.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب
.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب

باید کاری کرد!!!

هوالغریب...



باید کاری کرد...

این روزها آدم بِشو نیستند!!!




+ تنهایی غم های خودش را دارد...

چقد دلم فصل ِ بهارو دوس داشت!!!

هوالغریب...




نفس که میکشی کل ریه ها زنده میشوند...


نفس که میکشی بهار را با تمام وجود حس می کنی... حتی اگر هوا سرد شود....


دارد گولمان میزند ... الکی خودش را به سرما زده است... وگرنه بهار است... حالا بگذار ادای زمستان را در بیاورد...


تو بهاری!


بهاری که نمی دانم چرا شبییه همه چیز شده ای جز خودت...


خودت باش بهار جان!!


لطفا



+ بهار اومد برفا رو نقطه چین کرد

خنده به دلمردگی زمین کرد


چقد دلم فصل بهارو دوس داشت!!!



+ امان از روزی که فعل هایت گذشته شوند... پیر میشوی در لحظه وقتی بعضی فعل هایت گذشته می شوند...فقط همین!

دریا همیشه تنهاست...

هوالغریب...



دلم باران می خواهد و یک دریا...


دلم دریا می خواهد و یک دنیا سکوت...


دلم یک دنیا سکوت می خواهد و سکون ِ محض ِ دریای ِ بی کران...


دلم سکون ِ محض ِ دریای بی کران می خواهد و صخره ی رو به دریا...


دلم صخره ای رو به دریا می خواهد و یک منظره تا آنجا که چشمم تنها دریا ببیند...


دلم یک دل ِ سیر دریا می خواهد و یک دنیا آرامش...


دلم یک دنیا آرامش می خواهد و خانه ی ابدی ام...


دریا همیشه تنهاست...


و ماهی از آن تنها تر...



بیچاره دلم 





+ زندگی گاهی وقت ها بازی ات می دهد!!! آدم هایش بازی ات می دهند !!!

زندگی گاهی عجیب رُس می کشد...

و من تنها پناه می آورم به سنگ صبورم و این آهنگ که از وبم پخش می شود...

آخ که هیچ گاه ، هیچ کس نفهمید ماهی ِ کوچک دلش می میرد اگر ماه را نبیند!!!

ماهی ِ سرخ

هوالغریب...



ماهی دلش گرفته بود


ماهی در دلش می گفت کاش هیچ کس در دنیایش تنها نباشد...


ماهی اشک هایش را به آب می سپرد...


ماهی دلش تنگ بود...


فصل ماهی های ِ سرخ رسیده است... حواست هست؟!



ماهی های سرخ عاشق ترینند!!!




+ دیروز که دیدم ماهی سرخ ِ عید از حالا آمده اند... دلم یک جوری شد!!! این ماهی ها همیشه برای من یک دنیا حرف بوده اند.... دلم ماهی است... کاش دستی بود که می گذاشت این ماهی نمیرد!!!!


+ پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
فیروزه و الماس به آفاق بپاشی


(باز من هستم و این آهنگ... ماه و ماهی***حجت اشرف زاده)

دلم دوری می خواهد

هوالغریب...



دلم باران میخواهد

دلم دریا میخواهد


آنقدر دریا میخواهم که اسمش هم چشمانم را به اشک می نشاند...

دلم ماه میخواهد


دلم رهایی ازین روزها را میخواهد

دلم تعبیر خواب های شبانه ام را می خواهد

تعبیر همان ِ لباس ِ سفید ِ خواب هایم


زندگی بوی خوبی نمی دهد...



دلم یک زمستان می خواهد و یک جاده ی بی انتها ...

و دوری...


دوری

دوری

دوری




+ کجای قصه خوابیدی
که من تو گریه بیدارم

که هر شب هرم دستاتو
به آغوشم بدهکارم

+ دلم یک دنیا حرف دارد...یک دنیا بغض و درد...ولی همه شان را ریخته ام در چشمان ِ بیچاره ام... امروز فهمیدم که دیگر مثل قبل خوب نمی بینند... امان از این چشم های ِ نشانه دار!!!