.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب
.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

.: سنــــــگ صبـــــورم خـــــداست :.

اَلا بِذکر الله تَطمئن القلوب

بیست و نه سالگی!

هوالغریب...


دی ماه منم رسید و من حتی روز تولدم به وبم سر هم نزدم...باورت میشه؟

چقدر همه چی عوض شده... نمی دونم این همه عوض شدن یعنی چی...

نمی دونم...

اصلا ازین روزها سر در نمیارم... روزهایی که دارم به سی سالگیم می رسم... باورت میشه؟

یک سال تا سی سالگی فرصت دارم...

به مامانم گفتم تا سی سالگی پیشت می مونم و بعد از سی سالگی یا برای همیشه از ایران میرم یا خونه ام رو جدا می کنم...

و این یک سال رو دارم به سختی کار می کنم...

میدونی یکی از سختی های زندگی کردن توی ایران چیه؟

اینکه یا باید مرد باشی یا مثل مردها زندگی کنی...

وگرنه اصلا نمی تونی به عنوان یک دختر تنها با این مردم کنار بیای و باهاشون کار کنی...


بهتره دیگه ادامه ندم و برم به کارهام برسم...

و از روز تولدم حرفی نزنم و هیچی نگم...


میشه دعام کنید؟!

لطفا


نظرات 4 + ارسال نظر
رضا شنبه 16 دی 1396 ساعت 16:18

احساس فریب خوردگی در رابطه

ھر گاه در رابطه با دیگری احساس فریب خوردگی می کنیم بدان معناست که یا از ھمان آغاز و
اساس رابطه ھیچ عھد معنوی را در دل خود با دیگری نداشته ایم و فقط ریا کرده ایم و یا در بین راه
عھد را زیر پا نھاده و خیانت کرده ایم . آدمی بخودش ولی در دیگری خیانت می کند . دیگران عرصه
جفا یا وفای ما به عھد خودمان با خود ھستند . آدمی بدون دیگران قادر به بستن عھدی با خودش
نیست . عھد و قول و قرارھای معنوی ھر فردی با خودش بدون حضور و تعھد به دیگری ، یک خیال
محض است که به آسانی فراموش و توجیه می شود. عھد ما به دیگری کارگاه خلقت روحانی ماست
. وقتی عھد خود را به ناحقّ با دیگری می شکنیم در واقع خود را در دیگری می شکنیم و بدینگونه به
دام فریب خویشتن می افتیم . خیانت به عھد ، شکستن گوھر جاودانگی ماست . رابطه ای که فقط
بر اساس نیازھای مادی و غریزی باشد بسرعت به بن بست می رسد یا بواسطه ارضای آن نیاز و یا
ناکامی در آن نیاز . در ھر دو حالت بناگاه احساس پوچی و فریب می کنیم و عجب که طرف مقابل را
فریبکار می دانیم و نه خود را.
ھرگاه که عھدی معنوی و عاطفی را در دیگری می شکنیم خود را در او شکسته و شکستۀ ما در او تا
قیامت باقی می ماند و این عذابی عظیم و مادام العمر است و ما دیگر قادر نیستیم ھیچ عھد و پیمانی
را با خود و در رابطه با فرد دیگری استوار کنیم . این بدان معناست که ما تا ابد در خود شکسته شده و
در نزد خود ھیچ و پوچ شده ایم مگر آنکه آن عھد را احیاء کرده و یا از فرد مقابل طلب حلالی و بخشش
نمائیم . تا او ما را ببخشد ما ھم نمی توانیم خود را ببخشیم و این عذابی اجتناب ناپذیر است . فریب
دادن دیگران امری محال است .


از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 141

مهرناز چهارشنبه 20 دی 1396 ساعت 01:20

تولد گذشتت مبارک ببخشید که یادمون نبود
البته منم دیگه منتظر تولدم نیستم دیگه اون حس خوب قدیمو بهم نمیده...
نمیدونم چی بگم....
امیدوارم زندگیت بیفته رو غلطک خواسته ها و آرزوهات‌

ممنون
همین طور برای خودت

فریناز یکشنبه 24 دی 1396 ساعت 20:13 http://arameshepenhan.blogsky.com

تولدت مبارک
با تاخیر فراوون اینجا البته

اون سختی زندگی تو ایرانو قبول دارم... فرقییم نمیکنه چه شرایطی داشته باشی
منم دارم مث مردا زندگی می کنم
می دونسی؟

ممنون

اوهوم..در کنار ی مرد مردونه زندگی می کنی

نگین زمزمه دوشنبه 25 دی 1396 ساعت 21:23

الهی این یه سال بشه بهترین سال عمرت.
بشه قشنگترین روزای عمرت ..
بشه بهترین نفس هایی که کشیدی

ممنون عزیز جان
همین طور برای خودت

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.