.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب
.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب

تنهایی ، تنها دارایی من....

 

 

 

سلام.... 

تو دنیای به این بزرگی یه ماهی کوچولو بود....یه ماهی تنها....یه ماهی که فقط دلش به دریاش خوش بود...دریایی که تو وجودش غرق بود ولی گاهی اونو ندیده می گرفت و یادش می رفت اون براش حکم نفس و داره....یادش می رفت به حرمت اونه که زنده ست... 

اما ته دلش دریا همه چیزش بود....  

 

ماهی کوچولو دلش گرفته بود...آخه تنها مونده بود....ماهی کوچولو تصمیم گرفت که بره...همه چیزو گذاشت و رفت...رفت تا با دریاش خلوت کنه....   

رفت تا همه چیزو پیدا کنه.... 

 

رفت و مهمون دریا شد...  رفت تا از دلش بگه که چقدر گرفته...رفت تا بگه چقدر خسته ست... 

 

وقتی باهاش حرف می زد...حس می کرد نبض دنیا تو دستاشه....حیف که دستاش کوچیک بود و توان این همه بزرگی رو نداشت....  

 

وقتی باهاش حرف می زد حس می کرد دیگه دردی نیست.... 

دیگه از درداش نمی گفت...دیگه نمی گفت که دلش گرفته....   

دیگه اصلا از خودش نمی گفت.....  

               انگار نبود....     

  

فقط از دریا می گفت ....از بزرگیش....از این که چرا این همه بزرگی رو نمی دیده... 

از این می گفت که چقدر دریاش بخشندست ولی اون این همه لطفو نمی بینه....  

 

اما تا به خودش اومد...تا به با دریا بودن عادت کرد...تا به مهمونی دریا عادت کرد....  

دید که وقت رفتنه و باید بره...دید دیگه مهمونی دریا تموم شده...   

 

باید دوباره برگرده....باید دوباره برگرده....اما ماهی کوچولو دلش نمی خواست برگرده....

دلش می خواست همیشه همون جا بمونه....  

دلش می خواست کنار دریاش باشه...  

اما دریا براش امتحان بزرگی رو در نظر گرفته بود...  

این که برگرده.... امتحان سختی بود....   

این که ماهی همیشه یادش بمونه کیه....  

یادش بمونه دریا کیه....یادش بمونه عاشق دریا بودن یعنی چی....  

خیلی سخت بود...  

ماهی کوچولو التماس کرد که می خواد بمونه...گفت نمی تونه از پس این امتحان بربیاد....  

  

               گریه کرد... 

 

                                      التماس کرد...  

                                                                اما فایده ای نداشت....  

                                                                                               باید می رفت....    

 چه لحظه ای بود وقتی داشت می رفت...    

اشک امونش نمی داد...   

ماهی کوچو می ترسید....می ترسید دوباره یادش بره...    

می ترسید عاشقی با دریا رو یادش بره....  

اما ته دلش یه چیزی امیدواش می کرد...این که اون همیشه تو وجود دریاست....این که تو وجود اونه که داره شنا می کنه....   

        پس ازش دور نیست....همیشه باهاشه... 

                                                                                همیشه....   

همیشه دریا واسه خوده خودشه...  

                                          دریا همیشه واسه خوده خودمه.... 

 

 

 

سبز باشید....  

 

 

 

 

نظرات 55 + ارسال نظر
کلبه تنهایی پنج‌شنبه 18 تیر 1388 ساعت 12:00 http://khodaeshghast.blogfa.com

سلام دوست عزیز....ممنون که اومدی و خبرم کردی...شرمنده شدم....

امیدوارم مهمانی خدا بهتون خوش گذشته باشه..

متنتونمخیلی قشنگ بود...من اینجور متنایی ادبی رو خیلی دوست دارم....

یه سوال؟ این متنا از خودتونه؟

؛خدا, تنها معشوقی است که عاشقانی دارد که هیچ یک از بودن دیگری ناراضی نیستند و هیچگاه یکی از آنها معشوقش را تنها برای خود نمی خواهد.؛

شادو موفق و پیروز باشید...

در پناه یگانه سایبان هستی

هیچ پنج‌شنبه 18 تیر 1388 ساعت 12:20

سلام زیبای مهربون.چه قشنگ و با احساس.بازی کلمات و احساسو خوب بلدی مهربون.


دیروز مدام از فردایم می گفتم.


اما امروز نمی دانم که با حسرت دیروز و نگرانی فردا چه کنم....


[ بدون نام ] پنج‌شنبه 18 تیر 1388 ساعت 12:23

یا حق مهربون.

مرجان پنج‌شنبه 18 تیر 1388 ساعت 12:33

سلام
واااای فاطمه اعتکاف بودی؟! خوش بحالت واقعا خوش به حالت
قبول باشه خانوم گل

آرش پنج‌شنبه 18 تیر 1388 ساعت 12:34

سلام دوست خوبم.
قبلا هم به وبلاگت اومده بودم.
با تبادل لینک با سایت زاویه موافقی؟
www.zavyeh.com
اگه موافقی من رو به اسم بهترین سایت ایرونی لینک کن و بعد خبرم کن.آدرس بلاگتم حتما بذار.اگه سایتم به هر دلیلی بسته بود به بلاگم بیا:
www.arash-soft.blogsky.com

اگه قبلا لینکم کردی پس توی این صفحات لینک شدید:
1)صفحه اول وبلاگ دانلود با پیج رنک 2 در گوگل
http://easydownlder.blogsky.com
2)صفحه دوستان بلاگ اسکای به آدرس:
http://www.zavyeh.com/?do=cat&category=16
3) صفحه دیگری در سایت به آدرس:
http://www.zavyeh.com/index.php?do=static&page=freindlink
4)در دهها بلاگ دیگه که اگه اسم وبلاگت رو در گوگل سرچ کنی بعضی از اونها رو میبینی
و اگه لینکم کردی و لینکت نبود سریع با دادن آدرس بلاگت خبرم کن

موفق باشید
آرش مدیریت سایت زاویه

www.Zavyeh.com

بتول پنج‌شنبه 18 تیر 1388 ساعت 12:57

سلام بسیار زیبا و لطیف می نویسی این یعنی یه دل پاک یعنی یه حس خدایی ...
موفق باشی ...

poem پنج‌شنبه 18 تیر 1388 ساعت 14:15

ضمن عرض تبریک به شما دوست عزیز که توانسته اید با زحمات فراوان وبلاگ بسیار زیبای خود را به ثبت برسانید...و تشکر فراوان بابت مطالب بسیار ارزنده و فواید ان برای هر بازدید کننده ای...شما را به گروه بزرگ اوکسین ادز جهت درج وبلاگ خود و زیباسازی محیط وبلاگ، به ازای ثبت وبلاگ و واریز پول توسط ما به شماره حساب بانکی شما دعوت مینماییم...
ثبت نام با شما....بازدید روزانه از وبلاگتان و واریز پول به حساب بانکی شما توسط ما...کافیست در سایت زیر ادرس وبلاگ و شماره حساب بانکی خود را درج نمایید..در هر کجا که هستید..بعد از 24 ساعت تاثیر انرا خواهید دید..به گروه بزرگ اوکسین ادز بپیوندید.
عضویت سریع:
http://www.oxinads.com/?a=22810
همچنین سایت های پر بازدید ایران ، عضویت فعالی دراین گروه دارند....به ازای هر کدام از وبلاگهایتان پول در میاورید......تعداد زیاد اعضای این گروه نشاندهنده رسمیت این گروه و هیچ گونه سوء استفاده است. فقط وبلاگ خود را ثبت نمایید و پول پارو کنید...بدون هیچ گونه چشم داشت و تضرر مالی....در هر کجا و در هر زمان و درهر وضعیت مالی که هستید..به گروه بزرگ اوکسین ادز بپیوندید.
عضویت سریع فقط در اینجا:
http://www.oxinads.com/?a=22810
http://www.oxinads.com/?a=22810
ما منتظر شماییم به ما بپیوندید
درضمن برای فعال شدن حسابتان باید کد بنر ها را در سایتتان قرار دهید
به اطلاع شما می رسانیم در جهت تشویق شما سروران گرامی سیستم اوکسین ادز جشنواره تابستانه از اول تیرماه به مدت یکماه برگزار می گردد که کارکرد کلیه اعضاء 50 درصد بیشتر محاسبه خواهد شد.
بعنوان مثال اگر شخصی در طول یک ماه 100 هزار تومان درامد کسب نماید 50 هزار تومان هم به پورسانت وی اضافه خواهد شد و مجموعا 150 هزار تومان دریافت می نماید.
این فرصت طلایی را از دست ندهید

مهدی پنج‌شنبه 18 تیر 1388 ساعت 14:28 http://www.mahdifm62.blogfa.com/

سلام.

اثرات اعتکاف تو متنتون دیده می شه. خوش به حالتون که تونستید برید. ما که قسمتمون نشد.

شاد باشی.

کامران پنج‌شنبه 18 تیر 1388 ساعت 16:32 http://cinemafestival.blogsky.com

ماهی کوچولومن دریام...

هما پنج‌شنبه 18 تیر 1388 ساعت 17:08 http://sonnet.blogfa.com

سلام عزیز مهربون

مثل همیشه ، زیبا ، احساسی و تاثیر گذار .
انقدر قشنگه نمیدونم چی بگم .

راستی قبول باشه .
برای ما هم دعا کردین ؟

آذرباد پنج‌شنبه 18 تیر 1388 ساعت 18:19 http://485.blogfa.com

سلام
طاعات شما قبول درگاه حق

مواظب ماهی وجودت باش که در خشکی ناکجا آباد گرفتار نگردد
مواظب ماهی وجودت باش که ناگهان به قلاب صیاد طمع جو گرفتار نگردد
مواظب ماهی وجودت باش که ناگاه به ماهی تابه سرخ عذاب غفلت دچار نگردد
مواظب ... باش

التماس دعا

سلام خوبی؟


بازم چه خبرا؟

هیچ جمعه 19 تیر 1388 ساعت 01:54

سلام بر عبد خدا.اگه لایق دونستی سفارش مارو هم بکن مهربون.

م جمعه 19 تیر 1388 ساعت 07:05

عزیز مهربون تموم مدتی که متنت رو خوندم گریه کردم. فاطمه بدجوری شرمنده خدام. یه روزی چیزی به اسم عشق منو تا اوج رسوند و حالا همون عشق به ذلت و خواری کشوندم. باورم نمیشه من همون سها باشم. آره راست گفتی خیلی سخته بخوای از خدا دور بشی. امتحان خیلی سختیه. من که سرافراز نشدم. اما امیدوارم تو همیشه سر افراز باشی پیش خدا. هر خطی که خوندم یاد عشق بازیم با خدا تو سال گذشته و تو تموم شب های عاشقیم افتادم اون موقع که واقعا تو عظمت خدا غرق بودم. فاطمه ی من ازت خواهش می کنم خیلی مراقب خودت باش. مراقب نفست. دلت. احساست. پاکیت. ارامشت در کنار خدا. و مراقب ماهی کوچولی دل دریایت.
التماس دعا. برام دعا خیلی. که فقط بتونم به خدا بگم منو ببخشه. که لیاقت طلب بخشش رو بهم بده.دوست دارم نازنینم

سها جمعه 19 تیر 1388 ساعت 07:07

سلام خانمی. خیلی خلی. دیوونه من به اونا تبریک گفتم چون مرد بودن. وگرنه که تو عزیز دل منی. خودت می دونی بین همه ی دوستام برای تو بیش ازهمه احترام قائلم. متنت خیلی زیبا بود ماهی کوچولو.
آسمونی باشی

فرزند آدم جمعه 19 تیر 1388 ساعت 14:14 http://www.calmly-solace.blogfa.com

سلام
ممنون زیبابود.

محمد حسین شنبه 20 تیر 1388 ساعت 07:04 http://mha7274.blogfa.com

سلام بسیار زیبا بود
موفق و پیروز باشید

علی مظفر شنبه 20 تیر 1388 ساعت 12:19 http://alimozafar.persianblog.ir

سلام
خواندم .روان و آرام
نه زمان مشخص می شود و نه مکان

ابریست هوای دل ما گاهی که
تصمیم گرفته ای و می خواهی که
از شهر دلم کوچ کنی برگردی
تو بی من و بی دلم ....همان راهی که ....

متشکرم وممنون

[ بدون نام ] شنبه 20 تیر 1388 ساعت 15:54


کلبه تنهایی شنبه 20 تیر 1388 ساعت 18:10 http://khodaeshghast.blogfa.com/

سلام دوست عزیز....

ممنون که بهم این افتخارو میدیدو بهم سر میزنید...

من آپ کردم..خیلی خوشحال میشم بازم بیاید..

شادو موفق و پیروز باشید


خداوند عشق است.......عشق در آتش حسد نمی سوزد

مجتبی یکشنبه 21 تیر 1388 ساعت 03:10 http://discovering.veb.ir

با سلام خدمت شما
ممنونم که به وبلاگم سر زدید و این باعث خوشحالییه که مطالب موجود در وبلاگم براتون مفید بوده.
2 خواهش کوچیک داشتم امیدوارم به بزرگواری خودتون بپذرید...
1- اگه تمایل دارید لینک نیلوفر ابی رو برگردونید و آدرسش رو به صورت: www.waterlily.veb.ir وارد کنید، اینطوری وبلاگم به دون هیچ مشکلی باز میشه( در ضمن من هنوزم وبلاگ نیلوفر ابی رو به روز می کنما)
2-دومیشو یادم رفت!!!
=============================
اما در مورد اینکه شما می خواهید از آسمان شب بیشتر بدونید.
راهنمایی من بستگی به این داره که شما چقدر با ستاره ها دوست واشنا هستید
اگه در سطح مقدماتی می خواهید ستاره ها و اجرامی که در شب دیده می شن رو بشناسید بهتون پیشنهاد می کنم کتاب بسیار کم حجم:
آسمان شبانه(به همراه ابزار ستاره یابی-انتشارات ایرانشناسی) رو تهیه کنید.
من خودم تا قبل از خوندن این کتاب فقط ستاره ها رو تماشا می کردم اما از مکانشون و اسم و شهرتشون خبر نداشتم ...کتاب خیلی خوبیه.
اما اگه در سطوح پیشرفته تری می خواهید در مورد فضا بدونید، کافیه اراده کنید و توی آدرس بار گوگل سرچ کنید مثلاً: تولد و مرگ ستارگان، اونوقت شما در مقابل حجم بسیاری از اطلاعات قرار می گیری.!!!
اما چند تا آدرس خوب برای شما پیشنهاد می کنم...حتماً بهشون یه سری بزنید:
http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-browse_categories.php?parentId=378


یا


Http://parssky.com
امیدوارم مفید واقع شده باشم.
هردو وبلاگم به روزن منتظر حضورتون هستم!

محمد یکشنبه 21 تیر 1388 ساعت 16:17 http://mohammadab--hamedan.blogfa.com

سلام دوست عزیز
ممنونم که به کلبه ما هم سری زدین
و ببخشید اگه دیر متوجه شدم
قالب و آهنگتون حرف نداره
و از اونا قشنگتر نوشته ها و مطالب قشنگتونه و حرفاتون بادریا
براتون بهترین آرزوها رو دارم
شاد باشین و سلامت تا ابد

م دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 08:26

سلام
خدا ما رو برای هم نمی خواست
فقط می خواست همو فهمیده باشیم
بدونیم نیمه ی ما مال ما نیست
فقط خواست نیمه مون رو دیده باشیم
تموم لحظه های این تب تلخ
خدا از حسرت ما باخبر بود
خودش ما رو برای هم نمی خواست
خودت دیدی دعامون بی اثر بود
چه سخته مال هم باشیم و بی هم
می بینم می ری و می بینی می رم
تو وقتی هستی اما دور از من
نه میشه زنده باشم نه بمیرم
نمی گم دلخورم از تقدیر اما
تو می دونی چقدر دلگیر این عشق
فقط چون دیر باید می رسیدیم
داره رو دست ما می میره این عشق
تموم لحظه های این تب تلخ
خدا از حسرت ما باخبر بود
خودش ما رو برای هم نمی خواست
خودت دیدی دعامون بی اثر بود
این شعر یکی از ترانه های احسان خواجه امیری. فاطمه می بینی چقدر به حال و هوای من می خوره. عزیز نمی دونم چرا هر وقت یاد عشق می افتم یاد تو هم باهاش قرین شد ه. انگار دوست دارم اون دفترهایی رو که نوشتم رو بهت بدم بخونی. حالا اگه دوست داری بگو بدم بخونی. دارم غرق میشم تو رو خدا دعام کن بتونم یه تصمیمی بگیرم

علی مظفر دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 12:48

اینجا بغیر گریه مجابم نمی کند
این شمع شعله شعله که آبم نمی کند
حوا کجای میوه ی ممنوعه ... بگذیم
...
سلام
آمدم وخوانمدمت
کمی بروزم در این شبها
درود بدرود

مسکین شیرازی دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 18:19 http://iri-shz.blogfa.com

سلام
مطلب خیلی قشنگی بود.
من مایلم با شما بادل لینک کنم. اگر شما میل هستید بهم خبرم بدید تا شما رو لینک کنم
منتظرتون هستم

[ بدون نام ] دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 19:17

م دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 20:29

محبوب من. بخاطر همین همدلیته که میگم تو قرین لحظه های عاشقی من شدی. تو همدل منی چون وقتی من نگفتم تو می دونی. وقتی ننوشتم تو خوندی. وقتی نسرودم تو ترانه ش کردی. وقتی من نیستم و تو به یادمی. و خودت رو جای لحظه های می ذاری که من به تنهایی باهاشون سر کردم.
دوست خوب من. نازنینم من با اون مسئله تا حدی کنار اومدم. الان مشکلم این قضیه ایه که پیش اومده. ببین میشه ادامه پیدا کنه و از یه جهاتی هم خوبه. ولی فقط برای من. ولی همین خوب بودنش هم با ذات من سازگار نیست چون هنوز وجدان دارم.آره دارم که الان ناراحتم و دنبال راه چاره می گردم. و اگه بخواد تموم بشه من می ترسم نتونم تحمل کنم چون خیلی قرین تنهایی های من شده. چون یه جورایی باعث شد اون شکست رو هضم کنم. می ترسم اگه تموم بشه برگردم به همون توهم شش ساله. و نتیجه اون توهم رو هم که می دونی. رکود زندگی. داغون شدن من. سلب کردن زندگی از خودم.و دوباره هزار جور خیال بافی دیگه.
حالا یه راه میانه ای هم داره این همون راهی که من می خوام ادامه پیدا کنه اما اون جوری که من دلم می خواد اما یه راه بیهوداست. مثل این می مونه که بخوای سرطان رو با داروی مسکن درمان کنی. اره درد التیام پیدا میکنه اما آخرش می میری.
حالا نازنینم بهترینم. خانمم. تو چی میگی؟ میگی ادامه بدم؟ خوب با روحم چه کنم که نمی تونم دیگه تو چشم خدا نگاه کنم؟ دیگه روم نمیشه صداش کنم چون خدا این کارم رو دوست نداره. منم دوست ندارم اما باور کن نمی تونم چیزی که چندسال باهاش قرینم رو ترک کنم لااقل بهش عادت کردم و ترک عادت موجب مرض!
راه دوم رو برم. همه چیز رو با یه ارده محکم بذارم کنار. می دونم می تونم این کار بکنم به قول خودت با مهم ترین مسئله زندگیم کنار اومدم اینکه جای خود داره. پیش پاافتاده است در مقابل اون. ولی در این صورت جواب دلم رو چی بدم دلم می خواد این مشکل تو زندگیم باشه چون سرگرمم میکنه که به غم هام فکر نکنم.
راه میانه رو برم؟ اخرش چی؟
نازنین بهترین، عزیزم تو بگو چه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

هیچ دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 22:28


وقتی که رفتی دلم گرفت ، آخر با تو با طراوت بودم و به امید نزدیک تر !!


با تو میشد به پیشواز صنوبرها رفت و پرستوها را تا دیاری دور بدرقه کرد.


وقتی که رفتی دلم گرفت آخر با تو میشد تا آن سوی پرچین دلها کوچید و عشق را زیبا تر دید ،


وقتی که بودی دلم چه آرامش غریبی می یافت و در حریم نگاهت آسمان چه حقیر مینمود.


در هنگام رفتن تو و چشمهای مهربانت ، ناگهان دلم گریست!!

سلام

ممنون بهم سر زدی عزیز بازم از این کارای خوب بکن

حامد سه‌شنبه 23 تیر 1388 ساعت 00:56 http://www.giltblog.mihanblog.com

سلام.شرمندم که نتونستم بهتون سر بزنم.همیشه دیر میام!! شرمنده!!!!!
اما بالاخره میام!!!!!!! پستهای خوبی گذاشتید.شاد و موفق باشید.

مجتبی سه‌شنبه 23 تیر 1388 ساعت 04:48 http://www.waterlily.veb.ir

سلام...
از اونجا که وبلاگ شما معبری واسه قلب همی ی آدمای عاشق شده خوشحالم...کمتر وبلاگی رو با این مظمون و اینطور موفق می شه پیدا کرد...
از لطفی که در زمینه ی ویرایش آدرس کردید ممنوم...
راستی می شه کد این اهنگ زیبارو به من بدید....ممنون می شم!
سبز و سر زنده باشید...

یکی از بنده هاش سه‌شنبه 23 تیر 1388 ساعت 11:48

سلام گلم
چقدر قشنگ مینویسی
خیلی به دل میشینه
قبول باشه گلم
به یاد من هم بودی؟
منم اعتکاف بودم
من به یادت بودما
برات دعا کردم
دوستت دارم
چون عاشق دریایی
خیلی دوستت دارم
هم تو رو
هم دریاتو

مسکین شیرازی سه‌شنبه 23 تیر 1388 ساعت 15:39 http://www.iri-shz.blogfa.com

سلام
ممنون سر زدید
من نیز شما رو لینک کردم. باز هم به من سر بزنید. در مورد قالب جدید ممنون میشم نظر بدید

علی۱ سه‌شنبه 23 تیر 1388 ساعت 21:30

سلام.ببخشید که دیر سر زدم چون یه ذره سرم شلوغه.
مطلبتون خیلی قشنگ بود.
من اینجوری برداشت کردم .فهمیدم که دریا خداست...ما یه روزی خوده دریا بودیم...ولی مجبور شدیم با این جسم بیام به این سفر.با اینکه تویه این سفر هم ما قطره ای از همون دریا ایم ولی خدمون خبر نداریم.کاش خبر داشتیم.کاش...

مسکین شیرازی چهارشنبه 24 تیر 1388 ساعت 10:22 http://iri-shz.blogfa.com

تشکر از حضورتون در وبلاگ بنده
باز هم به من سر بزنید

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 25 تیر 1388 ساعت 11:03

سلاله پنج‌شنبه 25 تیر 1388 ساعت 22:06 http://progeny-sky.blogfa.com/

سلام فاطمه جان من ؛حوش ماهی؛ هستم
باگر دوست داشتی بیه به این آدرس وبلاگ جدیدیمه
برا مدتی نمی تونم توی حوض ماهی بنوسم
منتظرت می مونم

سها جمعه 26 تیر 1388 ساعت 10:50

آه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه فاطمه؛ محبوب من. دوست خوب من. من چرا اینطور شدم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! چرا با یه اتفاق تمام انگیزه زندگی من از بین رفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یادته چه فکرهایی داشتم. روزی یه ایده به مغزم می خورد. رفتم سراغ سوگند فقط تونستم یه صفحه اش رو بخونم. همون اول کار زدم زیر گریه. فاطمه نمی تونم ادامش بدم. می خواستم اصلاحش کنم. ببرم یه انتشاراتی . می خواستم بالاخره بعد سه سال یه فکری براش کنم. هر چی باشه تو که می دونی چقدر براش زحمت کشیدم. بعد گفتم اونم حتما چون حاصل عشق بوده خوب از اب در اومده. بعد گفتم اصلا نویسندگی رو می ذارم کنار. ولش کن . این شاهکار هم نیروی عشق درستش کرده. ولی بعد اومدم سراغ میلان116 صفحه پارسال نوشته بودم. خوندم زیادم بد ننوشته بودم. می تونم بگم از سوگند قوی تر شروع شده بود یعنی پخته تر نوشته بودم. فاطی حالا چکار کنم. تو که همیشه راهنمای من بودی. اون از زندگی یکنواخت و بی انگیزم. اون از دردسری که تازگی پیدا شده. اینم از علاقم به نویسندگی. چکار کنم ادامه بدم؟ بنظرت می تونم. استعداد دارم. فاطمه مثل همیشه راست بگو بگو چکااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااار کنم. حالا سوگند هیچی، اون دوتا رمان دیگم چی میلان و قیمت عشق؟ و چندتا داستان دیگه ای که تو ذهنمه؟
فردای بیای خونمون ها.
مخلصتیم خانمی.

یکی از بنده هاش شنبه 27 تیر 1388 ساعت 06:24

سلام عزیزم
خوبی؟
چه خبرا؟
حال دلت که خوبه

مسعود شنبه 27 تیر 1388 ساعت 16:28 http://www.mahdifm62.blogfa.com/

سلام.
ببخشید که چند وقت من نبودم. تو پست جدیدم همه چیز رو توضیح دادم. خوشحال می شم سر بزنید

مرجان شنبه 27 تیر 1388 ساعت 18:30 http://coral-life.blogsky.com

سلام
خوبی؟
نیستی خانوم؟

هیچ شنبه 27 تیر 1388 ساعت 21:36

من خواسته ها و آرزوهایم را به پروردگارم می سپارم. او وکیل و حامی من است و من درعشق او غرق می شوم .او مرا درکارهایم کمک می کند و من همیشه شاکر و سپاسگزار نعمت های او هستم .»

یکی از بنده هاش یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 11:58

سلام عزیز دلم
منم بد نیستم
میگذره
گاهی تو اسمون
گاهی هم روز زمین
اما شکر
راضیم به رضای او

ستاره تنهایی یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 15:35 http://www.khodaeshghast.blogfa.com

سلام دوست عزیز...
اومدم خداحافظی کنم چون امروز میرم وواسه نزدیک یک ماه نیستم...اما زود برمیگردمو همه مطالبتو میخونم.....

در پناه خدای مهربون باشی

مرجان یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 19:43

سلام همسایه
این جوجه یه جورایی نیمه ی منه
یه جورایی تونستم نیمه ی وجودمو پیدا کنم و دوسش داشته باشم.
ایشالا اگه خدا بخواد قراره به هم برسیم
دعا کن فاطمه جونم
(خصوصی)

مزاحم کوچولو یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 22:29 http://mozahemkocholo.blogfa.com

سلام،
فاطمه جان خیلی خیلی ممنون که بهم سر زدی و خبر دادی که تولد سها جون کیه
بدون حتمآ سر میزنم
پیشاپیش تولد سها جون رو تبریک می گم
انشاه الله 120 سال عمر با عزت داشته باشه
برای شما هم سلامتی و موفقیت آرزو دارم
میشه منو لینک کنی ؟
چون شما لینک شدید

بای

فرزند آدم یکشنبه 28 تیر 1388 ساعت 23:05 http://www.soothing-view.blogfa.com

سلام
چرا مطلب جدید نذاشتین؟

سها دوشنبه 29 تیر 1388 ساعت 01:19

سلام نازنینم. شبت بخیر گلم. بازم سپاس که این همه به من لطف کردی. ان شاءالله بتونم جبران کنم به مامانم ایشالله عروسیت.
عزیز نمی دونم چرا تو اولین ساعت روز میلادم دلم گرفت. منتظرش نبودم و نیستم و نخواهم بود. اما خیلی ها یادم کردن برام هدیه اوردن. اما دلم می خواست یه چیزهای دیگه ای رو هم داشتم. فطمه تو که می دونی اهل کینه نیستم. خواستم دوباره به طرفش برگردم. بهش زنگ بزنم. برام مهم نبود عشقم رو از گرفت اما چرا حرمت دوستیمون رو نگه نداشت همون روز که این اتفق افتاد بهش گفتم ما از بچگی باهم دوست بودیم تو از چشمام برام عزیز تری اما به روی خودش نیاورد. این بیشتر از همه دلم رو می سوزونه. داره داغونم می کنه. راست میگی من از دوست شانس ندارم و خوشحالم تو رو دارم. دارم از بی وفایی بعضی ها دق می کنم. عزیز دعا کن یکی که باید یادم کنه. همدم رو نمی گم. اینم نه بخاطر تولدم به خاطر خودم باید یادم کنه. دعا کن. نمی دونم با اینکه خودم روندمش چرا با منتظرشم.
راستی اومدم اینو بگم سر دردو دلم باز شد؟ نگفتی با رمانم چکار کنم؟ جواب سوال هام رو ندادی. اون روز خونمون گفتی می رم جواب می دم پس چی شد؟ هان!!!!!!!!

سها دوشنبه 29 تیر 1388 ساعت 02:14

تو عروسی یاد کدوم خاطه من افتادی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ منو نخواست فاطمه این دردناکتر از همه چیزه. می ونی چرا چون برای یه چیزی اشک می ریزی و ماتم می گیری که حتی به فکرت هم نیست. حالا اگه دوطرفه بود می گفتم به پای عشق دارم می سوزم. الان که یادش افتادم اتیش گرفتم. با اینکه می خواستم امروز رو الکی خوش باشم این جور که بوش میاد نمی تونم.

... دوشنبه 29 تیر 1388 ساعت 23:12

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.