.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب
.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب

گل ناز

هوالغریب....



گاهی چقدر زندگی می تواند زیبا شود...گاهی چقدر خوب است که حس کنی افرادی هستند که تو برایشان مهمی...سال پیش تولدم و هدیه اش را هیچگاه فراموش نمی کنم...هدیه ای که مثل امسال نمی شود عکسش را گذاشت...ژاکت زیبایم که تن پوش روزهای تنهایی و سرد همین روزهایم است که یادگار فاطمه است...


و حال امسال و امروز چند روز مانده به تولدم هدیه ای جالب و تک گرفتم...گل ناز کوچکی که قرار است با من زندگی کند...گل های نازی که دیدنشان بهاری ام می کند در این سرمای نجیب که عاشقانه دوستش دارم...


دلم نیامد اینجا ننویسم و تشکر نکنم و شما را هم شریک این زیبایی نکنم...


سیمای عزیز و نقاش برای هدیه های بی نظیرت یک دنیا ممنون...


عکس های این هدیه زییا و ناز در ادامه مطلب...






نظرات 18 + ارسال نظر
خوده خودم سه‌شنبه 5 دی 1391 ساعت 10:43

فریناز سه‌شنبه 5 دی 1391 ساعت 10:46

خوشگله

همون اولی

اسمشو گفتما

آره...

اسمش ناز داره...

قشنگه...

فریناز سه‌شنبه 5 دی 1391 ساعت 10:47

اونوخ مدادرنگی و دفترم برات آورده؟
ایول

سیما مگه اینکه تو ایشونو پیکاسو کنی با پیکاسو

خوشگلن

آره...
هم مداد رنگی هم دفتر نقاشی...
توشم عکس جغد کشیده...
دیدی؟

راستی سیما هم بهمنیه فریناز...مث شما...

فریناز سه‌شنبه 5 دی 1391 ساعت 10:55

سیما خانوم خوشبختیم

یادت نره واسه تولد منم گل بیاریا وگرنه گل فاطمه رو کِش می ریم

اصن خدا یه دختر عموی بامرامم به ما نداد یه کم فخرشو بفروشیما!
واللاااااااا

جغد اعظم

دیگه حالا خودش بیاد ببینیم میده گل یا نه...

دیگه سیما از بچگیش با مرام بود

به دختر عموش رفته...به جغد اعظم مسجد جامع

فریناز سه‌شنبه 5 دی 1391 ساعت 10:57

چند بهمنه سیما؟

سیما واسه من مدادرنگی نیار
رنگ روغن بیار گرون شده ما هم که اصفهانی اصن حال کن به فکر منافعمونیما

میگما حالا این سیما خانوم میاد جواب ما رو بده یا ضایه شدیم رفت؟

سیما 19 بهمنه...

اصا اصفهونی خالص شماییندا آباجی

میاد...میاد...
نگران نباش...

خوده خودم سه‌شنبه 5 دی 1391 ساعت 11:08


چه قشنگه:)
دستش درد نکنه

...

سرش درد نکنه

محمدرضا سه‌شنبه 5 دی 1391 ساعت 12:44 http://mamreza.blogsky.com

سلام.
میگما حالا که بلاخره مداد رنگی دار شدی یه عکس از این بنده خدا بکش دستش تو چشش نباشه .اینقد موجب انبساط خاطر دوستان نشه.
بعدشم یه عکس هم از فریناز بکش جلوی یخچال پر از خوراکی خونشون اون وقت به عنوان نقاشی دروغ بزرگ بزاریم تو کوزه لوور اینا.
فقط جون هر کی دوست داری از خودت عکس نکش که اینقدر خشنی آدم نگاهش کنه قبض روح میشه.
ولی در کل هدیه جالبی گرفتی.
منم بعضی وقتا با مداد مشکی نقاشی میکنم.فقط نمیدونم چرا هر چی میکشم به نصفه نرسیده خسته میشم میندازمش دور.
اعصاب ندارم آیا؟؟؟

سلام...

باز به خشن بودن من گیر دادی شوما؟
راس میگید ولی...حق میدم...


آره جالب بود برای منم...

آره...اعصاب نداری اصا

sima سه‌شنبه 5 دی 1391 ساعت 13:53

تولدت مبارک عزیزمممممممممممممممم
نمی تونستم تا جمعه صبر کنم!
می خواستم به جای مدادرنگی خمیر بازی بگیرم گفتم یه کم از سنمون گذشته ...
من هر وقت حالم بده نقاشی حالمو خوب می کنه تو هم از این به بعد امتحان کن بد نیست ...
انشاا... به همه آرزوهات برسی جغدک
بووووووووووووووووس

ممنون سیما جون

اتفاقا بچه که بودم یکی از سرگرمیام قاطی کردن تموم رنگاش بود و تش یه رنگ مضخرفی میشد که آدم حالش بهم میخورد...

حیف که زود گذشتن اون روزا...

توام همین طور جغد ساکن مسجد جامع سفلی...
بوس

سیما سه‌شنبه 5 دی 1391 ساعت 13:58

فریناز برات اکریلیک میارم از رنگ روغن هم گرون تر شده ...

خوش بحال فریناز...

با این که نمیدونم به درد چه کاری میخوره ولی منم میخام

سیما سه‌شنبه 5 دی 1391 ساعت 14:04

فاطمه دوستای خوبی داری خوش به حالت
خب من دیگه برم

مرسی عزیزم

بازم بیا

لیلیا سه‌شنبه 5 دی 1391 ساعت 14:18 http://yeksabadsib.blogfa.com

سلام..

چی ! تولد...هدیه...خب.. تولدت مباااااااااارک...فاطمه....وااااااااااالااااااااا

مداد رنگی...

قشنگه..هدیه ی خیلی قشنگیه..

حالا که اینجوریه..منم نقاشیم خوبه..
تازشم هر وقت ناراحت باشم دستام ناخواسته یه برگه سفید بر میدارن گُل میکشن..یه عالمه.. همه ی جای صفحه..بعد آروم میشم یکم...(این یه روش خالی شدنه ذهنه ها)

نقاشی های خط خطی و اونایی که میندازیمشون دور هم دنیایی دارن واسه خودشون...
یه دنیای قشنگ..تازشم..

اما گل نازت خعلی قشنگه...خوشبحالت

سلام...

راستشو بخوای اصلا حس خوبی نسبت به اومدن روز تولدم ندارم...مخصوصا امسال...

نقاشیو دوس دارم اما هیج وقت استعدادشو نداشتم...
هوای حوصله ما بارانی شده بانو...شرمنده که اینگونه پاسخ گوی نظراتیم ...


مرسی...دوسش دارم گلمو

فهیمه سه‌شنبه 5 دی 1391 ساعت 23:27

سلام بانو
تولدت مبارک باشه عزیزم!
انشاءا... صد ساله بشی. عمرت پربرکت باشه. زیر سایه امام زمان(عج) صالح و سالم و صبور باشی.
ببخشید کم بهت سر میزنم.
دیر وقت از کار میرسم خونه دیگه فرصت زیادی ندارم.
قربانت فهیمه

سلام....

وااای چه خوب که بعد مدت ها اومدی...

همیشه تو همه کارات موفق باشی فهمیه جان

لیلیا چهارشنبه 6 دی 1391 ساعت 21:13

بانو..!؟ با منی آیا؟!
روز تولدت..اوهوم..

هوای حوصله ات بارانی شده..وای گریه نکنیا که من به فرینازم گفتم..کافیه یکی اشک بریزه منم کنارش زار بزنم..!
هوای حوصله ی من که...سه نقطه شده...دیگه اسمی براش پیدا نمیکنم

دلتنگی عجیب...
دلتنگی راه گلومو بسته...

انگار تو این دور زمونه دلتنگی بیماری مسری شده واسه خودش..
اما فاطمه..خدا هست هنوز..بخند...
وااااااااااااااالاااااااااا

خو بانو چیه مگه؟؟
بانویی دیگه

هوای حوصلم بدجور بارونیه لیلیا...

اگه نبود که مرده بودم لیلیا...
واااااااالاااااااااااا

محمدرضا پنج‌شنبه 7 دی 1391 ساعت 11:21

سلام.
تولدت مبارک...
امیدوارم سال به سال موفق تر و خوشحال تر از قبل باشی درپناه حضرت حق ...
منم بلدم مهربون باشم حتا

سلام....

ممنون...

شوما مهربونی بلدی اصا؟
بهت نمیادا

لیلیا پنج‌شنبه 7 دی 1391 ساعت 23:01

فردا که تولدته ...با یه عالمه انرژی و شادی و خنده بیا...
فاطمه.....

بیا شمعا رو فوت کن...تا صد سال زنده باشی..آرزوهای خوبتم بیار..

حس خاصی نسبت به فردا ندارم...
دوست ندارم راجبش حرفی بزنم...


آرزوهامو تو دفترم می نویسم

نازنین پنج‌شنبه 7 دی 1391 ساعت 23:37

تولدت مبارک همزاد زمستونیم




خوبی فاطمه؟!
برات سالی پر از آرامشُ خوشبختیُ سلامتی آرزو میکنم
سرشار از اتفاقات خوب



ممنون نازنین جان...

خیلی ممنون...

زیاد خوب نیستم...یعنی ...

ممنونم...همین طور برای تو

فریناز جمعه 8 دی 1391 ساعت 01:28

اولین نفر خودمم!

تولدت مبارک عزیزه دلم


پست تولد بذار دیگه

ممنونم ازت عزیزه دلم

بالاخره سبک شدم گذاشتم

فریناز جمعه 8 دی 1391 ساعت 01:31

تو نمی دونی چرا من بیدارم؟

نه واااااااااااالااااااااااااااااا

منفی همون وااااالااااا خودمونه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.