.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب
.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب

همیشه خیلی زود دیر می شود ...

 

سلام... 

  

همیشه ...   

نمی دانم چرا همیشه خیلی زود دیر می شود ... 

و من چرا همیشه لحظه هایم برای گفتن تمام حرفهایم و این همه حقیقت تلخ می میرند... 

  

بی تکلف بگویم باز هم حس و حال شاعری سراغم آمده.... اگر چه خسته ام...   

آنقدر خسته که نمی دانم قافیه هایم در کجای این همه حرف و حس جا دارند....   

پس بگذار باز هم بی تکلف بگویمت... باز هم بی تکلف صدایت بزنم از پس این همه صدا ...

نامت را زمزمه می کنم...صدایت می زنم...جوابم می دهی؟   

نامت سرشار از حس هایی که از آنها گفتن برایم سخت است... و هر واژه ای که مرا به یادت بیندازد سرشار است از این حس...   

کاش پیش از این می دانستم که اولین بار که نگاهم کنی و اولین نسیمی که از سر لطفت بر وجودم نازل کنی... تبدیل به طوفانی می شود که حال تمام واژه های ذهنم و بهتر بگویمت تمام زندگی ام را به بازی گرفته است...   

آن روز را یادت هست؟ 

 

می دانم خود خواستم که این گونه باشم...می دانم که رسم این راه همین است...  

از نزدیک ترین واژه هایی که به ذهنم می رسد با تو سخن می گویم...   

اما به خودت قسم که همان نسیم لطفت بود که حالم را این گونه ساخت... 

و این گونه شد حال من...  

همان نسیم لطفت بود که ابتدا مستم کرد و بعد به بازیم گرفت... 

  

به بازیم گرفت تا بیشتر درکت کنم... و عطش مرا بیشتر کرد...   

و این همه عطش من گواه آتش توست...

 

آتشی که می سوزاند تمام جسم خسته ام را ولی باز هم می گویمت آتش تو تنها عطش مرا بیشتر می کند...    

قول می دهم آنقدر بسوزم در آتشت که غرق وجودت شوم ... آنقدر می سوزم که به قول تمام شاعر های واقعی دنیا به وصالت برسم ...   

 نمی دانم تا چه حد می توانم پای بند حرفهایم بمانم ... اما آرزو می کنم که بتوانم پای بند تمام حرفهایم بمانم ...   

 

می دانم فاصله ی من و تو اندازه دریافتن واقعی همان عبارت لا اله الا الله است ... 

   

می دانم که اگر طاقتم دهی و اگر این همه عطش کم نشود ... به صاحب خانه که خودت هستی می رسم...  

 

                                       ولی من مانده ام و این همه راه نرفته ...

 

 

 

 

 

  

پ.ن 1: محرم هم رسید... کاش این ماه فقط برامون معنی اشک و گریه نداشته باشه... کاش بیشتر درکش کنیم...   

 

پ.ن 2: سبز باشید ...

 

 

نظرات 69 + ارسال نظر
رعنا شنبه 21 آذر 1388 ساعت 00:24 http://www.rana1359.blogfa.com

ای همه مردم ! در این جهان به چه کارید ؟
عمر گرانمایه را چگونه گزارید ؟
هر چه به عالم بود اگر به کف آرید ؟
هیچ ندارید اگر که : عشق ندارید.
وای شما دل به عشق اگر نسپارید!
گر به ثریا رسید ، هیچ نیرزید
عشق بورزید
دوست بدارید.
عشق بورزید
دوست بدارید.
فریدون مشیری
منتظرتم.

پیام شنبه 21 آذر 1388 ساعت 08:26 http://www.payam-e-mehr.blogfa.com

و خدایی که در این نزدیکی است

سلام عزیز
کاش باورش کنیم
خیلی زیبا نوشتی عزیز
ممنونم خبرم کردی بازم بیا پیشم
یا حسین

غزل شنبه 21 آذر 1388 ساعت 12:00

تو را ببینم و خواهم که خاک پای تو باشم
مرا ببینی و بگذری چون باد که ندیدم

خزان بنشست و گل با بادها رفت
بهار از خاطر شمشادها رفت
تو گویی گل نه رویید و نه پژمرد
چه آسان می توان از یادها رفت...

شکو شنبه 21 آذر 1388 ساعت 12:43 http://www.sabok-ball.blogfa.com

سلام عزیزم شمارو ستاره شها بهم معرفی کرد
چون منم خیلی تو خلوتام با خدا حرف میزنم
واقعا بهم جوابم میده البته غیر مستقیم
مناجاتات ارامش بخشه

علی-ش شنبه 21 آذر 1388 ساعت 12:58 http://lovewall.blogfa.com

سلام فاطمه جان
ممنون که خبر کردی
زیبا بود مثل همیشه
همه کسانی که دوست داریم تکرار نامشان زیباست
موفق باشی

هیچ شنبه 21 آذر 1388 ساعت 15:05

خداوندا! مى‏خواهم به تو نزدیک شوم، فرمود: قرب من از آن کسى است که شب قدر بیدار شود، گفت: خداوندا! رحمتت را مى‏خواهم، فرمود: رحمتم از آن کسى است که در شب قدر به مسکینان رحمت کند: گفت: خداوندا! جواز گذشتن از صراط را از تو مى‏خواهم فرمود: آن، از آن کسى است که در شب قدر صدقه‏اى بدهد. گفت‏خداوندا! از درختان بهشت و از میوه‏هایش مى‏خواهم، فرمود: آنها از آن کسى است که در شب قدر تسبیحش را انجام دهد گفت: خداوندا! رهایى از جهنم را مى‏خواهم، فرمود: آن، از آن کسى است که در شب قدر استغفار کند: گفت‏خداوندا خشنودى تو را مى‏خواهم، فرمود: خشنودى من از آن کسى است که در شب قدر دو رکعت نماز بگذارد

هیچ شنبه 21 آذر 1388 ساعت 15:12

خداوندا! مى‏خواهم به تو نزدیک شوم، فرمود: قرب من از آن کسى است که شب قدر بیدار شود، گفت: خداوندا! رحمتت را مى‏خواهم، فرمود: رحمتم از آن کسى است که در شب قدر به مسکینان رحمت کند: گفت: خداوندا! جواز گذشتن از صراط را از تو مى‏خواهم فرمود: آن، از آن کسى است که در شب قدر صدقه‏اى بدهد. گفت‏خداوندا! از درختان بهشت و از میوه‏هایش مى‏خواهم، فرمود: آنها از آن کسى است که در شب قدر تسبیحش را انجام دهد گفت: خداوندا! رهایى از جهنم را مى‏خواهم، فرمود: آن، از آن کسى است که در شب قدر استغفار کند: گفت‏خداوندا خشنودى تو را مى‏خواهم، فرمود: خشنودى من از آن کسى است که در شب قدر دو رکعت نماز بگذارد

سلام فاطمه خانوم

مثل همیشه مطلبتون زیبا بود

راجبه سوالی هم که کرده بودین باید عرض کنم که بله من دوست شاهرخم

آرزو شنبه 21 آذر 1388 ساعت 17:12 http://www.honney68.blogfa.com

گاهی اوقات زود دیر میشه....جمله کلیدی و قشنگیه...اگه ماه محرم بیاد و کاملا نفهمینمش اینم مثل خیلی از فرصت های دیگه زندگیمون،زود دیر میشه.
مثل همیشه پرشور با صداقت مارو تو دردودلت با خدا سهیم کردی.

شاهرخ شنبه 21 آذر 1388 ساعت 17:45

سلام...فاطمه

خسته نباشی

مطمئن باش و برو

ضربه‌ات کاری بود

دل من سخت شکست

و چه زشت

به من و سادگی‌ام خندیدی

به من و عشقی پاک

که پر از یاد تو بود

و خیالم می‌گفت تا ابد مال تو بود

تو برو، برو تا راحتتر

تکه‌های دل خود را آرام سر هم بند زنم

منتظر شنبه 21 آذر 1388 ساعت 19:48 http://www.shia-shia.blogfa.com

سلام
خوبی؟
به منم یه سری میزنی

تنها شنبه 21 آذر 1388 ساعت 20:37 http://sedaghataramesh.blogfa.com

lovel…*
…..*..lovelovelo…*
…*..lovelovelove….*
..*.lovelovelovelove…*…............*….*….*
.*..lovelovelovelovelo…*………*..lovel….*
*..lovelovelovelovelove…*….*…lovelovelo.*
*.. lovelovelovelovelove…*….*…lovelovelo.*
.*..lovelovelovelovelove…*..*…lovelovelo…*
..*…lovelovelovelovelove..*…lovelovelo…*
…*….lovelovelolovelovelovelovelovelo…*
…..*….lovelovelovelovelovelovelov…*
……..*….lovelovelovelovelovelo…*
………..*….lovelovelovelove…*
……………*…lovelovelo….*
………………*..lovelo…*
…………………*…..*
………………….*..* .........................
……..*..lovel…*
…..*..lovelovelo…*
…*..lovelovelove….*
..*.lovelovelovelove…*…............*….*….*
.*..lovelovelovelovelo…*………*..lovel….*
*..lovelovelovelovelove…*….*…lovelovelo.*
*.. lovelovelovelovelove…*….*…lovelovelo.*
.*..lovelovelovelovelove…*..*…lovelovelo…*
..*…lovelovelovelovelove..*…lovelovelo…*
…*….lovelovelolovelovelovelovelovelo…*
…..*….lovelovelovelovelovelovelov…*
……..*….lovelovelovelovelovelo…*
………..*….lovelovelovelove…*
……………*…lovelovelo….*
………………*..lovelo…*
…………………*…..*
………………….*..* .........................

پیام شنبه 21 آذر 1388 ساعت 21:51 http://www.payam-e-mehr.blogfa.com

و خدایی که در این نزدیکی است

سلام عزیز
بروزم
بیا و به نیم نگاهی این دل خسته ما رو شاد کن
منتظرم
یا علی

رضا یکشنبه 22 آذر 1388 ساعت 02:23 http://nightway.iranblog.com

سلام ...
بهتون تبریک میگم ...
قلم پر احساسی دارید ....
***ولی من مانده ام و این همه راه نرفته ...*
راستی منم ب روزم ...
فعلا

رعنا یکشنبه 22 آذر 1388 ساعت 10:02 http://www.rana1359.blogfa.com



خداوندا اگر روزی بشر گردی

ز حال ما خبر گردی

پشیمان می شوی از قصه خلقت

از این بودن از این بدعت

خداوندا نمی دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است

چه زجری می کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است.



(( دکتر علی شریعتی))

غزل یکشنبه 22 آذر 1388 ساعت 10:41

آری چه آسان می شود از یاد ها رفت

میشه تنهایی غذا خورد

میشه تنهایی خرید کرد

میشه تنهایی مسافرت رفت

میشه تنهایی خندید

میشه تنهایی گریه کرد

میشه تنهایی .........

ولی نمیشه تنهایی تنهایی رو تحمل کرد
...
میشه؟؟؟؟؟

یکی از بنده هاش یکشنبه 22 آذر 1388 ساعت 11:57

سلام عزیزم
خوبی؟
خیلی قشنگ نوشتی
خیلی
مثل همیشه
دعام کن
تو محرم دعام کن
یادت نره ها
دوستت دارم
فعلن

رعنا یکشنبه 22 آذر 1388 ساعت 15:41 http://www.rana1359.blogfa.com

چون میسر نیست من را کام او

عشق بازی میکنم با نام او

شاهرخ یکشنبه 22 آذر 1388 ساعت 20:39

اگر کسی را دوست داری، به او بگو. زیرا قلبها معمولاً با کلماتی که ناگفته می‌مانند، می‌شکنند

اپـــــــــــــم [گریه]

مزاحم کوچولو دوشنبه 23 آذر 1388 ساعت 02:00 http://mozahemkocholo.blogfa.com

سلام،

دوست عزیز میخوای بدونی چرا اسمم شد "مزاحم کوچولو"
آپ این دفعه مربوط به همین موضوعه
منتظر حضور سبزت هستم
دوست دارم خیلی زیاد خدا کنه نری ز یاد

بای

غزل دوشنبه 23 آذر 1388 ساعت 10:58

دوست دارم. دوست دارم. دورست دارم . دروست دارم . دروست دارم
مهرت جاوید زیبای بهاری

[ بدون نام ] دوشنبه 23 آذر 1388 ساعت 13:30

سلام عزیزجونم. اره جمعه خوب بود. ولی به محض اینکه رسیدم خونه با همه دعوام شد. از عید تا حالا اینقدر حالم بد نشده بود. زده بودم به سیم اخر ۸ تا قرص باهم دادم بالا جات خالی تا روز بد خواب بودم. امروزم حالم بد جوری گرفته است با اینکه علی و حمید و محمد رضا پیشم هستن. الانم دورم رو گرفتنو می زنن و می رقصم. خوبه اینا هستن. اینا عشق منن.
تو عشقمی. بات ارامش دارم.
چاکریم فاطمه خانم.

حمید رضا دوشنبه 23 آذر 1388 ساعت 13:31

حمیدرضا میگه برات ادمک های سبز و قرمز بذارم.

احسان دوشنبه 23 آذر 1388 ساعت 14:19


من مانده ام و این همه راه نرفته ...

یادداشتت خیلی زیبا بود . . .

ممنونم که میای و نفس های مسیحاییت تو وبلاگم جاری می شه

این نفس ها برام یه ثروت بزرگه

خوشحالم که هستی با همه ی ارزشمندیهات

سبز باشی و موفق و خوشبخت

تا همیشه . . .



هیچ دوشنبه 23 آذر 1388 ساعت 18:12

آن لحظه ها که مات در انزوای خویش یا در میان جمع خاموش می نشینم موسیقی نگاه تو را گوش می کنم گاهی میان مردم در ازدحام شهر غیر از تو هر چه هست فراموش می کنم.

غزل دوشنبه 23 آذر 1388 ساعت 23:06

سلام زیبایی بهاری
الان نظرم رو دیدم چقدر غلط داشتم . آخه تو سایت بودم این تاجیک بی ادب آنقدر سربسرم گذاشت نفهمیدم چی نوشتم.
ببخش. دوست دارم. خیلی زیاد.
شبت خوش زیبا

رعنا دوشنبه 23 آذر 1388 ساعت 23:13 http://www.rana1359.blogfa.com



یک کاغذ سفید را ،

هر چقدر هم که سفید و تمیز باشد

کسی قاب نمی گیرد ،

برای ماندگاری باید ؛

حرفی برای گفتن داشت.

*نایک*

[ بدون نام ] سه‌شنبه 24 آذر 1388 ساعت 12:45


به روزیم!

سلاله سه‌شنبه 24 آذر 1388 ساعت 20:39 http://progeny-sky.blogfa.com

کاش این ماه فقط برامون معنی اشک و گریه نداشته باشه... کاش بیشتر درکش کنیم...این حرفت خیلی قشنگ بود
چقدر بدم میاد از گریه های ساختگی
از هاهای دروغکی
خیلی زیبا و پاک می نویسی فاطمه جون

پوریا چهارشنبه 25 آذر 1388 ساعت 03:10 http://www.gonahasli.blogfa.com

سلام. اره به نظر منم باید توی این ماه عزیز باید بیشتر معرفتمون رو زیاد کنیم تا به کارای دیگه بپردازیم.
این از همه مهمتره.

سها چهارشنبه 25 آذر 1388 ساعت 14:06

سلام من کجا بیم تو نیستی.
بگو دیروز اومدم خونه چکار کردم. برای راحتی ذهنم از اون همه قانونی که من توش می ریزم. نشستم کتاب رو تا اخرش خوندم.

خدایی ما هم با حالیما...
منم دیروز کتاب خوندم...انگار نه انگار که امنحانا نزدیکه...
زوتر کتاب قانون تجارتو باید بگیرم واست تا دوباره درگیر این تبصره ها و قانون ها بشی...
دیروز مثلا رفتیم کتاب قانون بخریم اما نمی دونم چرا قانون تجارت تبدیل شد به کافه نادری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یکی از بند ه هاش چهارشنبه 25 آذر 1388 ساعت 16:37

سلام عزیزم
خوبی؟
ببخش دیر میکنم گل من
به یادت هستما
خوبی گل من؟

یکی از بنده هاش چهارشنبه 25 آذر 1388 ساعت 17:46


راستی
چرا ناراحتی گل من؟
نبینم ناراحت باشی
یه مدتی نیستم گل من
حلالم کن
برمیگردم
حتمن
دلم برات تنگ میشه

خوده خودم چهارشنبه 25 آذر 1388 ساعت 18:09 http://www.khodamokhodam.blogsky.com

اااا
هی میگم این پستت چقد آشناس...!
نگو یه بار سیوش کردم خوندمش!
فک کردم نظرم دادم!!!
خیلی با احساس مینویسی
نوشته هات یه حسه پاک و قشنگی دارن...

شاهرخ چهارشنبه 25 آذر 1388 ساعت 19:47

سلام....[گل]

جواب نگاهم رو بده ، فاصله سزای ما نیست
بدون واسه همیشه ، جدایی حق ما نیست
بودن با تو آرزومه ، حتی واسه یه لحظه
تو خود دلیل بودنم ، بی تو شب سحر نمیشه
با تو میمونم ، واسه همیشه
میمیرم بی تو ...

[گل][قلب][بوسه] آپـــــــــــــم [بوسه][قلب][گل]
[گل][قلب][بوسه] آپـــــــــــــم [بوسه][قلب][گل]
[گل][قلب][بوسه] آپـــــــــــــم [بوسه][قلب][گل]

منتظر پنج‌شنبه 26 آذر 1388 ساعت 12:53 http://www.shia-shia.blogfa.com

سلام
خوبی؟
صفحه سوم داستانم آماده شد
بیا
راستی آپتم زیباست[گل]
کاش کاش و ای کاش

رضا پنج‌شنبه 26 آذر 1388 ساعت 21:47 http://nightway.iranblog.com

سلام ...
آپم ...
سر بزنی خوشحال میشم
فعلا

[ بدون نام ] جمعه 27 آذر 1388 ساعت 00:34


فاطمه تو این دل شب یک عالمه برات درد و دل نوشتم. یه عالمه بغض نترکیده. فقط تونستم برای تو بنویسم. اما نتونستم بگم. اخه بهت قول دادم قوی باشم...
این نقطه ها یعنی همون حرفهایی که نیم ساعت نشستم نوشتم ولی نتونستم بفرستم. و هزار تا حرف دیگه که می خوام اما دیگه نمی خوام که بگم.
فقط میگم جون ... دعام کن. اشک بریزو ازش بخواه. بخواه که همه چیزو درست کنه. میگم اشک بریز چون اگه ...
چون دلت پاکه دعام کن.

کاش میگفتی...هر چند من تمام حرفای نگفته ی تو رو می دونم...
مگه میشه دعات نکنم...اما...
باشه...حرفام واسه خودت...این حرفا رو فقط به خودت می گم...

پوریا جمعه 27 آذر 1388 ساعت 03:31 http://www.gonahasli.blogfa.com

سلام فاطمه جون.
من با یه داستان جالب اپم.
منتظرتم. حتما بیای ها
راستی باید اپ کنی ها. اپ کردی خبرم کن.
فعلا بای تا بعد

علی-ش جمعه 27 آذر 1388 ساعت 11:58 http://lovewall.blogfa.com

سلام
بدو بیا که علی-ش با خاطره های خوب آپ کرده
منتظرم هاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها

علی-ش جمعه 27 آذر 1388 ساعت 12:47 http://lovewall.blogfa.com

سلام
سلام
بدو بیا بدو بیا که علی-ش با خاطرات خوش آپ کرده
منتظرم هاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]

علی۱ جمعه 27 آذر 1388 ساعت 16:08

از بس به من لطف دارید و به کلبه ی درویشی من سر می زنید شرمنده میشم...منم که سرم شلوغ خیلی کم میام...شرمنده ام.

فقط می خوام بگم مثل همیشه زیبا و پر از حسرت بود ....

یا علی...

درود بر فاطمه عزیز

با نگاشته ناگاه فریاد بر کشیدن به روز هستم

تشریف بیاورید شیخ را خرسند گردانید

شاهرخ جمعه 27 آذر 1388 ساعت 17:07

حتی نپرسید چرا نا راحتی؟
چرا پرسید، اما به دروغم قانع شد
سراغم نیامد، از دور شب به خیر گفت و رفت
جوابی ندادم
منتظر جواب هم نشد
شایدهیچ وقت گم کرده ای نداشته است، یا اگر داشته از جنس دیگری بوده
خودش هم از جنس دیگریست، آسمانیست شاید
من ولی زمینیم، از جنس خاک
سالها به انتظارش نشستم تا باز گردد، او بازگشت اما انتظار من پایان نیافت، هنوز هم منتظرم ...
سالها کوشیدم لحظه های خالی از اورا دوباره با او پر کنم، او اما مشغله های دیگری داشت
حالا من هم به دنبال مشغله ای می گردم
حتی اگر مشغله ام باز خود او باشد

[ بدون نام ] شنبه 28 آذر 1388 ساعت 11:28 http://only--me.blogfa.com/

هر دم به گوشم می‌رسد ، آوای زنگ قافله . . . این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله



یک زن میان محملی،اندر غم و تاب و تب است . . . این زن صدایش آشناست،ای وای من این زینب است

خوده خودم شنبه 28 آذر 1388 ساعت 14:24

الان که آپم هیچی
یه باره دیگه ام آپیده بودم نیومدی...!!! (البته آدمکرو اصا جدی نگیر!)

درود بر فاطمه عزیز

برای عرض تشکر خدمت رسیدیم

سپاس از شما

برایتان دعا می کنم خداوند از شما بگیرد هر انچه را که خداوند را از شما می گیرد

بدرود

پوریا یکشنبه 29 آذر 1388 ساعت 00:46 http://www.gonahasli.blogfa.com

سلام. مرسی از لطفت.
خیلی لطف داری.
ممنون که اومدی

بهداد یکشنبه 29 آذر 1388 ساعت 14:17 http://behdad1384.blogfa.com

سلام وبتون قابل توجه است میشه با همراهی نوشته های یه شعر با دلنوشته ها همراه بود لذت برد .منتظر نگاه و نقد و نظر شما و لینک کردن شما هستم من یه وب ادبی و حقوق یام خوشحال می شوم همراهی ام نمایید .با تشکر فروان بهداد

وقتی دلم هوای کسی می کند بیا


اینجا همان محل قرار همیشگی است


وبلاگیان به عشق مجازی چه دل خوشند؟!


گفتم به دل هوای تو هم ابریه برو.........


اما چراغ چشم تو سبز است و -----------عاطفه --------------


جاری است در کلام و دل واژه های تو


لختی فقط بخند


که لبخند ماندنی است .................

رعنا یکشنبه 29 آذر 1388 ساعت 19:51 http://www.rana1359.blogfa.com

عالی بود.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.