یه کدوم ازین آثار تو کشورای دیگه بود آنچنان مدیرتش می کردن که جز تاپ ترین ها میشد از نظر بازدید توریست

ولی متاسفانه نگاه کن چیکار کردن با پل خواجو:
http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1391/10/19/137472_914.jpg

من اگه جای تو بودمو این چیزارو با چشم میدیدم فک کنم هر بار که میدیدمشون گریه می کردم

فریناز سه‌شنبه 26 دی 1391 ساعت 21:57

شیطونه هی میاد دره گوشم میگه فری عکسای خودتو بذارا

الان چی بش بگم خب؟


راستی نگین وبلاگ فاطمه منو وبلاگ نویس کرد
سبکه من مثه فاطمه س
ایشون صاحب سبکن

خب بش بگو بزار بینیم با عکسای ما قابل مقایسه هس اصا؟

وااااالاااااا...

ایشون؟
خندم گرفت گفتی ایشون...

شرمنده نکن...من ازین تارفا بلد نیستم....ولی جدای ازین حرفا و بدون تعارف میگم که تو خیلی ادبی تر و بهتر از من می نویسی

محمدرضا چهارشنبه 27 دی 1391 ساعت 09:10 http://mamreza.blogsky.com

سلام.
میگما ایندفعه رفتی بالا پشت بوم یه عکس از ماه بگیر ماهم روشو ببینیم شاید یه فکری به حالش کردیم.
تازشم مرسی که دوربینت در اختیاره.دراختیار شماست چیش به ما میرسه.البته ما به همین عکسای قشنگی که باهاش میگیری میزاری میبینیم می لذتیم (چهار تا فعل پشت سر هم) راضی هستیم.
غروب پر از گفته ها ونگفته هاست.فقط باید نگاهت قشنگ باشه.که هست.اگر نبود که ازش عکس نمیگرفتی.حتا باماهشم روبوسی می کنی دیگه.

سلام

اتفاقا از پشت بوم و با تلسکوپ یه بار از گردی کاملش عکس گرفتم...

انقده ازین دست عکسا من دارم که نگو...

آره...راس میگی...غروب پر از گفته و نگفته هاست...من غروبای خیلی خیلی زیادی رو نگاه کردم و پر بودم از همین گفته ها و نگفته ها...

اتفاقا ماه امشب خیلی زیبا بود...باهاش روبوسی کردم بغلشم کردم حتا...
سلامم رسوند اتفاقا

محمدرضا چهارشنبه 27 دی 1391 ساعت 09:11 http://mamreza.blogsky.com

راستی این فری که این بنده خدا گفته فری کله پزه یا فری موقشنگ یا فری خوشگل وحشتناک؟

هه...

نه هیچ کدوم اینا نیس...

ولی فری کله پزو خیلی خوب اومدی...

با این حال که حالم بد میشه از هر چی کله پاچس ولی خیلی باحال بود فری کله پز

فریناز چهارشنبه 27 دی 1391 ساعت 15:41 http://delhayebarany.blogsky.com

شیطونه گفته محمدرضا

فری .... قشنگه س ولی اینا جز اصراره ورود بچگان ممنوع

ممد کله پزم خودتی
بهتم میاد اصن

میبینی فاطمه خانوم؟
چه چیزا که به آدم نمیگنا

دیدیدم...

فری .... قشنگه....
باحال بود...جای خالی چی میشه گذاشت آیا؟

باحال بود...فری کله پز...
ممد کله پزم باحاله...

فریناز چهارشنبه 27 دی 1391 ساعت 15:43 http://delhayebarany.blogsky.com

اسرار

اصن حواس واسه آدم نمیذارن که

چطوری آواتور قشنگه؟

خواننده عاقل بود ولی...

فاطمه خانوم با شمان
کجایی؟

محمدرضا چهارشنبه 27 دی 1391 ساعت 23:03 http://mamreza.blogsky.com

شیطونه ....کرده که حرف زده.
من که چیی نگفتم.سوال پرسیدم.
شما هم که جای خالی گذاشتید .پس ما جای خالی را با کلمات مناسب پر میکنیم.
فری لوزالمعده قشنگه
فری زبون قشنگ
فری کله پز قشنگه
فری چشم قشنگه
فری غضروف قشنگه
فری مگه قشنگه؟؟!!
و الی اخر.
بیست وپنج صدم
معلمیم دیگه.فاطمه میدونه.دست چپ بالا.
خانم دست تو چشمیان هم شاگرد تنبل کلاس ماست.
لیلیا هم همینطور

شیطونه چی ؟

جای خالی هات خیلی باحال بودنا...حتی گزینه صحیح هم بینشون رویت شد...خودم دیدم

فری مگه قشنگه؟ اینم خیلی باحال بود...

آره...فری قشنگه...خیلی قشنگه...

به شاگرد تمبل کلاس گیر بدی من میدونمو شما ها...افتاد؟
حالا درسته از من خوشش نمیاد وبم نمیاد ولی دلیل نمیشه که گیر بدی بهش...اصا بیاید باهم دست به دست هم بدیم و وبشو منهدم کنیم؟

چن نفر پایه ان؟

نازنین پنج‌شنبه 28 دی 1391 ساعت 02:04

سلاااااااااااام همزاد خانووووومی
خوبی؟

به به
سلاااام به روی ماه نازنین خانوم همراد زمستونی ما...

حالدون خُبِس؟

شرمنده دیگه لهجه مشهدی بلد نبودم

نازنین پنج‌شنبه 28 دی 1391 ساعت 02:06

سه نقطه و سکوت

تموم حرفات میشن
آره چقدر سه نقطه ها خوبن
حتی دو نقطه ها
خیلی...

خعلی خوبن...

اصا یه وعضی خوبن...

نازنین پنج‌شنبه 28 دی 1391 ساعت 02:08

واااای فاطمه این عکستم خععععلی قشنگِ

نه کم کم داره خوشم میاد
میتونیم باهم کار کنیم

دوربین و سرمایه از تو عکاسی هم با من

خو من بیکارم پول ندارم هنوز
قول میدم رفتم سرکار نصف پول دوربینُ بت برگردونم

قبول سودشم نصف نصف، نود من پونزده تا تو

دیگه ما میتوانیم و اینا

باشه...موافقم...اتفاقا دنبال کار میگردم...

سرمایه ندارم ولیا
ولی دوربینم در اختیاره...توام که همزادمی اصا بیا مال تو...کادو روز تولدت...خوبه؟

میگم نود شوما پونزده من احیاتا بیشتر از صد نمیشه؟

نازنین پنج‌شنبه 28 دی 1391 ساعت 02:09

ولی من غروب که می بینم دلم میگیره :(

دلم میخواد گریه کنم

منم...

گریه رو هم اگه حالم خوب نباشه پایه ام اساسی

فریناز پنج‌شنبه 28 دی 1391 ساعت 09:42 http://delhayebarany.blogsky.com

اتفاقا دیروز تو جواب کامنت لیلیا منم واسه همین نوشته بودم...
جالب بود برام جواب کامنتت به من دقیقا مثه جوابه کامنتم به لیلیا بود

آره واقعا از خشکیشم گریه می کنم چه برسه به اینکه برم مثلا ترک بزرگی که وسط سی و سه پل بود پارسالو ببینم...حالام که خواجو

اصن یه ذره شعور ندارن این سران!!!!!!!
شهردار اصفهان و مسئول میراث فرهنگیش به درد جرز لای دیوار می خورن فقط

ااااا؟

چه جالب...می بینم جوابتو بهش حالا

آدم میمونه چی بگه

فریناز پنج‌شنبه 28 دی 1391 ساعت 09:49 http://delhayebarany.blogsky.com

گزینه ی صحیح!!!

ممد کله پز تو از کی تا حالا اینقد باهوش شدی من نمیدونستم؟

از کله منم حالم به هم می خوره ولیا
نمی شه ممد قرمه پز بشی؟



من که پایه ام

نزدیک خونمون یه کله پزی هس از سه کیلومتری بوش میاد...

یعنی من عزا میگیرم صبا بخوام از جلوش رد بشم...


کله پزی مزکور بسیار هم شلوغ می باشد و من مانده ام آخه این کله ی بو گندو چی داره ملت می خورن؟

منم که پایه ام

فریناز پنج‌شنبه 28 دی 1391 ساعت 09:50 http://delhayebarany.blogsky.com

توام دفه آخرت باشه ماهو می بوسی تازه بغلشم می کنیا!

اصن چه معنی داره؟

والاااااااااااااااااااااااااااااا

خو ماهه خودمه...نباید بغلش کنم؟

مشکلیه؟

واااااالااااا

آدم روی ماهشم نمیتونه ببوسه

فریناز پنج‌شنبه 28 دی 1391 ساعت 09:51 http://delhayebarany.blogsky.com

نازنین خسته نشی یه وقت تو

خب می خوای دوربین و سرمایه از فاطمه گرفتن عکس و ذوقش از تو، کارگردانی و امضاش واسه من

اینم پیشنهاد خوبیه

فریناز پنج‌شنبه 28 دی 1391 ساعت 11:08 http://delhayebarany.blogsky.com

چرا روی ماه خودشو بایدم ببوسه

الان روی ماهتو بیار جلو

اینم اسمایله بوسه تو تعریف اون ور
خودت که در جریانی

بله...هر کسی می تونه روی ماهِ ماه خودشو ببوسه

الان به من بودی ماهو؟

بله در جریان این شکل و تفسیرش که بوی می باشد هستیم...
شومام روی ماهنو بیار جلو

یه دونه بوس بیشتر بودا

لیلیا پنج‌شنبه 28 دی 1391 ساعت 14:13 http://yeksabadsib.blogfa.com

سلام..

دیشب نت مفت داشتیم شوماها نبودین چیرا..؟

بله همه اونا رو با شوما بودم فاطمه..
وای تو تلسکوپ داری من عاشق تلسکوپم...

وای که من چقد خندیدم از دست شوماها...
خوشم میاد همه تون با همم حریف زبون قمی جماعت نمیشین...

همشهری خدا دلَت را شاد بنماید
فری لوزالمعده از همه جدیدتره...
فری کله پزم که عالیه..وای کله پاچه دوست دارم
فری جون برا من گوشت و آب و پاچه و چش و گوش و حلق و مغز و دست و پا و ...بریز..!


چی!

من ! شاگر تنبل کلاس..
احتمال اول:شاید تنبل حرف خوبی بوده باشه حتا!(کی میدونه ...باید از آقا معلم بپرسم)

احتمال دوم:شاید اثرات نشستن کنار خوده خودم باشه..(من صد بار خواهش کردم جای منو عوض کنین..واااااااااالاااااااا )

اما احتمال اول قوی تره دوستان عزیز...

اما من میدونم که دست چپ چپه! دست راست راسته! بالا و پایینش مهمه مگه؟!

سلام...

راستش ما دیشب بیخواب بودیم...نت هم داشتیم حتا...اما سرمون این جوری بود
خلاصه که نبودیم

بعله...تلسکوپ هم داریم حتا با داداش گراممون

اتفاقا در شهر ما از هم شهریان شما زیاد هستند و ما خوب از پس زبانشان بر می آییم ...البته من آدم جواب بده ای نیستم کلن...اما هم شهریای دیگمون از پس قمی های مقیم اینجا خوب بر میان

ووی...من از کله پاچه بدم میاد

باز اینا به خوده خودم گیر دادن اصا بیا جاتو عوض کنم خودم...خوبه؟

مام بلدیم حتی...چون می دونم راس دستم هیچ وقت دست چب و راستو گم نمیکنم...اصا صداقتو حال کنین

لیلیا پنج‌شنبه 28 دی 1391 ساعت 14:23

خاطره لیلیا در کله پزی ای در مشهد مقدس..!

جای همه کسایی که کله دوس دارن و ندارن..خالی..

با پدر محترم در کله پزی نشستیم که کله بخوریم...!
چه صحنه ها که، من ندیدم..و با این حال با تمام وجود کله خوردم! اصن به من میگن دخترا..
پیرمردهای حاضر در مکان، آب کله را هووووووورت می کشیدند به طوری که تمامی سبیل های مبارکشان آغشته به آب کله ی گوسفند بیچاره میشد..
و پاچه هارا به نیش می کشیدند...
و ...
بیخیال فک کنم حالتون بد شد..
اما به من که خیلی چسبید..اونجا بود که ما آداب کله خوردن را هم یاد گرفتیم..!

از کله مله حالم بهم میخوره ولی به این همه تحملت احسنت میگم...


ولی اون سیبیل میبیلو اینا اینجوریم کرد حتا

یاده این کله پزی نزدیک خونمون افتادم

نوش جونت...بازم ازین کارا بکن

مرسی از خاطره ی خوبت...

محمدرضا پنج‌شنبه 28 دی 1391 ساعت 15:30 http://mamreza.blogsky.com

شاگرد تنبل جدید کلاس صاحاب این وبلاگ هستن.
(نیست چن وقته گیر نداده بهمون گیر خونمون کم شده بود)مذکور این شکلیه نه اینشکلی مزکور.
تازشم من که از کله پاچه اینا متنفرم.ولی فری کله پز برازنده دوست گرام میباشد.
اووووه بنده به نوبه خودم از تعاریف لیلیا حالم بد شد.دوستان ظاهرا کیفورشدن

الان شاگرد تمبلو به من بود؟

من امشب درد دارم حالم خوش نیس اعصاب مصاب ندارما
باز ایشون به من گیر داد...

پسرا که همشون عشق کله مله ان...شما چطور دوس نداری؟
پسر جماعت ماشاالله عشق این جور چیزاس...

اتفاقا مام حالمون بد شد حتا

لیلیا پنج‌شنبه 28 دی 1391 ساعت 19:35

یه سوال!؟

اونوقت کی شاگرد زرنگه کلاسه؟!

میگم بعضی از شوما پسرا خعلی تمیزینا..اینه..

خو این که سوال نداره...

منم دیگه

نیگا چه بهم میاد

پسر مگه تمیزشم هس اصا؟
داریم همچین موردیو؟

فریناز پنج‌شنبه 28 دی 1391 ساعت 21:41 http://delhayebarany.blogsky.com

منم از کله پاچه متنفرم خب

لیلیا با این نظر آخریت کم مونده بود شام مبارکو...
آره

منم متنفرم...
اصا بوش که بهم میخوره این جوری میشم قشنگ

آخی...الهی... انقد سوسول نبودی تو که!

فریناز پنج‌شنبه 28 دی 1391 ساعت 21:42 http://delhayebarany.blogsky.com

اصن عاااااشق آهنگ انتخاب کردناتم

من یه روزی بالاخره ایسوزتو می دزدم حالا می بینی!


یه روزی غارت می شی

با من بوداااااا
بازم ازین آهنگا موجود میباشد حتا

ایسوز منو تنها میدزدی بدون صاحبش؟
بفرما...اصا خوبه واسه تولدت پستش کنم اصفهان؟

دوربینمونو که دادیم نازنین...ایسوز حونمم مال شوما...

اصا حال کنین من همچین آدمی بودم کسی منو نمیشناخت

لیلیا پنج‌شنبه 28 دی 1391 ساعت 21:46

ما همینجا از همه دوستان عزیز به خاطر خاطره ی کله پزی معذزت می طلبیم...!

خب به من چه تقصیر این پیرمرداس اصن.

خدانگه داری

ما هم دیگه کله نمیخوریم حتا! واقعی.

باحال بود که !

با این حال من که پر از دردم شاد شدیم دوره هم

این سوسول موسولارم بیخیال...

این خوده خودم نمیدونم چرا نمیاد وبم ولی اونم اگه میومد پایه این چیز میزا بود اساسی

بازم ازین کارا بکن

شب شما قشنگ...

خوده خودم جمعه 29 دی 1391 ساعت 00:06


میگن چرا نمیاد!
خب من الان این وسط اعلام کنم از کله پاچه خیلیم خوشم میاد که منو با اون شکلکه زیبای سبز مزین میکنین!
واللا
خیلیم خوبه!

همتون دخترید!

تو بیا اصا کی جرئت میکنه؟

والا...

من جرئتشو دارم ولیا...

آره...اتفاقا چون می دونستم دوس داری میخواستم بیای...

ولی خدایی موندم واقعا چیش خوشمزس...
تو خونه مام فقط من و داداش کوچیکه دوس نداریم...بقیه اصا پایه ان خفن...
همین امشب داشتن واسه صبه فردا برنامه میریختن که اصا من اینجوری شدم اومدم تو اتاقم

فریناز شنبه 30 دی 1391 ساعت 00:59

خب صاحبش بیاد پسوردشو بزنه بره
سره جاش


میگما یه فشه دیگه رفت تو کارنامه همون x

به این نکته دقت نکرده بودما...چقد نکته سنجی تو دختر....

واسه پسوردشم که شده باید بیام...
به چه نکاتی دقت می کنیا

محمدرضا شنبه 30 دی 1391 ساعت 13:28 http://mamreza.blogsky.com

این کلاغا آخر به خونشون نرسدین آیا؟؟؟

نه هنوز...قصد رسیدن ندارن فعلا...راه طولانیه...

لیلیا شنبه 30 دی 1391 ساعت 14:10

یکی نی بگه این شاگرد تنبل جدید کلاس ما کجا هست؟!

بیا پایین از رو پشت بوم.. بسه بابا...

راستی سلام

همین دورو بر هستیم...

دسترسی به نت نداشتم و راستش هوای حوصله ابریست و برای همین هم این روزها کمتر هستیم نت و اینا

راستی سلام به روی ماهت

لیلیا شنبه 30 دی 1391 ساعت 22:45

ما عکس شوما رو وقتی که رو پشت بوم بودی گرفتیم..تو خونمونه.

عکس مارو؟

کی عکس مارو لو داد؟

اصا به کی میشه دیگه اعتماد کرد این دوروزمونه خواهر...

میام خونت...

نگین یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 03:16

الان که عکسو دوباره دیدم رفتم تو فکر این خورشیده که انگار گوشه گیر شده!

نگاش کن فاطمه!
فقط یذره ش پیداس..

چه خوب که متوجهش شدی!!

مخصوصا این عکسو گذاشتم...عکس خورشیدی که فقط یه ذرش پیداست...

وگرنه من اون روز از گردی سرخ و کاملشم عکس گرفتم...


مرسی از این همه دقتت بانو

محمدرضا دوشنبه 2 بهمن 1391 ساعت 13:18 http://mamreza.blogsky.com

سلام.عیدتون مبارک
اللهم عجل لولیک الفرج...

سلام...

عید شما هم مبارک...اتفاقا اس ام اس تبریکتون هم رسید...

اللهم عجل لولیک الفرج

فریناز دوشنبه 2 بهمن 1391 ساعت 15:29

خجالتم نمی کشه!
خب امتحانت که تموم شد بیا دیگه

امتحان داشتن بچمون نیستن

اطلاع رسانی می کنیم

خب حوصله نت ندارم
چرا به روزم میاری که حوصله ی خودمم ندارم حتا؟

تازشم امتحانامون تموم شدن دیگه...

فریناز دوشنبه 2 بهمن 1391 ساعت 17:05

خب بیا دیگه ...

اومدم...

لیلیا دوشنبه 2 بهمن 1391 ساعت 20:57 http://yeksabadsib.blogfa.com

امتحان دلیل خوبیه برای سر نزدن به دوستان ؟!





نه نیست...

ولی خوب نبودن حال جسمی و سر دردهای مکرر چی؟
دلیل خوبیه لیلیا؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.