.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب
.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب

همسایه ی آسمون...

 

 

همسایه ی آسمون سلام....  

  

قدم زدن تو یه کوچه باریک که پر شده از برگ های پاییزی...شنیدن صدای برگ ها زیر پا که انگاری با خرد شدنشون دارن وجودشونو یاد آوری می کنن....

ورق زدن یه دفتر قدیمی تو این هوا ....  دفتری که با ورق زدن هر صفحه اش این بار گذشته خود نمایی می کنه....   

دفتری که با دیدن هر کدوم از نوشته هاش گذشته طوری خودنمایی می کرد که انگار الان داره اتفاق می افته...   

نگاه کردن به آسمون ابری...آسمون هم انگاری دلش گرفته... اما خوش به حالش که می تونه کاری واسه رفع دل تنگیش انجام بده...اما من چی؟ سنگر من کجاست؟     

این بعض نشکسته که داره خفم می کنه سهم کیه؟     

دوباره قدم می زنم...خودمو غرق افکارم می کنم و گاهی به دفترم نگاه می کنم...    

گاهی بعضی جمله هارو با  خودم تکرار می کنم... با دیدن دفترم نه تنها گریه نمی کردم...بلکه فقط دوست داشتم نگاه کنم...انگاری چشمام هم حوصله نداشتن...    

   ولی آسمون می بارید...مثه همیشه قشنگ...می بارید و به من خیلی چیزا رو یاد آوری می کرد...     

این که یادم بیفته بارون یعنی چی؟  

 یادم بیفته نشونه ی بارون چیه؟    

خدایا تو این دفتر قدیمی تو تمام لحظه هاش هستی...   

ولی الانم دفترام پر از تو ست؟     

دوباره به دفترم نگاه می کنم...دفتری که حالا از بارون هم یادگاری داره...چی بهتر از این....

با این یادگاری ارزش این دفتر برام بیشتر از قبل شد....   

خدایا تو هم دفتر عمر من ورق می زنی؟ می دونم توش هیچی ندارم....چون کاری نکردم...

کاش روزی که دفتر عمر منو ورق می زنی...توش یه چیزی پیدا بشه که بتونی  

بهم افتخار کنی...کاش نشونی از خودم بزارم....کاش واسه همیشه بی نشون نشم...  

 

آخرین صفحه دفترو دیدم...به خودم اومدم دیدم تمام صورتم خیس شده...اما این دیگه بارون چشمام بود  ... 

 

بالاخره این بغض نشکسته هم شکست....    

  

                                     این بغض نشکسته هم سهم خود خدا شد.....    

   

 

 

  

پ.ن1:بابت تاخیر این چند روزه شرمنده...راستش مشهد بودم...قبل از رفتن هم فرصت نشد بیام...  

پ.ن2: حسن باران این است که زمینی ست، ولی آسمانی شده است و به امداد زمین می آید. حسن باران این است که مرا میبرد از خویش به عشق و مرا بر میگرداند از عشق به خویش شعر میخواند در گوش من آرام آرام. هیچ میدانی این قطره که بر گونه ی زیبای تو ریخت از کجا آمده بود؟ از کدام اقیانوس؟ از کجای عالم؟ و چه راهی پیموده ست در هوا ابر؟ هیچ میدانی این قطره که بر گوشه ی لبخند تو ریخت آه و اندوه کدامین ماهی ست که به تور صیاد افتادست؟ اشک لبخند کدامین ماهیست این قطره؟ 

 

پ.ن3: سبزباشید...     

 

 

 

نظرات 48 + ارسال نظر
حاء.الف سه‌شنبه 12 آبان 1388 ساعت 09:15 http://cafenajva.blogfa.com/

بعد از ماه ها دوباره اومدم به وبلاگت.
سلام
که صمیمانه ترین نام خداست
قبول باشه
زیارتتون.

غزل سه‌شنبه 12 آبان 1388 ساعت 11:50

سلام باران بهاری
باران زیبا و فروتن آیا می توان چیز دیگری گفت؟ چه دلنشین است قدم زدن زیر سخاوتش و آغوش سردش جایگاهی است برای به یاد آوردن دلبستگی ها و دل های ابری.
وجودت همتای سخاوت باران اما گرم

سلام...
ممنونم از حضورت غزلم...
اما من هیچ وقت بارونی نبودم و نیستم...
بارون کجا و من کجا؟؟؟؟؟؟؟
اما خوشحالم که تو این روزای سخت بازم یادی ازم می کنی...
کرج چه خبر؟ درسا خوب پیش می ره؟

شیدا سه‌شنبه 12 آبان 1388 ساعت 12:57 http://golbarg5334.blogfa.com/

آدمـها همـه می پـندارند که زنـده اند،برای آنها تنــها
نشـانه ی حیـات،بخار گـرم نفــس هایشـان است!
کسی از کسـی نمی پرسد:آهــای فلانی!از خانه ی
دلـت چه خبر؟!گـرم است؟چراغـش نـوری دارد هنـوز...


سلام وب خوبی داری خوشحال میشم بیای

بای تا های

محمد حسین سه‌شنبه 12 آبان 1388 ساعت 16:36 http://mha7274.blogfa.com

سلام زیارتت قبول ما رو دعا کردی
مثل همیشه متنت بسیار زیبا بود
موفق و پیروز باشید
شما هم سبز باشید

شاهرخ سه‌شنبه 12 آبان 1388 ساعت 17:43

سلام...فاطمه

ممنونم که تنهام نمیزاری

زخم برای چکاندن
از روزها اجازه نمی گیرد نه برای درمان شدن
تراز نمی شود به تقویم طول سال زخم
ژرفای آن است که مدرج می کنند گره به گره
زمان را
هر زخم
هر لحظه زادروز خود را سور می دهد به درد و ناسور
و
هر لحظه هر کجای فاصله
آغاز قرن دیگیر است
تاریخ پتیاره اش را
نه برگ اول تقویم
نه برگ اول بعد از آن ابتدای واقعه نیستند
سال از میانه آغاز می شود
تا
در چرخش گیج اش
به ابتدا برگردد
به درد
و برگ آخر اگر کبیسه ی سال زخم باشد
برگ نخست نحوست محض است
زخم برای چکاندن از خون
و درد برای جاودانه شدن از تقویم اجازه نمی گیرد

رضا سه‌شنبه 12 آبان 1388 ساعت 20:17 http://nightway.iranblog.com

خیلی لطف دارید .. پستتون زیبا بود .. از اینکه تو تمام حس و حالتون ، تمام خط نوشته هاتون همراه خدایید ، و خدا رو میبینید و واسه اون یادگاری میزارید ..واقعا قشنگه
مشهد خاطرات زیادی رو واسم زنده میکنه ......
*اما !!! هرگز کوری را به خاطر آرامش تحمل مکن*
ممنون از حضورتان
موفق باشید و بدرود

پوریا چهارشنبه 13 آبان 1388 ساعت 02:27 http://www.gonahasli.blogfa.com

سلام فاطمه جون. ممنون از لطفت که خبرم کردی.
خوندم پستت رو.
نذار که سفره دلت پیش غریبه وا بشه.
این بغض نشکسته باید سهم خود خدا بشه.
باید بگم که توی این دوره و زمونه همه این بغض رو تو این روزا دارن.
یه بزرگی میگه: کسی که می خنده و همه رو می خندونه توی دلش از هممه بیشتر غصه داره. می خوام بخندونمت. یه خاطره دیگه نوشتم.
دوست داشتی بیا بخون. منتظرتم.
راستی سعی کن این بغض رو نگه نداری. همیشه توی خلوتت این بغض رو بشکن و با خدا صحبت کن تا اروم بشی.

رضا چهارشنبه 13 آبان 1388 ساعت 11:23 http://simorgh-bird.blogfa.com

سلام مرسی ممنون که اومدی

بای تا های

اسماعیل خانی چهارشنبه 13 آبان 1388 ساعت 16:55 http://honarkade88.mihanblog.com/

سلام خوندمت مرسی از دعوتت ...

بنده حقیر پروردگار اسماعیل خانی
در اوج سادگی ، آفرین ... خیلی زیبا کار کردی عزیز
http://honarkade88.mihanblog.com

سلام....
اولین بار آدرستونو می بینم...تا حالا نیومدم وبتون...ولی حتما میام...
سبز باشید....

علی-ش چهارشنبه 13 آبان 1388 ساعت 17:35 http://lovewall.blogfa.com

سلام فاطمه جان.
بیا که این بار مستیم را بهانه کردم.
آپم

احسان چهارشنبه 13 آبان 1388 ساعت 18:22 http://crosslessbridge1985.blogsky.com/

کاش روزی که دفتر عمر منو ورق می زنی...توش یه چیزی پیدا بشه که بتونی

بهم افتخار کنی...

عالی بود

پینوشت دومتم فوق العاده بود

مشهد با دل قشنگ و دریاییت دعام کردی خانوم گل؟

بازم میام پیشت

راستی

تو لایق خیلی بیشتر از اون چیزایی هستی که همیشه بهت می گم

شک نکن

خودتو باور داشته باش و بدون خیلی ارزشمندی

نه فقط واسه من که برای همه ی کائنات

سبز باشی و موفق و خوشبخت

تا همیشه . . .



رضا چهارشنبه 13 آبان 1388 ساعت 22:11 http://tafakore1.blogfa.com

سلام خانوم

ممنونم. نظر لطف شماست.

بله آیت الله بهجت(ره) بر ما ولایت دارن. ایشون عبد صالح هستن.

بله, چشم حتما.

مسطورات گذشته با خاطرات خوش و حزن آمیز همراه هست.....

چرا خصوصی نگذاشتید؟

تا بعد خدانگهدارتون

سلام....
ممنونم از حضورتون...
چون حرف خصوصی نبود...اینجا حرف خصوصی با کسی ندارم...
سبز باشید....

رضا چهارشنبه 13 آبان 1388 ساعت 22:14 http://tafakore1.blogfa.com

ضمن کلامم باید عرض کنم از آهنگ خوبی برای وبلاگتون استفاده کردید. آرامش بخش هست.

شاهرخ پنج‌شنبه 14 آبان 1388 ساعت 22:06

[گریه][قلب شکسته]دلم میخواد اونقدر بهت نزدیک باشم که هروقت دلم می گیره سرومو رو شونت بزارم و یه دله سیر گریه کنم آخه شونه ی تو مطمین ترین تکیه گاه واسه این دل عاشقه ...
دلم میخواد اونقدر بهت نزدیک باشم که هر وقت دوست داشتم بپرم بغلت و ببوسمت ...
دلم میخواد اونقدر بهت نزدیک باشم که هر وقت احساس ترس کردم بیام و تو منو تو آغوشت بگیری آخه آغوش تو آرامش بخش ترینه واسه منه بی قرار ...
دلم میخواد اونقدر بهت نزدیک باشم که اگه به مشکلی برخوردم تو کمکم کنی آخه من به جز تو کسی رو ندارم که دلش برام شور بزنه ...
اگه نزدیک بودی اون وقت تو بغلم فشارت میدادم اونقدر که با تک تک سلولهای بدنم قاطی بشی...

اما افسوس که از تو دورم و تنهایی مرا در آغوش کشیده....افسوس[قلب شکسته][گریه][گریه][گریه]

اسماعیل خانی جمعه 15 آبان 1388 ساعت 10:45 http://honarkade88.mihanblog.com/

سلام عزیز . حالتون چطوره ؟ چه خبرای خوب ؟؟
ممنون که به من سر زده بودید ...
سپاسگزارم .

خدا بخواد 29 و 30 همین ماه تهران کنسرت داریم ...
البته بنده مدیر ارکسترو نوازنده پیانو و تنظیم کننده قطعات هستم ...
در هر صورت باز هم ممنون
بنده حقیر پروردگار اسماعیل خانی
http://honarkade88.mihanblog.com/

شاهرخ جمعه 15 آبان 1388 ساعت 12:13

سلام... زود رفت با رفتنش بازم غم سراغم اومد[گریه]

به هر که دوست می داری بیاموز که:
عشق از زندگی کردن بهتر است،

وبه هر که دوست تر می داری بچشان که:
دوست داشتن از عشق برتر است

[گریه][قلب شکسته][ناراحت]اپـــــــــــم[ناراحت][قلب شکسته][گریه]
[گریه][قلب شکسته][ناراحت]اپـــــــــــم[ناراحت][قلب شکسته][گریه]
[گریه][قلب شکسته][ناراحت]اپـــــــــــم[ناراحت][قلب شکسته][گریه]
[گریه][قلب شکسته][ناراحت]اپـــــــــــم[ناراحت][قلب شکسته][گریه]
[گریه][قلب شکسته][ناراحت]اپـــــــــــم[ناراحت][قلب شکسته][گریه]
[گریه][قلب شکسته][ناراحت]اپـــــــــــم[ناراحت][قلب شکسته][گریه]
[گریه][قلب شکسته][ناراحت]اپـــــــــــم[ناراحت][قلب شکسته][گریه]
[گریه][قلب شکسته][ناراحت]اپـــــــــــم[ناراحت][قلب شکسته][گریه]
[گریه][قلب شکسته][ناراحت]اپـــــــــــم[ناراحت][قلب شکسته][گریه]
[گریه][قلب شکسته][ناراحت]اپـــــــــــم[ناراحت][قلب شکسته][گریه]

علی-ش جمعه 15 آبان 1388 ساعت 13:31 http://lovewall.blogfa.com

سلام فاطمه جان ممنون که آمدی
هرگز چشمانت را برای کسی که معنی نگاهت را نمیفهمد گریان نکن.

شاهرخ جمعه 15 آبان 1388 ساعت 17:11

بیا که دوست دارمت !!

بگذار که آسمان، آنگونه که هست در جذبه دو چشم تو، خود را بگسترد.

بگذار تا ماه، حتی به زیر ابر، در این سیاه شب، آرامشی به قلب سپید تو آورد...

شاید کمی که گذشت، شاید تبسم در چشم روزگار، شاید که مشق صبر، تکلیف

روزگار، نچندان به کام ماست...

بگذار زیر و بم این زمین سخت، با پای خسته تو، گفت و گو کند.

شاید قبول جهان، آنچنان که هست، آغاز زندگی است.

آنجا که واژه ها به هیاهو نشسته اند.

شاید که شاخه گلی از سکوت ناب، آواز زندگی است.

بگذار اگر فاصله ای هست بین ما، تا روز ماندگاری دیوار سرد، یک پنجره برای دیدن

هم هدیه آوریم.

بگذار تا پیکر بت دار روزگار، در برکه گذشت پاشویه ای کند.

آنجا که ناتوان کلام خسته، به فریاد می رسد.

دیگر سکوت، نقطه پایان گفتگوست.

گاهی تحمل خاری درون دست شیرین تر از لطافت گلهای زندگیست.

بگذار تا به دشت جدایی در این زمان، بارانی از طراوت و بخشش، سفر کند.

بذری به دشت مهربانی هدیه آوریم و آنگه بغل بغل تبسم تازه درو کنیم.

چشمان پرسش خود را، تو بسته دار.

لبخند مهربان تو در چشم شرمناک، یعنی بیا.

« بیا دوباره دوست دارمت »

شاید که یک سلام، آغاز گفتگوست.

شاید برای رسیدن به شهر عشق اولین قدم از خود گذشتن است.

غزل جمعه 15 آبان 1388 ساعت 23:21

سلام عزیز دل
هی بد نیستیم فعلا که میگزرونیم. روی هم رفته آره خوبم . دیروز زنگ زدم ولی مثل اینکه با سها بودی. این هفته چند تا کنفرانس دارم. کنفراس یکشنبه خیلی برام مهم . دعام کن که من محتاج محتاجم
دوستت دارم به اندازه آغوش دریا

یکی از بنده هاش شنبه 16 آبان 1388 ساعت 12:05

سلام عزیز دلم
خوبی نازم؟
این چه حرفیه؟
اگه رفتم چشم
حتمن دعات میکنم عزیزم
تو هم میری نازم
منم پیارسال که اسمم در اومده بود کلی گریه کردم
خدا میخواد ببینه چقدر عاشقشی
کم نیار عزیزم
این قدر بگو تا بطلبدت
منم دعا میکنم
خوبه؟
گریه نکن دیگه
قربونت برم
مطمئنم میری
فدات شم

یکی از بنده هاش شنبه 16 آبان 1388 ساعت 12:05


بازم سلام گل من
خیلی قشنگ نوشتی
خیلی قشنگ
راستی
زیارت قبول عزیزم
متنت این قدر قشنگ بود که باعث شد منم بغض کنم
میدونی؟
منم همیشه از خدا میخوام که کمکم کنه کاری کنم که بهم افتخار کنه پیش فرشته هاش
تو خیلی قشنگ مینویسی
بهت تبریک میگم
دوستت دارم عزیزکم

سها شنبه 16 آبان 1388 ساعت 16:50

سلام
من هنوز بی خبر از دوستامم چون اینترنت ندارم

شاهرخ شنبه 16 آبان 1388 ساعت 20:21

رفتی و ندیدی که چه محشر کردم

با اشکتمام کوچه را تر کردم

وقتی که شکست بغض تنهایی من

وابستگی ام را به تو باور کردم

طرح چشمان قشنگت در اتاقم نقش بسته

شعر می گویم به یادت در قفس غمگین و خسته

من چه تنها و غریبم بی تو در دریای هستی

ساحلم شو غرق گشتم بی تو در شبهای مستی

رضا شنبه 16 آبان 1388 ساعت 23:45 http://tafakore1.blogfa.com

سلام خانوم.


خوبید؟


ممنونم که منو از نیت خودتون مطلع کردید.

علت گمان من این بود که اگر می خواستید گفتارم رو نقد کنید, چرا به خودم نگفتید؟

یعنی زمانی که تو وبلاگم نظر گذاشتید, چرا همونجا یک تذکر ندادید؟

که خوب می شه گفت بهترین و مستحسن ترین برخورد رو داشتید. خودتون رو در محل تهمت قرار ندادید. و همون بهتر که اون نقد به کلام من شد.
چون توجیه شما خیلی پسندیده هست و برای من محترم.

ممنونم. من هم امیدوارم سبز باشم. اما بعد از ماجرای انتخابات سبز برای من رنگی خشن و درگیر هست. (موج سبز) خوب یا بد بودن این موج در این مکان مورد بحث نیست. اما برای من رنگ سبز در بعضی مواقع, رنگی همراه با خشونت هست که...

علاقه دارم برم چون تا یک ماه نیم قبل خیلی خوب بودم خیلی. و شده بودم یک بنده ایی که زمان نماز بدن و روحش در مقابل خالقش کرنش می کرد.
چون اون زمان خیلی انبساط روحی داشتم.
چون توانم خیلی بالا بود.
چون درکم خیلی بالا بود.
حالا 15 تا 25 روزی می شه که من همون رضای قبل نیستم.
دعایم همین هست: یا برگردم و بهتر از گذشته بشم. و یا قبض روح شم تا بدتر از این نشم.
تنها درخواستم از شما همین هست. از اعماق قلبتون. یا اگر نشد یک دعایی کنید و قبل و بعد از اون دعا صلوات بر پیغمبر و آل پیغمبر بفرستید. که من خوب بشم. بد مثل بعضی نیستم.
اما من خیلی خیلی بهتر از این که هستم بودم و حالا دچاره حجران شدم..................

در ضمن باید خدمتتون عرض کنم یک وبلاگ جدیدی تو بلاگفا ثبت کردم.

که برای اون نیاز به چند نویسنده خوب و محترم که مذهبی هم باشن دارم.

در گذشته یک وبلاگی برای درج مطالب استاد مطهری ثبت شد. که مدیر اون وبلاگ از دوستان من بودن و بنده هم از نویسندگان اون وبلاگ. همینطور 8 نفر دیگه که هم خانوم مذهبی بودن و هم از قشر آقایون عزیز.
بعد از مدتی این برنامه منحل شد.

و حالا بنده شخصا تصمیم گرفتم برای درج مسطورات ارزشمند استاد مطهری از چند خانوم و آقای خوب و محترم استفاده کنم.
و اینکه در مورد درج مطلب هم نیاز به زمان خاصی نیست. و هر زمان میل داشتید می تونید این کارو انجام بدین.
ممنون می شم نظرتون رو در این مورد بدونم.

خدانگهدارتون(رضا)

رضا یکشنبه 17 آبان 1388 ساعت 00:14 http://nightway.iranblog.com

سلام ...............................
ساده بیا دست منو بگیر ووو
ساده نگیر این همه ساده گی روو
.................
.....................
به روزم

مزاحم کوچولو یکشنبه 17 آبان 1388 ساعت 02:12 http://MOZAHEMKOCHOLO.BLOGFA.COM

سلام،
مهربانترین مهربانان
امیدوارم که سرزنده و شاد باشی

مزاحم کوچولو ،
شما را به دیدن آپ جدیدش دعوت می کنه
بازهم به دیدن عشق بازیم بیا
دوستت دارم و عاشقتم

نظر نداده نریا !!!!


بای

مجتبی یکشنبه 17 آبان 1388 ساعت 08:45 http://waterlily.mihanblog.com

سلام...
خیلی خوشحالم که دوباره می آم به وبلاگت بعد یه مدت که کلا از دنیای اینترنت دور بودم...! راستش شاید یه کم تکراری باشه حرفم ولی واقعا سرم شلوغ بود... در ضمن تو یه مسافرت بودم برای چند روز که حسابی تجربه های خوبی به من اضافه کرد... که واسه هر کدومشون می شه کلی حرف زد...
از اینکه تو این مدت می اومدی به وبلاگم واقعا ممنونم اینجوری قوت قلب می گیرم که هستن کسایی که هنوز به یاد نیلوفر آبی هستن.
جایی که هستم(سایت دانشگاه) مکان خوبی واسه خوندن مطلبت نیست چون انقدر شلوغه که نمی شه تمرکز کرد ولی هر جوری که هست می خوام بخونمشون و بفهممشون بلکه یه کم از این شلوغی ها بیرون بیام و به خودم بیام... و توی این شلوغی ها هم خدارو کنار خودم حس کنم...
دلم تنگ شده بود هم واسه وبلاگت و هم واسه دوستایی که همیشه به نیلوفر آبی سر می زنن...
نیلوفری باشی همیشه...

هما یکشنبه 17 آبان 1388 ساعت 16:48 http://sonnet.blogfa.com

سلام عزیز

باز هم از حضور سبز سبز سبزت ممنون
خوشحال شدم

سبز باشی
طلایی باشی
رنگارنگ باشی
...
نه !
سفید باش !

غزل دوشنبه 18 آبان 1388 ساعت 15:06

سلام عزیز چطوری خوبی خوشگله
الآن مثلا تو کلاس مبانی هستم الانه که استاد بزنه تو دهنم
دوست دارم فعلا

سلام...
ممنونم...بد نیستم...پس یعنی خوبم دیگه...
می دونم الان داری ته دلت چی می گی بهم...چون من یکی که تو رو بهتر از خودت می شناسم...
قبول نداری؟
بایت اون روز شرمنده...آره با سها بیرون بودم...رفته بودیم یه کم پیاده راه بریم تو این پاییز...جات خالی..یادت کردیم...زیر اون درخت مجنون...یه دفعه می برمت اونجا...باید ببینی...
امروزم تا همین الان کلاس داشتم...با سها برگشتیم...تو راه کلی حرف زدیم...مشروح اخبار بعدا به اطلاعت می رسه...
فعلا سبز باشی...
تا آخر هفته فعلا بای...

خوده خوم سه‌شنبه 19 آبان 1388 ساعت 14:40 http://www.khodamokhodam.blogsky.com

سلام
اولا ممنون که لطفیدی بهم سر زدی
دوما خیلی قشنگ مینویسی (خیلی تابلو حسودی میکنم؟!!!)

خوده خوم چهارشنبه 20 آبان 1388 ساعت 09:27

بازم سلام
(یه سوال:)(باید هر دفه سلام کنیم؟!!!)(همش تخصیره توئه جابش واجبه!)
با چه اسمی لینکت کنم؟

اسماعیل خانی چهارشنبه 20 آبان 1388 ساعت 20:22 http://honarkade88.mihanblog.com/

سلام عزیز حالتون چطوره /؟ از محبتتون ممنونم ..

چشم حتما در آینده ای نه چندان دور فیلمی از کنسرتم می ذارم تا دوستان ببینن ..

خیلی ممنون هستم از ابراز لطفتون و . . . .

یا علی بند حقیر پروردگار اسماعیل خانی

مجتبا پنج‌شنبه 21 آبان 1388 ساعت 00:33 http://waterlily.mihanblog.com

واقعا بهت تبریک می گم به این خاطر که این آهنگو گذاشتی...
آهنگ های یانی معرکه است... یه جور حسی رو تو آدم به وجود می اره که آدمو یاد خدا می ندازه... و توی اون احساسات وقتی غرق می شی خیلی لذت می بری... کتار خدا...
ممنونم به خاطر این انتخاب مثل همیشه خوبت!

مجتبا پنج‌شنبه 21 آبان 1388 ساعت 00:46

راستی تا یادم نرفته بگم مثه اینکه عکس لوگوی وبلاگم تو وبلاگت باز نمی شه اگه امکان داره آدرس سرور عکس رو با این آدرسی که پایین گذاشتم عوض کن...
می بخشی باعث زحمتت شدم....
ممنونم...
http://www.mihanupload.com/images/kb7508sdv7htrcwafqj5.png

دلتنگ گل نرگس پنج‌شنبه 21 آبان 1388 ساعت 08:22 http://deltange-gole-narges.blogfa.com

سلام به خوش ذوق ترین نویسنده ای که می شناسم. منو ببخش که دیربه دیر میام روزمرگی ها باعث این اتفاق شده. مشغله کاری مشغله زندگی. هر موقع میام توی وبلاگت و متنهای زیباتو می خونم خیلی خیلی لذت می برم قبلا گفتم بازم میگم آفرین به این قلم روان و زیبا. مطمئنم دلی مینویسی چون خیلی به دل میشینه.بازم میام پیشت.راستی زیارتت قبول

اللهم عجل لولیک الفرج

شاهرخ پنج‌شنبه 21 آبان 1388 ساعت 15:44

سلام....[قلب شکسته]

از انسانها غمی به دل نگیر؛ زیرا خود نیز غمگین اند؛

با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود

شک دارند؛ پس دوستشان بدار اگر چه دوستت نداشته باشند . . .


[ناراحت] اپـــــــــــــم [قلب شکسته] اپـــــــــــــم [گریه]
[ناراحت] اپـــــــــــــم [قلب شکسته] اپـــــــــــــم [گریه]
[ناراحت] اپـــــــــــــم [قلب شکسته] اپـــــــــــــم [گریه]
[ناراحت] اپـــــــــــــم [قلب شکسته] اپـــــــــــــم [گریه]
[ناراحت] اپـــــــــــــم [قلب شکسته] اپـــــــــــــم [گریه]
[ناراحت] اپـــــــــــــم [قلب شکسته] اپـــــــــــــم [گریه]
[ناراحت] اپـــــــــــــم [قلب شکسته] اپـــــــــــــم [گریه]
[ناراحت] اپـــــــــــــم [قلب شکسته] اپـــــــــــــم [گریه]
[ناراحت] اپـــــــــــــم [قلب شکسته] اپـــــــــــــم [گریه]
[ناراحت] اپـــــــــــــم [قلب شکسته] اپـــــــــــــم [گریه]

مجتبا جمعه 22 آبان 1388 ساعت 00:42 http://waterlily.mihanblog.com

بازم شرمنده کردید...
ممنونم... مثل اینکه لوگو درست شد...
نیلوفری باشی...

اندیشه روشن جمعه 22 آبان 1388 ساعت 00:48 http://andisheroshan.blogfa.com

با سلام
خواندن این مطلب خالی از لطف نیست:
از تو تا بی نهایت...

سلاله جمعه 22 آبان 1388 ساعت 12:25 http://progeny-sky.blogfa.com/

چرا نگفتی میری مشهد ؟
کاری بدی کردی نگفتی ...
...
مطلبت مثل همیشه پر از روح بود و زیبایی ...
حسن باران این است که خنده را بر لبم مینشاند حتی در اوج گریه هایم ...
دوستت دارم دوست خوبم ...

شاهرخ جمعه 22 آبان 1388 ساعت 18:47

نمیخوام بگم که قدر یه دنیا دوستت دارم...
چون دنیا یه روز تموم میشه...
نمیخوام بگم که مثل گلی...
چون گل هم یه روز پژمرده میشه...
نمیخوام بگم که سیاهی چشمات مثل شبهای پر ستاره اس...
چون شب هم بالاخره تموم میشه...
نمیخوام بگم که مثل اب پاک و زلالی...
چون اب که همیشه پاک نمیمونه...
نمیخوام بگم که دوستت دارم.
چون منکه اصلا دوستت ندارم...
بلکه من عاشقتم...
نمیخوام بگم که قدر یه دنیا دوستت دارم...
چون دنیا یه روز تموم میشه...
نمیخوام بگم که مثل گلی...
چون گل هم یه روز پژمرده میشه...
نمیخوام بگم که سیاهی چشمات مثل شبهای پر ستاره اس...
چون شب هم بالاخره تموم میشه...
نمیخوام بگم که مثل اب پاک و زلالی...
چون اب که همیشه پاک نمیمونه...
نمیخوام بگم که دوستت دارم.
چون منکه اصلا دوستت ندارم...
بلکه من عاشقتم...

خوده خوم جمعه 22 آبان 1388 ساعت 19:43

شما لینک شدییییین

مجتبا شنبه 23 آبان 1388 ساعت 01:42 http://waterlily.mihanblog.com

هرچی از زیبایی این آهنگ بگم کم گفتم...
هر وقت که بهش گوش می دم از همه چیز و همه کس جدا می شم...
راستی وبلگتون از اسرائیل بازدید داشته یه موقع فیلتر نشین مواظب باشینا D-:

مجتبا شنبه 23 آبان 1388 ساعت 01:46 http://waterlily.mihanblog.com

با یه مطلبی از خودم به روزم... بیا بخونش و مثه همیشه نظرتو بگو... ممنونم...
خیلی خوبه که این همه رفتید مشهد... من حتی یه بار هم نرفتم!
نیلوفری باشی...

ستاره تنهایی شنبه 23 آبان 1388 ساعت 18:34

سلام دوست عزیز..خوبید....
مثل همیشه قشنگ بود...برون یک از قشنگترین چیزای زندگیمه مخصوصا ره رفتن زیر بارون که...................
انشا..که هیچوقت دلتون و چشماتون بارونی نباشی اما زندگیتون به پاکی بارون بشه

مسکین شیرازی شنبه 23 آبان 1388 ساعت 22:31 http://www.iri-shz.blogfa.com

با آپ جدید به روزم
بر دیده من مسکین دم گذار

غزل شنبه 23 آبان 1388 ساعت 23:16

سلام عزیز دل
حالم اصلا خوب نیست خستم خیلی. احساس می کنم که خیلی دارم از خودم دور میشم خوب بالاخره منم آدمم دیگه
خواهر مینا هم اتاقیمون رفته تو کما خیلی وضع مینا بده
راستش ادمها وقتی این خبر ها رو میشنون تازه یادشون میاد که این زندگی چقدر بی ارزش هر چند بعضی ها هم که اصلا فرقی به حالشون نمی کنه به هرحال توی این دنیا آدم باید منتظر هر چیزی باشه
به قول حافظ: باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور

سلام...
درسته گاهی منو سها بهت میگیم از وقتی داری این رشته رو می خونی زیادی جدی شدی...
ولی جدی نگیر....تو همون غزلی...خودت منظورمو بهتر می دونی...
غزل کوچولو...
خب زندگی همینه دیگه...هر لحظه باید منتظر یه اتفاقی باشی...اگه قرار باشه همه چی تو یه مسیر بره جلو که زندگی نیست...
راستش دیشب که تو اس ام اس گفتی دلم بد جوری لرزید...چون اصلا حس خوبی ندارم وقتی می شنوم یکی تو کماست...حتی امروزم کلی ذهنم درگیر بود...
ولی این جور وقتا دور نمی شی...داری نزدیک میشی...
می بینی مثلا فکرشو می کردی که این وب گاهی بشه تنها پل منو تو...
اونم ما...یادته سال اول تقریبا هر شب از دانشگاه با هم حرف می زدیم...
اما مهم اینه که هستی و این خیلی خوبه...
سبز باشی...

حامد دوشنبه 25 آبان 1388 ساعت 10:34 http://www.giltblog.mihanblog.com

سلام....!!

ثروت جایگزینی است برای عشق،بنابراین شما هرگز عشق را در زندگی یک فرد خصیص و پولدوست نمی یابید.

زهرا پنج‌شنبه 15 اردیبهشت 1390 ساعت 20:52

salam baradaaaaarrrr reza agha tu asemoona donbalet migardim...mano yadet hass?cheghad azyatet mikardamahnoo age dassam bet berese azyatet mikonam kholase on ke nemishi manam ke ezdevaj kardam...vali delam ange vasatoon...harja hastid shad bashido sdalamat...rasti rafti khoone bagh khalvat koni...dars be koja residdddd....ya ali

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.