.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب
.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب

رمضان

هوالغریب....

گاهی نوشتن چقدر سخت می شود...مخصوصا اگر شرمسار باشی...آن هم در برابر محبوب آسمانی ات که نبودی آن طور که باید...

اما محبوب آسمانی مهربان تر از این حرف هاست...اما فهمیدن مهربانی اش اندکی صبر می خواهد...


در ظاهر مهمانی ای می گیرد که سراسرش گرسنگیست و تشنگی...اما فهمیدن زیبایی هایش آن قدر هم سخت نیست....

احساس کسی را دارم که سراسر وجودش را حرف گرفته...اما آن قدر پر شده و حرف نزده که دیگر نمی تواند حرف بزند...


اما خدایا تو خود شاهدی که با لب های خشک شده ام که می لرزند و اشک هایم تازه اشان می کند در اتاقم بلند گفتم که خدایا شکر...


سخت است بخاطر مصیبت ها شکر گذار بودن اما من امروز تو را بخاطر تمام دردهایم شکر کردم...شکر کردم که اوضاع می توانست بدتر ازین ها باشد ولی نیست...شکر گزاری دردناکی بود ولی عجیب هم سبکم کرد هم آرام...


الان در لحظه می نویسم و هر جه می آید را می نویسم اینجا...


بهتر است تمامش کنم...چون نمی دانم چه ها که ممکن است بر زبان نیاورم...

بهتر است اندکی صبر کنم نا تمرکزم را جمع کنم...

راستی محبوب آسمانی ام به حق همین مهمانی ات هوای من و فاطمه را داشته باش...بگذار که تنها در وجود بی کران تو غرق شویم....

تنها همین...


خوش آمدی ماه مهمانی محبوب آسمانی امان...

نظرات 1 + ارسال نظر
خوده خودم جمعه 30 تیر 1391 ساعت 23:12


دوست دارم
التماس دعا...

ای جان
منم دوست دارم فاطمم...

محتاجم به دعاهای خوبت نفسم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.