.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب
.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب

عادت

هوالغریب...


همین خوبه که عطر تو هنوز می پیچه تو دنیام....


واای که چه به سره من می آورد این جمله ها و کلمات....ظاهرشان ساده است اما درونی دارند که گاهی به نابودی ات می کشانند...


می بینی فضای اتاق سوت و کورم را باز عطر تو پر کرده است...عطر همان لباسی که به نشان یادگاری به من دادی...وااای که این عطر نمی دانی امروز در مترو چه با من کرد...امروز که از باز هم در شلوغی مترو نشسته بودم روی زمین...ناگهان بویی عجیب مرا به زانو در آورد...عطر همان عطر تو بود ولی اثری از تو نبود...می دانم که تو هیچ گاه عطر نمیزنی ولی بویت عجیب شبیه این عطر بود...واای که بلند ته دلم گفتم که این همه بو...چرا این بو؟؟


اما به روی خودم نیاوردم و آرام نشستم و کوله ام را در مقابلم گذاشتم و آرام غرق آسمان بیرون شیشه ها شدم....


می بینی مثل یک رویاست....رویای بودن تو...بودن تو که برایم عادت شده در تمام لحظه هایم باشی و بشوی تمام وجود خسته ی دخترکی که از دنیا سهمش شده یک دل...یک دل که تمام حرف هایش را می زند...آن هم برای تو...دخترکی که در تمام لحظه هایش یک ریز دارد فایل های ورد لپ تاپش را بیشتر می کند و بعد از مدتی سهم همه ی احساس هایش را یک شیفت دیلیت می کند و می سپاردشان به ناکجایی که نمی داند کجاست...


کمی نزدیک بیا...می خواهم آرام در گوشت بگویم...به من نخند...قول بده...


قول بده که نخندی وقتی خواندی که دخترک در نیمه شب رفته است سراغ ژاکتی که تارو پودش را محبت بافته و یادش بیفتد در این تنهایی اش تنها نیست....گرم است هوا ولی درون سردش را گرم کند با ژاکتی که تارو پودش عشق است...


می بینی دخترک چقدر ساده آرام میشود؟

می بینی که دخترک را چگونه میتوانی نرم کنی؟


آن هم دخترکی که هیچ گاه روی خوش به هر کسی نشان نمی دهد در مقابل محبت...


به قول آن مزاحم که برایت گفته بودم که در آخر به من گفت:دختر به سرسختیه تو ندیده بودم...


می بینی که این همه سرسختی را که مثل یک کوه است را تنها یک نگاه تو نرم می کند...


راستی من به این احساس رویایی ام همیشه عشق می ورزم...


حتی با وجود تمام تنهایی هایمان...


زیرا ایمان دارم که خدایمان هیچ گاه پشتمان را خالی نخواهد کرد....


من ایستاده ام خدای مهربانم...




نظرات 2 + ارسال نظر
خوده خودم پنج‌شنبه 15 تیر 1391 ساعت 02:21


شبمون قشنگ....

خوب بخابیم:*

خوده خودم پنج‌شنبه 15 تیر 1391 ساعت 11:44


بوووووس

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.